پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

معنای بی‌معنایی

چکیده: كساني كه داعيۀ مديريت شهری دارند يا اصولاً تعريف درست در مورد پديده‌اي به نام شهر ندارند يا به نحوي بسيار ناقص و دور از واقعيت آن را تعريف و معنا مي‌كنند.

بارها در جلسات مهم با حضور اشخاص صاحب‌منصب در امور شهري اين نكته جلب توجه کرده است كه كساني كه داعيۀ مديريت شهری و سامان‌دهي فضاهاي شهري دارند يا اصولاً تعريف درست و ذهنيتي درخور در مورد پديده‌اي به نام شهر ندارند يا به نحوي بسيار ناقص و دور  از واقعيت آن را تعريف و معنا مي‌كنند. به طور منطقي تعريف يك پديده، ميزاني از كميت و كيفيت را به ذهن متبادر مي‌كند كه شخص بتواند آن را منشاء ادراك و قضاوت و پيش‌فرض‌سازي خود قرار دهد.

تصور كنيد شهري مثل تهران يا تبريز يا كرج را این گونه تعريف كنند: «هرجايي كه بيش از ده هزار نفر جمعيت داشته باشد، شغل اغلب مردم غيركشاورزي باشد و داراي عنصر یا نهاد شهرداري باشد».

تعاریف و برداشت‌هایی مانند تعریف فوق از شهر، امروزه بخش مهمي از شناخت و دانش مردم و البته بسياري از مديران و كارشناسان شهري را تشكيل مي‌دهد. اگرچه در صورتی که کسی اين تعريف ساده‌انديشانه را به چالش بكشد، فرد مورد پرسش، معمولاً در ذهن خود تفحصي مي‌نمايد و با تلاش زياد سعي مي‌كند عبارات، صفات و جملات دیگری را هم به سه‌گانۀ فوق اضافه كند. در يك فرايند خلاق ذهني حتي مي‌توان مباحث فلسفي، دانش اجتماعي و اقتصادي را هم به ميان آورد. ولي حقيقت بسيار تلخ این است كه نظر مسلط و غالب دربارۀ شهر همان سه صفت فوق‌الاشاره است.

حال فكر كنيم كه كسي يا كساني با چنين تعريفي مأموريت يابند كه براساس همين تعاريف، به «شهرسازی» مشغول شوند و آن را مديريت کنند، آن هم براي شهرنشيناني كه خود، ادراك جامع‌تر و كامل‌تري از اين موضوع ندارند!

شهر

ما اغلب اسير اين تعريف نابخردانه از شهر هستيم و اين امر شهر را در موقعيتي قرار مي‌دهد كه تا قعر ادراك عمومي از آن (شهر) سقوط ‌كند. در اينجا ما با شهر تنزل داده شده، حقير، بي‌مقدار و بي‌ارزش روبه‌رو هستيم چون، خواسته يا ناخواسته، خود ما چنين خواسته‌ايم. هر امري در جهان ذهني، عينيت يافته، چنین خاصيتی را به همراه دارد. مصادیق بسیاری از این مدعا قابل ارائه است.

در گذشته با شهر و مفهوم آن بسيار طبيعي‌تر برخورد شده است. زيرا شهر نمود و تعين ارزش‌هاي ناگفتۀ ارگانيك و طبيعي‌اي بوده كه اكثريت جامعه دربارۀ آن متفق‌القول بوده‌اند. با اينكه شهر مدرن در غرب كمتر به‌ لحاظ معنايي، به آشفتگي و آشوبناكي مطلق رسيده است؛ ولي در كشورهايي مثل ایران كه بر پايۀ آخرين مدها و مدل‌هاي موجود جهانی، يك شبه مدعي مدرنيزم شدند، به علت بي‌مايه‌گي و بي‌ريشگي تفكر مدرن، بي‌معنايي به‌شكلي بسيار عميق و ريشه‌دار رواج پيدا كرد.

«شهر» در كشور ما، امروز از يك بي‌معنايي بسيار حاد و مزمن رنج مي‌برد. گذشت سال‌ها باعث شده است كه اين بي‌معنايي همه‌گير و عادي شود. اگر الان دربارۀ معنای شهر از مردم طرح‌پرسش شود بعيد است كسي پاسخ قابل‌قبولي در تعریف مفهوم آن، سراغ داشته باشد. انسان از طريق معنا و معنابخشي با جهان بيرون از خود مرتبط مي‌شود. معنا عامل اصلي شكل گرفتنِ «پيش فرض‌ها» است و پيش‌فرض‌ها زمينه‌ساز و موتور محرك رويكردها و رفتارهاست. معناي مشترك يا نسبتاً مشترك بين جناح‌هاي مختلف مي‌تواند منجر به شكل‌گيري پيش‌فرض‌ها، رويكردها و رفتارهاي نسبتاً مشترك در جامعه شود. به اين ترتيب معناي مشترك به معني فضاي واقعي، كامل و انساني است و اوج موفقيت جامعه در آفرينش محيط زيست مطلوب است.

در حال حاضر، در ايران، جناح‌هاي مختلف اعم از شهرنشينان، مديران شهري، متخصصان و سرمايه‌گذاران هريك معاني خاص و منطبق با نظر  و منافع خود را دارند و همان را تعقيب مي‌كنند. به همين علت شهرهاي امروز ما دچار چندمعنايي، پر معنايي و در واقع بي‌معنايي شده‌اند. زيرا تعدد معنا، به چندپارچگي ماهيتي شهرها منجر شده است. امري كه ما را، هم از شهرهاي گذشتۀ خودمان دور كرده است و هم باعث شده شهرهایمان شباهتي به شهرهاي مدرن كه برآمده از نظم، عقلانيت و همگرايي علمي هستند، نداشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میزان مطالعه مطلب