پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

مرکز؛ رسانه سیاست‌های رقابتی و متناقض

چکیده: اقدامات صورت گرفته در خصوص مرکز شهر تهران در سیاست‌های سه گانه آن تاکنون در رابطه علی و معلولی یا چارچوب تأثر و تأثیر متقابل مورد توجه نبوده‌اند.

امروزه در کشورهای مختلف دنیا، در راستای بازیابی هویت و مفاهیم شهری با حداکثر مشارکت اجتماعی، بازخوانی مرکز شهر را به عنوان عامل مهم هویتی، مورد توجه قرار داده‌اند. «دیوید کلارک» در کتاب «زوال شهری» به تجارب جهانی در خصوص بهره‌مندی از فضاهای مرکزی شهرها اشاره دارد و دکتر «احمد زنگانه» عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، بازیابی مرکز شهر را طرح بازگشت شهر معرفی می‌کند : «بدین معنی است که به جای گسترش شهرها و سرمایه‌گذاری در شهرهای جدید، می‌توان به مراکز شهری برگشت و در عرصه «نوسازی و بهسازی» وارد عمل شد». مرکزشهر، در سیاست‌های مدیریت شهری دنیا به عنوان یک هدف راهبردی و مفهومی در احیا شهر و بهره‌مندی از مشارکت اجتماعی مورد توجه است. در برنامه‌ها و سیاست‌های مدیریت شهری، مرکز تهران چه جایگاهی دارد؟

در سازمان فضایی پایتخت، مفهوم مرکز در ادبیات برنامه‌های توسعه شهری، مفهومی غیر متمرکز، عملکردی و قابل جابجایی است که در بستر اجتماعی، توان کمی برای پاسخگویی به نیازهای کارکردی و ادراکی مردم دارد. شهر تهران به عنوان پایتخت کشور و یک مجموعه شهری بزرگ، از عملکردهای وسیع اقتصادی، ارتباطی، خدماتی، فرهنگی و … در مقیاس منطقه‌ای، ملی و حتی بین‌المللی برخوردار است که در راستای جهانی شدن گام برمی‌دارد. آنگونه که این کلانشهر، در مسیر محقق شدن اهداف بین‌المللی، در فرایند توسعه قرار گرفته و قراردادهای متعددی دال بر خواهرخواندگی شهری با هدف ارتقاء کیفیت اجتماعی و هویت‌بخشی به شهر، با کشورهای مختلف منعقد کرده است. در سیاست‌های شهری تهران در راستای توسعه با چشم‌انداز جهانی شدن، در انتخاب تیتر «مرکز شهر» به عنوان مکان کلیدی در ابقای سیاست‌ها، اشتراک موضوعی وجود دارد اما در عمل، این سیاست‌ها با تناقض‌های مفهومی و مکان‌گزینی در اقدام، مواجه است که می‌توان در سه سیاست محلی، ملی و بین‌المللی آنرا تفسیر کرد.

سیاست محلی

اداره کل دفتر شهردار سابق تهران- «قالیباف»، بر توسعه حمل و نقل عمومی در مرکز شهر تأکید کرده است و در خصوص عملیاتی کردن برنامه، منطقه 11 تهران را مورد بررسی قرار می‌دهد. از طرفی «عظیم بابایی» شهردار سابق منطقه 6 تهران، در جمع خبرنگاران از ساخت پیاده‌راه در مرکز شهر با اشاره به مناطق 3 و 6 خبر می‌دهد. در سایت بازتاب نیز خبری دیگر با تیتر «آشتی کافه‌ها با شهر تهران»، خبر از آغاز رونق گرفتن مرکز شهر تهران در مناطق 11 و 12 و محورهایی چون کریم‌خان زند، سی تیر، بلوار کشاورز،…را می‌دهد. ارزش و همگنی خبرهای ذکر شده در اهمیت قرار دادن مرکز شهر و اعتبار سنجی شهر با آن است. آنچه قابل توجه است، علی‌رغم وضوحی که در اهمیت داشتن مرکز وجود دارد، توافقی نظری دال بر «مکان‌گزینی» و «چرایی مرکز شهر»، میان مسئولان، متخصصان و مردم وجود ندارد و مداخلات پیرایشی را شرط و مبنای صحه‌گذاری مرکز می‌دانند.

این سیاست، در مقیاس محلی و منطقه‌ای مبنای مداخلاتی در شهر است. عموماً مداخلات و اقدامات جزء و موضعی با پراکندگی مکانی می‌باشد که از نظر عملکرد و اقدام، پایداری ندارند و وابسته به زیرساخت‌های مفهومی نیستند. اقداماتی روبنایی مانند پیاده‌راه سازی، سنگ‌فرش معابر تاریخی و ایجاد ایستگاه‌های سیال غذا در مناطق متعدد تهران، که با تغییر مدیریت یا سیاست‌های شهری، جابجا شده و نقشی در هویت‌بخشی و تعلق خاطر به شهر در راستای احیا مرکز ایفا نمی‌کنند.

 سیاست ملی

مکان تاریخی بودن، غالب‌ترین نگاه به بازخوانی مرکز شهر در سیاست مدیریت شهری در مقیاس ملی است که سایر فعالیت‌ها و راهبردهای ارائه شده از سوی مدیریت شهری در خصوص باززنده‌سازی مرکز شهر را سازماندهی می‌کند. مرکز به عنوان مکانی فرسوده، که نوسازی، راهکار احیاء حیات اجتماعی-کالبدی آن است. از سوی دیگر متولیان شهری، فرسودگی را به عنوان عاملی مؤثر در مشکلات هویتی مرکز پذیرفته‌اند، اما دلایل مختلفی برای تفسیر آن ارائه می‌دهند.

مرکز؛ رسانه سیاست‌های رقابتی و متناقض

بافت‌های فرسوده شهری، عموماً بافت‌های مرکزی در بخش تاریخی شهر و محصول سیاست‌های توسعه شهری ناکارآمد هستند. توسعه‌ای که در راستای سیاست‌های تمرکززدایی اجتماعی، اقتصادی و حمل و نقل شکل گرفته‌اند. به گزارش پایگاه خبری تحلیلی امید شهر، «احمد زنگانه» در همایش «مشارکت‌جویی، تخصص‌گرایی و مدیریت شهری» شهر را سازه‌ای پیچیده بشری معرفی می‌کند و به پیچیدگی‌ها و تأثیرات پروژه‌های شهری بر شهروندان اشاره دارد. در راستای تصدیق گفتار خود در خصوص پیچیدگی مفهومی شهر، مثالی از بافت سکونتی منطقه 12 در نقش مرکز شهر ارائه می‌دهد : «با طرح ترافیک که از سال 59 اجرا شد، بیش از 120 هزار نفر جمعیت از منطقه 12 خارج شدند. همچنین قشربندی اجتماعی حوزه طرح ترافیک، نشان از کیفیت پایین زندگی و سطح نازل درآمدی ساکنان این مناطق دارد». «فرخ زنوزی» شهرساز، با صحه بر تاریخی بودن مرکز، مشکلات آن را فرسودگی می‌داند و «عبدالحسین مختاباد»، رئیس کمیته هنری شورای اسلامی شهر تهران ، دلیل آنرا ضعف اقتصادی منطقه بر می‌شمرد و در نهادی دیگر تمرکز فعالیت‌ها را ملاک عمل و مداخله در نظر می‌گیرند. از نگاه مسئولان، شرط غالب مرکز بودن دو لایه تاریخ و اقتصاد است.  در این سیاست، اشتراک نظر در خصوص تعیین یک منطقه به عنوان مرکز بیشتر است؛ اما صرف تاریخی بودن، دلیل بر مرکزیت نیست و سیاست اقتصادی نیز، عملی تداوم یافته در اقدام احیاء مرکز نخواهد بود. این رویکرها، تعریفی دقیق و جامع از مرکز شهر و در نهایت مکان‌یابی درست امروز آنرا ارائه نمی‌دهند. پیشینه تاریخی و اقتصاد، شروط مهمی در ادامه حیات هر زیستگاه اجتماعی هستند اما شرط لازم برای ایجاد مرکز نخواهند بود.

 سیاست بین‌المللی

ایده جهانی شدن شهرهای بزرگ و کلانشهرها، باعث به وجود آمدن فرصت‌ها و چالش‌های مفهومی در مدیریت شهر شده که این امر مفاهیم نوینی در شهرها به وجود آورده است. برخی از آنها در صدد برآمده‌اند تا از طریق برقراري ارتباط با دیگر شهرها و نیز مطرح شدن به عنوان بستري مناسب براي شکل‌گیري فرایندهاي جهانی به این رویکرد ملحق شوند.

در این راستا کلانشهرها سعی می‌کنند با ابزار دیپلماسی شهری، میزان مشارکت و همکاری‌های بین‌المللی خود را در موضوعات جهانی بالا ببرند تا از این طریق موقعیت برتری در جایگاه ملی و جهانی کسب کنند. «محمد باقر قالیباف»، شهردار اسبق تهران، آینده تهران را به صورت شهر «جهانی» ترسیم می‌کند و آنرا به مثابه شهر دانش و شهر فرهنگ می‌بیند. به زعم وی، تهران، شهری تأثیرگذار در تحولات جهانی است که مرکز تعاملات، گفتگوها، آموزش و تصمیم‌گیری در سطوح مختلف محلی و بین‌المللی می‌باشد. در آن مهمترین عنصر شهری، هویت و مهمترین کالا در شهر، تولیدات فرهنگی خواهد بود. در همین راستا با نگاهی هویتی و فرهنگی به شهر، در متن برنامه «محمدعلی نجفی» برای تصدی شهرداری تهران، بر بعد اجتماعی و مشارکتی شهر، جهت سرزندگی و ابقای آرامش شهری تکیه دارد و شعار «تهران : شهر امید، مشارکت و شکوفایی» را در چارچوب تحقق شهر انسان‌مدار انتخاب کرده است. نجفی، در برنامه خود به ابعاد مختلفی از شهر «جهانی»، «مدرن»، «تاریخی»، «آنلاین»، «پایدار»، «مشارکت جو»، «شهروندمدار»، «دانش بنیان» و «ارتباطی» اشاره دارد. ابعاد وسیع و کلانی برای رسیدن به اهداف آرمان‌گرای شهر، مطرح شده است.

یکی از راهکارهای جهانی شدن، «برندینگ شهری» است و شهرداران اسبق نیز از برند فرهنگی و ارتقا تعاملات اجتماعی، برای جهانی شدن نام می‌برند. برندسازی شهری، مبنایی را برای سیاست‌های بین‌المللی در حال توسعه فراهم می‌آورد و در عین حال، به منظور تعیین هویت شهر، به عنوان وسیله‌ای برای ساکنان به کار برده می‌شود. در این حالت، مراکز شهرها به عنوان مکان استراتژیک و بستر برندساز شهر، در عین هماهنگی با ساختار توسعه، از نوعی استقلال اثرگذار و محرک برخوردارند و می‌توانند در جهت افزایش منافع شهروندانشان ابتکار عمل به خرج دهند، تا تجربه افراد از شهر را معنی‌دار و به یادماندنی کنند.

در راستای چالش جهانی‌سازی شهر تهران، سیاست بین‌المللی، فارغ از دو سیاست دیگر که به مناطق متعدد یا یک منطقه به عنوان مرکز اشاره دارند، به مکانی «واحد»، «مشخص» و «تعریف شده» به نام مرکز شهر اشاره می‌کند و سعی در برندسازی در این مکان کلیدی دارد. مکانی که در کشورهای دیگر نیز اعتبار داشته و اثرگذاری طرح در سیاست‌های داخلی و خارجی بسیار زیاد است. نمونه آن طرح توسعه دانشگاه تهران که به منظور محقق شدن فرایند توسعه برندینگ شهری با رویکرد شهر دانش در مرکز شهر و واقع در خیابان انقلاب، مورد حمایت مدیریت شهری قرار گرفت و پیامدهای اجتماعی و چالش‌های مدنی بسیاری به دنبال داشت. چالش‌هایی که نه تنها در راستای هویت‌بخشی شهر نبود بلکه با رویکردی اجتماع گریز به زوال مفهومی شهر، سرعتی دو چندان می‌بخشید.

 کدام سیاست اصالت دارد؟

«شناخت و احیا مرکز شهر» به معنی یک اقدام مترقی در راستای بهبود، ترمیم و ادراک و همبستگی اجتماعی شهر مطرح می‌شود. عدم شناخت و تعریف مشخص از جایگاه «مرکزشهر» و «مؤلفه‌های مؤثر» آن در اسناد توسعه شهری ایران و همچنین در میان صاحب‌نظران شهری، در ساختاری «صوری» و «رقابتی» تعریف شده است. این ساختار، سبب سردرگمی‌ متخصصان این حوزه و ناتوانی آن‌ها در برخورد با آشفتگی‌های ناشی از توسعه دوران مدرن شده است. در مقابل سیاست‌ها و اقدام مسئولان در راستای سرزندگی مرکز شهر در مناطق گزینش شده، شاهد رویکردهای «متضادی» در مکان گزینی و اقدامات باززنده سازی در مرکز شهر هستیم. به گونه‌ای که در برنامه‌های ارائه شده از سوی مدیران شهری در راستای احیاء مرکز، سیاست و راهبردی روشن جهت تحقق باززنده‌سازی آن، ارائه نشده و عموماً مداخلاتی کالبدی و کارکردی در سیاست‌هایی رقابتی و متناقض، پاسخ به این اهداف بوده است.

در سیاست‌های محلی به منظور احیا مرکز، اقدامات خرد مانند پیاده‌راه سازی، مبلمان و پیرایش شهری را به پهنه‌های وسیع و متنوعی به نام مرکز نسبت می‌دهند. اقداماتی که الزاماً نقش مفهومی و عامل باززنده‌سازی هویت شهری نخواهند داشت. عموماً فرصتی برای موجه‌سازی پروژه‌های شهری در مناطق متعددی را فراهم ساخته که ذیل عنوان مرکز مصوب اجرایی می‌گیرند و اقداماتی ناپایدار در سرزندگی اجتماعی به شمار می‌آیند.

در مقیاس ملی نیز، با رویکردی متفاوت از سیاست محلی، تمرکز بر روی مرکز تاریخی شهر است. مرکزی که با عوامل مختلفی چون فرسودگی روبرو است. در بخش مدیریت شهری و با مطرح شدن لزوم بازآفرینی مراکز شهر، توجه به سمت محلات به عنوان بافت‌های مرکزی، با رویکرد مشارکت‌پذیری جلب شده است. اقداماتی که رویکردی نمایشگاهی و میراثی به شهر دارد و در بروز فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی تهران، نقش حداقلی را ایفا می‌کنند.

اما در سیاست‌های بین‌المللی، مباحث جهانی‌سازی و برندینگ کردن شهر مطرح می‌شود. در این حالت، مکانی مشخص به نام مرکز به عنوان مکانی استراتژیک و مشخص شهری شناخته شده است. با مداخلات کارکردی، توسعه عملکردی خاص و تعمیم آن به کل فرایندهای مفهومی و هویتی، در مرکز، مداخلاتی معارض با هویت شهر صورت می‌گیرد. مداخلاتی که با سیاست‌های محلی و ملی، همسو نیست. آنگونه که مطابق سیاست بین‌المللی، خیابان انقلاب، مرکز تهران شناخته و دانشگاه تهران، به عنوان عنصری کلیدی در هویت بخشی مرکز، به عنوان برند شهری برگزیده می‌شود. مکانی که علی‌رغم تأیید مرکزیت، بافت مسکونی اطراف آن با سیاست نوسازی مرکز شهر در مقیاس ملی، حمایت نمی‌شود و با اقدامات تخریبی پیرامون دانشگاه موافقت می‌گردد. از طرفی بر خلاف اهداف سیاست محلی، طرح پیاده‌راه شدن خیابان انقلاب به عنوان مرکز تا کنون مصوب اجرایی نگرفته است.

تهران به دلیل فقدان ساختار سازمانی و سیاست‌های رقابتی و متناقض، چالش‌های شهر جهانی را نتوانسته پاسخ دهد و مبتنی بر روایت موضوع است و کارکرد مهمترین جایگاه را در بطن شهر دارد. تلاش برای جهانی شدن در فرایند رشد جهشی پاره‌ای از کاربری‌ها چون مراکز تجاری، اتوبان‌سازی یا توسعه تخریبی اماکنی چون دانشگاه تهران، صورت گرفته است. قانون توسعه شهری تهران مبتنی بر مرکز، گفتمانی کارکرد محور، بر مبنای اقتصاد و برند موضوعی است. آنچه اهمیت دارد اقدامات صورت گرفته در خصوص مرکز شهر تهران در سیاست‌های سه گانه آن تاکنون در رابطه علی و معلولی یا چارچوب تأثر و تأثیر متقابل مورد توجه نبوده‌اند.

فهرست منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرنوش مخلص

فرنوش مخلص

دکتری منظر شهری، پژوهشکده‌نظر، ایران/ دانشگاه پاریس 8 _فرانسه
میزان مطالعه مطلب