پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

کولی‌ها در تهران؛ مسائل، آسیب‌ها و راهکارها

چکیده: طرد اقتصادی کولی‌ها با طرد اجتماعی و فرهنگی این گروه در هم آمیخته و کولی‌ها را به اجتماعی غیرمتمایز از سایرین تبدیل کرده که در گدایی‌کردن با هم برابر هستند.

کولی‌های ساکن در تهران را بارها دیده‌ایم؛ در چهارراه‌های شلوغ، مترو، اتوبوس و … . زنان و کودکانی را با لباس‌های مندرس و چهره‌های تکیده می‌بینیم که می‌کوشند ما را مجاب کنند به آن‌ها کمک کنیم یا از آن‌ها کالاهای کم‌ارزشی مانند فال، دستمال یا باطری بخریم. آن‌ها خود را غربت می‌دانند و ما را تائی. اما برای بسیاری از ما آن‌ها فقط افراد کثیف، بی‌سواد، فقیر، معتاد و دزد هستند. برای مردم بسیار ساده است که به آن‌ها برچسب بزهکار، گروه‌های آسیب‌پذیر، طبقۀ فرودست و حاشیه‌نشین زنند و به دنبال راهکار برای مقابله با آسیب‌های ناشی از کنش‌های آنان باشیم. آنها با نام‌های دیگری چون کولی، لوری، لولی، قره‌شمال و جوکی نیز نامیده می‌شوند، در سراسر ایران و آسیای مرکزی، اروپا و آمریکا پراکنده‌اند و فرضیه‌ای منشأ آنها را هندوستان می‌داند. کولی‌ها یا غربت‌ها به‌واسطۀ یک شیوۀ خاص زندگی از دیگر گروه‌های اجتماعی متمایز می‌شوند. آنها این تمایز را پذیرفته‌اند و کنش‌های خود را براساس آن سامان می‌دهند. پیامدهای این تمایز، طرد گسترده‌ای را برای آنان، به‌ویژه در شهر تهران، موجب گردیده است و آنها را با حجم زیادی از آسیب‌ها و کاستی‌ها مواجه ساخته است. کولی‌ها از جهات زیستی و اجتماعی-فرهنگی با سایر شهروندان تفاوت دارند. برخی ویژگی‌های فیزیکی مانند رنگ پوست و برخی ویژگی‌های اجتماعی-فرهنگی مانند زبان و آداب و رسوم، کولی‌ها را در بیشتر مناطق جغرافیایی از سایر شهروندان متمایز می‌سازد.

کولی‌ها در دهۀ اخیر و به دنبال موج مدرنیزاسیون در ایران، همراه با دیگر مهاجرین روستاها و شهرهای کوچک، به تهران مهاجرت کرده‌اند، اما شیوۀ مهاجرت آنها به گونه‌ای کاملاً متمایز با دیگر مهاجرت‌ها صورت گرفته است. کولی‌های مهاجر به تهران عمدۀ درآمد مشروع زندگیشان را از طریق گدایی و دستفروشی به دست می‌آورند. از شهرهای شمالی و عمدتاً از شهرهای بابل و ساری به تهران مهاجرت کرده‌اند و اول بار در محلۀ «خاک‌سفید» ساکن شدند. ساخت‌وساز در محلۀ خاک‌سفید از اواخر دهۀ ۵۰ و اوایل دهۀ۶۰ آغاز گردید. غربت‌ها یا کولی‌های شهرهای شمالی و کولی‌های سبزوار که در جستجوی درآمد به تهران آمده بودند، جزو اولین ساکنان منطقۀ خاک‌سفید در شرق تهران محسوب می‌شوند. محل تجمع غربت‌ها در خاک‌سفید کم‌کم به نام جزیره شهرت یافت. در جزیره سه آسیب اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر و روسپی‌گری شیوع پیدا کرد. پس از گذشت حدود ربع‌ قرن از شکل‌گیری خاک‌سفید، محل زندگی غربت‌ها در این منطقه (جزیره) با مصوبۀ شورای تأمین امنیت استان تهران، در اسفندماه 1379، تحت عنوان عملیات پاکسازی خاک‌سفید، تخریب و به یک مجموعۀ ورزشی-فرهنگی تبدیل شد. اما تخریب خانه‌ها پایان داستان خاک‌سفید نبود، کولی‌ها پس از تخریب محل زندگیشان دوباره به تهران بازگشتند و این بار با تجربۀ تلخ طرد، در مرکز شهر ساکن شدند. در کنار دیگر گروه‌های حاشیه‌ای و در محله‌هایی که به‌واسطۀ بافت فرسوده و نزدیکی به بازار تهران از سکنۀ بومی خود خالی شده بود. محله‌های دروازه‌غار واقع در منطقۀ 12 و لب خط در منطقۀ 15 شهرداری تهران که هر دو آن‌ها به کانون توجه سازمان‌های دولتی و غیردولتی در بحث آسیب‌های اجتماعی تبدیل شده‌اند، محل تجمع جدید آن‌ها شد. سیاست تخریب محلۀ خاک‌سفید، سیاستی امنیتی و انتظامی بود که شکست آن پس از گذشت سال‌ها و با عمیق‌ترشدن فاجعۀ انسانی در همان محله و محله‌های لب خط و دروازه غار به اثبات رسید. هر فضای شهری هویتی دارد که تخریب آن، به معنای تخریب آن هویت است. سیاست‌گذاران، کولی‌های تهران را عامل آسیب‌هایی چون اعتیاد، قاچاق، دزدی و … دانسته و راه‌حل را تخریب محل زندگی آنها تشخیص دادند.

خکولی‌ها در تهران؛ مسائل، آسیب‌ها و راهکارها

برای پاسخ این سؤال که چرا در محل‌های زندگی کولی‌ها در تهران، حجم زیادی از آسیب‌های اجتماعی شکل می‌گیرد، تأمل دقیق‌تر لازم است. تحلیل روایت‌های زندگی کولی‌ها در تهران نشان می‌دهد که در دورۀ مدرنیزاسیون کولی‌های مهاجر به تهران، دورۀ گذاری را تجربه کرده‌اند که نزد آن‌ها به‌واسطۀ شرایط خاص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیشان، وجه آسیبی پیدا کرده است. آنها نتوانسته‌اند خود را با ساختارهای جدید جامعۀ ایران منطبق کنند. شرایط کنونی و محیط اجتماعی کولی‌ها نیز، امکان خروجشان از سردرگمی را فراهم نکرده است.

با مراجعه به متون نوشته‌شده دربارۀ کولی‌های ساکن در ایران در می‌یابیم پیشه‌هایی مانند آهنگری، خراطی، فال‌گیری و نوازندگی مشاغل رایج در میان آنان بوده است (افشار سیستانی، 1377). در منابع دیگر بر رواج نوازندگی و رقاصی، نمایش و ساخت ابزار موسیقی نیز تأکید شده است، اما بعدها به مشاغلی چون شب‌پایی، گله‌داری و دیگر اعمال پست تن دادند. می‌توان گفت تمام امکان‌های کار و تولید ثروت که پیش از مدرنیزاسیون در ایران وجود داشته، به‌واسطۀ تغییرات غیرقابل‌اجتناب همراه با صنعتی‌شدن و شهرنشینی از میان رفته است و غربت‌ها به شرایطی پرتاب شده‌اند که آمادۀ مواجهه با آن نبودند؛ تقاضا برای مشاغل آنان به صفر رسیده و برای انجام دیگر مشاغل نیز آماده نشده‌اند.

طرد اقتصادی کولی‌ها با طرد اجتماعی و فرهنگی این گروه در هم آمیخته و وضعیتی را ایجاد کرده که کولی‌ها را به اجتماعی ساخت‌نیافته و غیرتمایزیافته از سایرین تبدیل کرده، که در گدایی‌کردن با هم برابر هستند. آنها گدایی‌کردن را به عنوان تنها امکان نسبتاً مشروع برای حفظ حیات در بستری که دیگر امکان‌های تولید را از آنان گرفته، انتخاب کرده‌اند. آنها اجتماعی از افراد فاقد پایگاه و جایگاه هستند؛ گدایانی در پی توجهی که از آنان دریغ شده است. غربت‌ها در تهران و در جریان تلاش بی‌وقفه برای بقا، حجم عظیمی از حقارت و جداافتادگی را از کودکی تجربه می‌کنند؛ تحقیری که زمینه را برای ارتکاب انواع آسیب‌ها در بزرگسالی فراهم می‌کند. برای ترحم‌کنندگان تائی، هویت غربت‌ها مهم نیست، گاهی به آن‌ها پولی می‌دهند و روی بر می‌گردانند. غربت‌ها یا کولی‌ها تنها مهارتشان هادوری (گدایی‌کردن با سماجت) است که در مقابل آن دعایی می‌کنند. داستان‌هایی دربارۀ ثروت‌های افسانه‌ای آن‌ها، باندهای قاچاق کودکان و … توسط رسانه‌ها تبلیغ می‌شود و عرصه برای حفظ این تنها شیوۀ نسبتاً مشروع برای زنده‌ماندن نیز روزبه‌روز تنگ‌تر می‌شود و آنها بیش‌ازپیش به حاشیه رانده می‌شوند. پیامد این شرایط، گرایش و اقدام آنها به راه‌های نامشروع کسب درآمد مانند دزدی، زورگیری، تن‌فروشی، خریدوفروش مواد مخدر، مال‌ خری و … است. زندان نتیجۀ ارتکاب این اعمال برای کولی‌هاست و آنها را تبدیل به افراد سابقه‌داری می‌کند که طرد بیشتر را برایشان به دنبال دارد.

آنها در حاشیۀ ساختارهای اجتماعی و در پایین‌ترین سطح آن هستند و بسترهای اجتماعی، فرهنگی و حقوقی امکان خروج از این وضعیت را برایشان فراهم نمی‌کند. به این ترتیب، مشخص شد که کولی‌ها چگونه در جریان تغییرات بنیادین جامعۀ ایران در صد سال اخیر، تغییرات هویتی را تجربه کرده‌اند. آنها نتوانستند شرایط گذار را طی کنند و شیوۀ زندگی آنان، از طرف مردم تهران، ضدساختار، خطرناک، آلوده‌کننده و شوم به نظر می‌رسد، آنها به طور مداوم طرد می‌شوند بدون آنکه دربارۀ تکمیل فرایند گذارشان اندیشیده و راه‌حلی به آنان ارائه شود. این طرد نه به حل مسئله که به عمیق‌شدن و گسترده‌شدن آن، می‌انجامد.

یک موضوع اساسی در ساختار زندگی اجتماعی کولی‌ها، ظلمی است که نسبت به زنان و کودکان اتفاق می‌افتد. نوع جامعه‌پذیری و تعلیم و تربیت درون‌گروهی آن‌ها سبب شده است که این ظلم توسط زنان و کودکان پذیرفته شود. پسران از سن 16-17 سالگی به بعد با دختران 10 الی 12 ساله ازدواج می‌کنند و دختران پس از ازدواج باید سرچهارراه‌ها گدایی کنند و برای شوهران خود کسب درآمد نمایند، به گونه‌ای که از اصطلاح کاسب برای زن خود استفاده می‌کنند و مردان به جای اینکه بگویند ازدواج کرده‌اند، می‌گویند کاسب گرفته‌اند. ازدواج‌ها ثبت قانونی نمی‌شود و به دلایل مختلف، ممکن است شوهران کاسب‌ها تغییر کنند. کودکان حاصل از این ازدواج‌ها از زمان نوزادی به عنوان ابزار گدایی و همراه زنان به چهارراه‌ها آورده می‌شوند و از سن 4- 5 سالگی گدایی را به آنها آموزش می‌دهند و پس از آن، مستقیماً به گدایی با سماجت (هادوری) اقدام می‌کنند. اما تمام درآمدشان توسط پدرانشان تصاحب می‌شود، امکان دریافت شناسنامه، تحصیل و … را ندارند. همان طور که در این نوشته اشاره شد، مردان نیز شرایط مناسبی برای زندگی ندارند و اگرچه کمتر بیرون از منزل کار می‌کنند، بیشتر آنها درگیر قاچاق مواد مخدر، زورگیری، مال خری و … هستند. اما در مجموع شرایط مناسب‌تری نسبت به زنان و کودکان تجربه می‌کنند.

کولی‌ها در حال حاضر در ساخت اقتصادی، جایگاهی که به تولید اقتصادی بینجامد، ندارند. آن‌ها مشاغل سنتی خود را از دست داده‌اند و این تغییر همراه با دیگر ویژگی‌های اجتماعی و فرهنگیشان زمینۀ طرد بیشتر آن‌ها را فراهم کرده است. کولی‌ها برای خروج از این وضعیت نیازمند همراهی و همدلی هستند نه طرد و تخریب. به نظر می‌رسد بهترین راهکار این است که مدیران و مسئولان از طریق گفتگو با آن‌ها پی به خواسته‌ها، توقعات، انتظارات و نیازهای آنان را از زبان خودشان ببرند، خود را به جای آنها بگذارند و با کمک خود کولی‌ها، راه‌های برون‌رفت از شرایط کنونی و جذب آن‌ها در جامعه را جستجو کنند.

2 پاسخ

  1. با سلام و تشکر از تحلیل روشنگر شما در رابطه با کولي ها
    همانطور که بیان داشته اید تقریبا وضعیت حاشیه ای البته با تفاوت هایی در شدت آن نقطه مشترک زیست فرهنگی اقتصادی و اجتماعی کولی ها در سایر شهرها و نقاط ایران است. گزارشی در رابطه با کولی هاي خرم آباد از بنده در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است. البته در آنجا از دریچه تمایز در زبان به تحلیل رابطه کولی ها با سایر مردم لرستان پرداخته ام. نکته ای که در این جا اهمیت دارد این است که کولیها در برخی منقولات مانند موسیقی پیوند محکمی با جامعه ایرانی داشته اند که البته همانطور که فرمودید این پیوند که در سنت بیشتر دیده میشود نتوانسته است دوره گذار موفقی را طی کند. در این رابطه می توان به این مطلب اشاره کرد که آنچه موجبات گذار آسیب زا برای کولیها را فر هم آورده بیش از آن که مربوط به اجتماعات آنها باشد ناشی از تحميلهاي فرهنگی، تبعیض ها مشروعیت یافته و البته حمایت های برخی از اشکال سازماني از اين شرایط است. به نظرميرسدجامعه ما هنوز تبعیض را به عنوان امری ناخوشایند در رابطه با دیگری قلمداد نمیکند. رویکردهای تبعیض آمیز و قلمدادهاي شبه کاستی بیش از شرایط داخلی اجتماعات کولی ها منجر به باز تولید جامعه آنها در اشکال آسیب دیده اش شده است. به عنوان مثال در لرستان کولیها چیره دست ترین نوازندگان کمانچه بوده اند که در دهه های اخیر با گرایش عامه مردم به موسیقی تقریبا به عنوان هنرمند مورد پذیرش قرار نگرفته اند این در صورتی است که عنوان هنرمند و پرداختن به نوازندگي برای مردم عادي(تائي) امری پسندیده است. تغيير نگرش و پذیرش اجتماعی البته در کنار برنامه ریزی نهادهای حمايتي عمده ترین راه جذب کولی ها در جامعه و پذیرش آنها به عنوان شهروند(تائي) است

  2. الان کولی ها اکثراً سمت صالح آباد هستند
    سه خانواده سمت ما اومدن خونه گرفتن
    البته سه تا خونه گرفتن بالای ۱۵ خونواده چپیدن اون تو
    در این شرایط کرونایی اصلأ بهداشت و… رو رعایت نمیکنن
    صدای بسیار زیادی ایجاد میکند و حرف نمیزنن باهم داد میزنن فقط بچه هاشون از خودشون بدتر همون گداها که مظلومانه پول میخوان ازت انگار بلندگو قورت دادن و دو تا قابلمه بزرگ مثل طبل میزنن به هم و میخونن با صدای خیلی گوش خراش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *