«توسعه»، «ساماندهی»، «ارتقا» و سایر واژگان متناظر، مجموعهای مشترک نه برای توسعه ساکنان شهر بلکه برای مداخله در شهر بین مدیران است. بافت فرسودۀ شهر تهران و محدودۀ دانشگاه تهران 2 نمونه از بافتهای شهری است که مدیران، تصمیم به ارتقای محیطی و ساماندهی آنها گرفتهاند و مداخلهها میتواند در جهت تأمین منافع عموم یا منافع یک گروه خاص باشد.
در مدیریت بافت فرسوده، ایمنسازی و مقاومسازی جای خود را به ساختوساز و در مرحلۀ جدید به تعیین معیارهای چندگانه برای تشخیص بافت و ارتقای کیفی محله داده که این جایگزینی میتواند بدون در نظر گرفتن منافع ساکنان، زمینهساز ورود صاحبان قدرت به بافت شود. معیارهای چندگانه، تفسیرپذیری از مفهوم توسعه را بالا خواهد برد و پیچیدگی آنها، شرایط ورود دستگاههای مختلف به بافت فرسوده را در پس فراموشی اولویت اصلی بافت، مهیا میسازد. آنگاه بافت، مالکان جدیدی خواهد داشت که ساکن محسوب نمیشوند و طبق تجربههای گذشته، تنها هدف آنها ایجاد سیستم سرمایهای بر پایۀ رانت خواهد بود. همانطور که در محدودۀ دانشگاه تهران «توسعه» بهانهای برای تصاحب مرکز شهر تهران شد. مداخلهای که تحت عنوان توسعه و یا ارتقا، توسط مالکان جدید و قدرتمند و بدون توجه به نیاز اولویتدار ساکنان و منافع شهر انجام میشود. این سیستم شاید در ابتدا با هدف ارتقای کیفی محیطی تعریف شود ولی پیچیدگی آن زمینههای انحراف از هدف اصلی و یا حتی رانت سرمایه را موجب میشود.
در مقابل گروه مالکان، ساکنان شهر هستند که بیشتر زمانشان را در درک آن فضا سپری کردهاند. بر این اساس کلمۀ سکونت با زمان معنا میشود و نه با مالکیت. در این مفهوم هر که زمان بیشتری سپری کرده باشد ساکنتر است. سکونت به واسطه اهمیت یافتن زمان در ایجاد آن، مفهومی تاریخمند و فرهنگی است. به این ترتیب سکونت صرفاً ایجاد یک سرپناه نیست و مفهومی فرهنگی است. به نظر هایدگر سکونت «سقفی را سایبان قرار دادن یا چند مترمربع زمین را زیر پا گرفتن نیست» (نوربرگ شولتز، 1387). هایدگر با توجهدادن به بعد فرهنگی سکونت و منوطدانستن «بودن» انسان به سکنیگزیدن، سکونت را تنها اقامت نمیداند. «سکونت» در فرهنگ فارسی معین و لغتنامۀ دهخدا با واژگان «اقامتکردن»، «ماندن»، «وقار» و «آرامش» برابر نهاده شده است. «زمان» و «احساس تعلقکردن» در فعل سکونت نهفته است که توجه به مفهوم «سکونت» میتواند زمینهساز راهبردهای توسعه در یک محله باشد؛ توسعهای که در جهت حفظ امر فرهنگی یا همان سکونت است. در این رویکرد تأمین نیاز جامعه مخاطب یعنی «ساکنان شهر» و نه «مالکان سرمایه»، جهتدهندۀ جریان توسعه خواهند بود.
ارتقای کیفی و یا مداخله در بافت فرسوده باید وابسته به درنظرگرفتن نیازهای اولویتدار گروه ساکن بافت باشد. توسعه بر مبنای معیارها با اولویتهای چندم و به تعویقانداختن نیازهای اصلی و حیاتی، گمراهی سیستم مدیریت شهری در نجات بافت فرسوده را به دنبال دارد. همچنین مواجهشدن بافت فرسوده با مسائل غیر ضروری دیگر، زمینهساز ورود و شکلگیری دستگاههای مختلف، ایستادن «گروه مالکان» مقابل «گروه ساکنان» و در نهایت «رانت زمین» در بافت فرسوده خواهد شد.