پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

معماری انقلابی: متعصب‌ها نیازمند فهم و فهمید‌ه‌ها نیازمند تعصب

چکیده: توهمِ «یافتن هویت در اصول ثابت گذشته» روی دیگر توهمِ «رهایی از دام هویت با دانش روز» است. باید در «وضعیت سومی» قرار گرفت که حتما بی‌طرف نیست.

معماری انقلابی اگر رادیکال باشد نه‌تنها به معنای «تصلب» نیست بلکه به معنای اصرار بر «از‏پیش‏داده نبودن» است. ازاین‌روست که در آن نه‌تنها غرب‏زدگی، بلکه شرق‏زدگی مجاز نیست، چه از جنس «بازگشت به گذشته» چه از جنس «شیفتگی علمی-تخصصی». انقلابی یعنی «شمردن شمرده‌نشدگان به‌طور مداوم»؛ چون همیشه باقی‌مانده‌ای وجود دارد که امکان شمرده‌شدن نداشته است. شمرده‏نشدگان فقط افراد نیستند بلکه همۀ چیزهای هستند که شمرده نشده‌‌اند. بنابراین معمارانی که معیاری از پیش نزد خود دارند، حتما معماری انقلابی را خوشایند نخواهند یافت و از درک آن عاجزند و اشکالات نامربوطی را به آن نسبت می‌دهند. این به معنای نبود اشکالات در معماری انقلابی که امروز در کشور تجربه می‌شود نیست بلکه به معنای عجز از درک رفتار آن و تلاش‏های مذبوحانه برای مشارکت در آن است.

بنابراین اینکه رادیکال بودن معماری انقلابی ازیک‌طرف «با آرزوی هویت، صلب و شیفتۀ بازگشت به اسلام یا ایران است» و از طرف دیگر «با توهم غرب‏ زدگی یا شرق ‏زدگی منکر دانش روزآمد است» هیچ نسبتی با آنچه در واقع مشکل معماری انقلابی است ندارد. یعنی صورت‏بندی مسئله دچار مشکل است و باید از نو صورت‏بندی شود. این نیازمند عقل به‌علاوه چیزهایی نامعلوم است. در اینجا ممکن است استدلال شود که این‌ها، شعارهای زیبایی هستند که عملی نیست و وقتی چیزی عملی نیست باید در آن بازنگری کرد و البته پس از بازنگری و دیدن ضعف‌های آن دیگر نباید حرمت و تقدس قبل را برای آن در نظر گرفت. این استدلالی با مقدمه درست ولی نامربوط است. چراکه اسطوره‏زدایی و اشتباه نگرفتن تقدس با تصلب، ضروری است ولی سربریدن تمامِ امکان‏های دیگر به اسم و اتهام ناتوانی در عملکرد با معیارهای حاضر نیز، امروز معنا ندارد.

صورت‌مسئله‌ای که انتخاب را بین دوقطبی «اصولِ طلایی گذشته» و «دانشِ جهانی روز» قرار بدهد، منجر به ایجاد پارادوکسی خودخواسته می‏شود. در این وضعیت به‌آسانی، عبارتی درست در موقعیتی نامربوط به کار خواهد رفت؛ برای مثال می‌تواند منجر به این عبارت شود که نباید زمان و منابع را معطل حل‌کردن پارادوکس نگه داشت و در بی‌عملی و عقب‌ماندگی از دانش روز ماند. این در حالی است که انقلابی از نوع رادیکال نه‌تنها معطل ماندن را برنمی‌تابد –چه‌بسا حتی متهم به عجله کردن و خشونت است- بلکه بن‌بست را برنمی‌تابد و نه از نامتناهی بلکه از متناهی نگران است. این‌ها صفات نگاهی پوزیتویستی است و نه انقلابی رادیکال. مانند تعبیری که از آنارشی به معنای ایجاد آشوب منفی یاد می‏کند درصورتی‌که معنای آن می‌تواند اقتدارگریزی باشد. بنابراین واژه‌ها در رژیم واژگان و موضعی که به آن اتخاذ می‌شود معنا خواهند یافت. از همین روست که مطرح کردن اشکالاتی ازاین‌دست درخور معماری پوزیتویستی است و برای معماری انقلابی و ویژگی رادیکال آن نامربوط محسوب می‏شوند.

معماری انقلابی: متعصب‌ها نیازمند فهم و فهمید‌ه‌ها نیازمند تعصب

توهمِ «یافتن هویت در اصول ثابت گذشته» روی دیگر توهمِ «رهایی از دام هویت با دانش روز» است. باید در «وضعیت سومی» قرار گرفت که حتما بی‌طرف نیست و این «بی‌طرف نبودن» نه از جنس تصلب بلکه از جنس وفاداری و دادخواهی است که موضعی آیرونیک و بی‏پایان است و نه معطل در آرزوی حل کردن پارادوکس. «نبودن در وضعیت سوم» هم، تنها یک معنا دارد: بودن در طرفی که قدرت دارد و این با ویژگی رادیکالی معماری انقلابی یعنی «تلاش بی‌وقفه و بی‌پایان برای شمردن شمرده‌نشدگان» همخوان نیست.

نتیجه آنکه، اشاره درستی است که وضعیت معماری انقلابی اشکالاتی دارد ولی شواهدی که ارائه می‏شود نامربوط است. اینکه خیابان‌ها باید شبیه خیابانی عریض یا حتی باریک در پاریس شود، باید خودروها در بین خطوط مانند کشورهای منظم حرکت کنند و بسیاری دیگر نشان از به کار بردن معیارهایی نامربوط برای سنجش معماری انقلابی است؛ اگرچه این شواهد و استدلال‏ها درست و عقلانی هستند! ولی این برای تأسیس یک امکان نو به‌هیچ‌وجه کافی نیست. این‌ها «تنها» باید پرسش‏هایی ایجاد کنند برای پرسیدن از پاسخ‏های قبلی با مواد و مصالح ایرانی-اسلامی. «بی‌شکلیِ» کلیتِ معماری شهرهای امروز ما نشانه مقاومت و نه‌گویی به تبدیل شدن به شکل‏هایی از پیش معلوم است. این بی‌شکلی به معنای نبود گفتمان نیست. به معنای ابداع‌نشدن رمزگان لازم برای آشکار کردن سطحی دیگر از فعلیت است. برای مثال اقدام‌هایی از جنس کمیسیون نما که در شکل کنونی معیارهایی از پیش معلوم را دنبال می‏کنند می‏تواند در چنین اشتباه محاسباتی گرفتار و نابود شود. محاسباتی که در آن دانا و نادان، استاد و شاگرد، نخبه و عوام از هم تفکیک‌شده هستند و نتیجه آن فعال شدن دستگاه‌هایِ سرکوبگرِ امکان‌هایی به‌کلی نو است که در سلسله قدرت به جایگاه بالاتر از خود بله‌گو و به جایگاه پایین‌تر از خود نه‌گو است. معماری انقلابی باید بتواند چنین مکانیزمی را به‌طور مداوم براندازی کند تا فضای تهی برای امکان ظهور امری نو باز شود. پراکسیسِ معماری انقلابی شنیدنی کردن توانش‌ها و تفاوت‌هایی است که فی‌نفسه شنیدنی نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *