هر شهر یک پوستۀ بیرونی و کالبدی و یک لایه درونی دارد که به فرهنگ، نظم و مقررات و اخلاقیاتی که در آن شهر جریان دارد، بر میگردد. آنچه که در کالبد شهر هست و از حیث معماری و شهرسازی اهمیت دارد، تأثیر بسیار عمیقی بر لایههای درونی، فرهنگ و اخلاقیات ساکنان میگذارد و این لایۀ درونی متقابلاً بر معماری تأثیر دارد. تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر به گونهای است که بسیاری از اهداف فرهنگی و اخلاقی مورد نظر نظم حقوقی ما، اگر محقق نشده باشند در بخش کالبدی هم قابل تحقق نیست. به تعبیر دیگر چون جنس این مسائل، از نوع مسائل انسانی است، تجزیهپذیر و قابل تفکیک از یکدیگر نیستند. مسائل اخلاقی و فرهنگی، مسائل انسانی درهمتنیدهای هستند که در آن اگر شهرسازی و معماری اسلامی در تحقق آن موفق نباشد نظام حقوقی هم به اهداف خودش نخواهد رسید.
در اینجا نیاز داریم، که موضع روشنی در برابر مفهوم شهر اسلامی و به تعبیری بازخوانی مجدد این مفهوم داشته باشیم. اسلام در این حیطه برای افراد بشر چه چیزی به ارمغان آورده است؟ اگر از نظم حقوقی سخن بگوییم میخواهیم بدانیم نظام حقوقی اسلام چه ویژگیای دارد که آن را از سایر نظامهای حقوقی متمایز میکند؟ پژوهشگر برای دانستن این موضوع به متون اسلامی مراجعه میکند.
پژوهشگران در موضوع شهر اسلامی دو رویکرد متفاوت دارند. یک رویکرد که توسط مستشرقین در اوایل قرن بیستم مطرح شد. هدف از این مطالعات، شناسایی شهرهایی است که در سرزمینهای اسلامی وجود داشتهاند. دغدغه خاطر این رویکرد بیشتر به شناسایی پدیدهای که در گذشته و حال وجود داشته و دارد و بیشتر جنبه تاریخی و جغرافیایی دارد میپردازد. دغدغۀ آنها این نبوده که این شهرها چقدر اسلامی بوده یا اینکه چگونه میشود شهر اسلامی را خلق کرد؟ و اگر بخواهیم شهر اسلامی داشته باشیم چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ این از نظر تاریخ ارزشمند است اما دغدغه شما را پاسخ نمیدهد که اسلام چه ارمغانی برای معماری و شهرسازی آورده است؟
رویکرد دوم مراجعه به متون و مراجع دینی و پژوهش در آن است. ما از آنچه که در گذشته رخ داده نمیتوانیم چیستی شهر اسلامی را دریابیم؟ با رویکرد مطالعه تاریخی، بدون مراجعه به متون دینی و اسلامی مسلما به مفهوم شهر اسلامی نخواهیم رسید. تحولات انسانی که در طول تاریخ رخ داده در یک بستر بوده و اگر به جهت عدم اهتمام حکام آن زمان به معرفت دینی نظم حقوقی در آن زمان موفق نبوده متقابلا بر معماری و شهرسازی هم تاثیر گذاشته و آثارش در معماری هم قابل مشاهده است.
برای مثال اگر شما از فرودگاه یک شهر وارد آن شهر شوید، میتوانید از همان ابتدا با توجه به روابط انسانی، اسلامی بودن شهر را تشخیص دهید. روابط بر اساس مفاهیم و آموزههایی از دین شکل میگیرند که ریشههای آن در لایههای زیرین جهانبینی و ایدئولوژی قرار دارد.
بحث شهر اسلامی رشتهای از معرفت دینی و آموزههایی که میتواند شهر اسلامی را تعریف کند.
برای مثال قرار شد دو شهر اسلامی در تورنتو برای جمعیت مسلمان طراحی شود که یکی ساخته شده و دیگری در حال ساخت است، «جعفری ویلیج» محلهای است در دل شهر وان که در سال 2001 طراحی شده و مسلمانانی که میخواستند شهر اسلامی داشته باشند، از ملیتهای متفاوت، بدون سنت مشترک و خارج از کشوری که مقررات شهرسازی اسلامی داشته باشد قرار داشتند.
مهم این است که لایههای درونی روابط انسانها با یکدیگر به خوبی تعریف شود؛ اخلاقیات، مقررات و یک نظم داخلی. برای رسیدن به این هدف نباید تعریفی از شهر اسلامی داشته باشیم که نه در اینجا و نه در هیچ جای دیگر قابل پیاده سازی باشد. مسلما اسلام برای همه اعصار، ازمنه و امکنه تعالیمی دارد که قابل استفاده هستند.
آنچه که میتواند شهر اسلامی را از سایر شهرها متمایز کند، همان چیزی است که انبیاء برای انسان آوردهاند. ما دارای دو نبی هستیم: 1- نبی باطنی و2- نبی ظاهری. نبی باطنی همان فطرت انسان است. انسان از لحاظ فطری نیاز به زندگی اجتماعی دارد. لذا همه انسانها به حکم فطرت و نبی باطنی در زیستگاههای اجتماعی شهرها را پدید آوردهاند که وجه تمایز این شهرها با شهری که بر پایه آنچه انبیاء ظاهری آوردهاند ساخته شده است در اهداف بعثت آنها آمده است.
اگر اهداف بعثت انبیا را از قران کریم استخراج کنیم سه هدف اصلی به دست میآید: 1- بندگی و تکامل بشر، 2 -اقامۀ قسط و عدل و 3- مکارم اخلاق، که تتمیم، تکمیل و تکریم بشر در آن است.
خصوصیات کریمانۀ بشر، فراتر از واجب و حرام، مستحب و مکروه است و این اخلاق به هدف نمیرسند مگر در کالبد معماری مناسب.