پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

صفر و یک دیدن ایران و اسلام

چکیده: تفکیک صفر و یکی بین ایران و اسلام در منظر شهرهای ایرانی نیز باعث بریده شدن پیوستار تاریخی و جدا شدن از واقعیت ها و مانع درگیر شدن با منظر می شود.

طی قرن 14، همان‌طور که شیفتگی به فرم­های باستانی یا ایرانی – پادشاهی همچون کله گاو و شیر در بناها و مناظر به‌صورت یک ایدئولوژی ترویج شد، در نقطه مقابلی فرم­ها و آیین­های اسلامی با کمترین میزانِ به روزرسانی و اجازۀ تغییر در برابرش شکل گرفت. یعنی همان‌طور که تصور می­شد تکرار شکل­های باستانی، باعث افزایش کیفیت منظر می­شود، در نقطه مقابلی تصور شد تکرار فرم­های ایرانی-اسلامی همچون گنبد و قو­س­ها می­تواند افزایش کیفیت مناظر را تضمین کند. اما چرا چنین صفر و یک دیدنی از ایران و اسلام در قرن اخیر شکل گرفت؟ خاصیت این شیوه چه بوده؟ و چرا این خاصیت نمی­تواند از عهده مسائل پیش ­روی منظر شهرهای ما برآید؟

صفر و یک دیدن ایران و اسلام
تصویر 1: طرح مسجد برج میلاد تهران، تکراری از فرم­های ایرانی-اسلامی با توجه حداقلی به بافتار و تغییراتِ اینجا و اکنونیِ شهر.

 از زمان قاجار و به‌خصوص در اوایل قرن 14 با روی کار آمدن پهلوی و بازگشت دانشجویان اعزامی از اروپا، وضع ایران با یافته ‏های علمی اروپا مقایسه شد. مقایسه ­ای که نتیجه آن باور به عقب‌ماندگی کشور و لزوم بیداری ایران در مناسبات جهان مدرن شد. یکی از مهم­ترین یافته‏ های علمی که در این دوران به شکلی ناقص بومی­ سازی شد، تفکیک و برتری نژادی آریایی از اعراب بود. بر این مبنا، طی این دوران تلاش شد تا رسوم ریشه‏ دار مذهبی، فرهنگی و زبانیِ اعراب که همگی سهمی در منظر شهرها داشتند پالایش شوند. وضعیتی که می­توان نام آن را عرب ‏ستیزی از منظر شهرها عنوان کرد. یعنی منظر ایرانی نباید هیچ بویی از عرب بودن داشته باشد.
خاصیت این شیوه آن بود که با نفرین کردن حمله اعراب به ایران، از درد عقب ­ماندگی کاسته شود. درواقع طی قرن 14، ایرانیان تجربه و شناختی را که از اروپا می ‏یافتند به‌گونه‌ای بومی­ سازی و تغییر دادند که با هدفشان، یعنی تسکین درد مواجهه با اروپا، سازگار شود. در این فرآیند، صرف تفکیک نژادی ایرانیان از عرب­ها دلیل عقب‌ماندگی نبود بلکه آمیزش نژادی و فرهنگی مایه تباهی تصور شد. بنابراین، با ورود اسلام به ایران نمی ­شد کنار آمد. نه چون دین اسلام بدتر از دین زرتشت است یا ایران اسلامی دستاورد‏های هنری و فنی کمتری از دوران باستانی دارد. درواقع شباهت بین دو دین کم نبوده است و می­ دانیم شاهکارهای ادبی و اکتشافات علمی از اوایل دوره اسلامی زیاد به یادگار مانده است. مشکل در این است که پذیرش دینِ نژاد دیگر با مزاج ایرانی نمی ­سازد. نوعی بیزاری از آمیزش نژادی وجود دارد. در نقطه مقابل به ‌اشتباه تصور شد اسلام یعنی ظواهری که در هر بستری به شکلی یکسان برتر خواهد بود. یعنی مسیر تفسیر و ایجاد ترکیب‏های نو و روزآمد بسته است.
در سایه این مقایسه غلط و دوقطبی کردن، ظرفیت ترکیب از بین می ­رود. چون هر دو نگاه، به‌ نوعی برتری ذاتی و همیشگی قائل است. در چنین نگاهی هر چیز غیر آریایی، الحاقات نژادهای پست عرب، تورک و غیره است که از پیش، پَست شمرده می‏ شود و باید حذف شود (یا بالعکس). این رویکرد، خلاف آن چیزی است که به‌عنوان استعداد ایرانی شناخته می ­شود. استعداد ایرانی برای خلق منظری نو، توان تلفیق شیوه ­ها و عناصر فنی، فرهنگی، مذهبی، و حتی زبانی غیرایرانی که سودمند یا دلپذیر گمان می‏ رفته­ را داشته است. نگاهِ دوقطبی به پیشینه‏ های منظر ایرانی که از اوایل قرن­ 14 سامان­ مند شد، با همه زشتی ‏اش سرسختانه تا امروز دوام آورده است چراکه پاسخی آسان و همراه با فخری کاذب است.
این درست است که فردیت و تفاوت منظر را باید از آمیزش ناپسند در امان نگه داشت؛ ولی درعین‌حال باید به تفاوت آن با بی­ جا­سازی بر پایه بیزاری از آمیزش نژادی و پالایش منظر با معیارهایی از پیش محتوم تفاوت گذاشت. بنابراین همان‌طور که به سبک عرب­ ستیزی، تعویضِ وام ­واژه­ های عربی این خطر را دارد که استمرار و انسجام زبان فارسی را -که زبان ادبی بسیار مدونی است- نابود کند و نسلی از ایرانی­ها دیگر قادر به فهم شاعران بزرگ دوران پیشامدرن حتی فردوسی بدون استفاده از واژه‌نامه نباشند، تفکیک صفر و یکی بین ایران و اسلام در منظر شهرهای ایرانی نیز باعث بریده شدن پیوستار تاریخی و جدا شدن از واقعیت­ها و مانع درگیر شدن با منظر می­شود.

* در نوشتن این یادداشت از نظریه مطرح‌شده در کتاب «پیدایش ناسیونالیسم ایرانی، نژاد و سیاست بی­جاساز» نوشته «رضا ضیا ابراهیمی» ترجمۀ حسن افشار در نشر مرکز استفاده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *