پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

هرمنوتیک مولانا

چکیده: هرمنوتیک مولانا مبتنی بر وحی دل و یقین است. اگر حقیقتی که در اثر هنری است، نتیجه تجلی حقیقت بر دل و خیال هنرمند باشد، نباید دیگران را به تناقض رهنمون شود.

تأویل به معنی برگرداندن به اوّل است. بدون تصور جهانی که درآن عوالمی در جهت طولی بسته به شدت وجود و ماهیت و محدود یا نامحدودبودن معنا استقرار یافته باشد که بتواند سیر نزولی و صعودی معنا و زبان را توجیه و تبیین کند، تأویل بی معناست؛ چرا که نفوذ از باطن به ظاهر و رجوع از ظاهر به باطن ممکن نیست.
از دید مولانا هرچه در عالم فرودین است، اصلی در عالم بالاتر دارد که وجود و تغییرات اجزا و صورت‌های ظاهری را تابع اصل متعالی و ثابت خود می‌سازد. این نظر هم انتزاع و تنزّل معنی را در صورت‌های محدود و کثیر ممکن می‌سازد و هم تعدیل و به اوّل برگرداندن آن را میسر می‌سازد.
همه‌چیز یک اثر و یک آیه است و به اصل خود اشاره دارد. بنابراین اجزا و صورت‌ها در عین اینکه در نسبت با سایر اجزا و در هماهنگی با آنها قرار گرفته‌اند و یا با کل و در کل مندمج‌اند، دارای فردیت هستند و مثال و شاهدی منحصر به فرد برای اصل متعالی خود به شمار می‌روند. با این دیدگاه، دیگر مشکلاتی مانند نبودن مرکزیت معنایی و پراکندگی دال‌ها و معانی و نیافتن مدلول استعلایی وجود ندارد.
با توجه به مراتب هستی که هر مرتبه معرفت، ابزار شناخت و زبان متناسب و هم سطح خود را می‌طلبد تأویل نیز مراتبی دارد و در سطوح مختلفی انجام می‌گیرد. این تأویلات که در سطوح مختلف فهم و نظرگاه انجام گرفته‌اند، دارای مراتبی طولی بوده و هم عرض و هم ارزش نخواهند بود، بلکه تأویلاتی که از دیدگاه بالاتر صورت گرفته، نه تنها ناقض و نافی تأویلات فروتر نخواهد بود، بلکه عمیق‌تر و وسیع‌تر بوده و می‌تواند تأویلات فروتر را اصلاح و کامل‌تر کند. بنابراین مشکل بزرگی که در هرمنوتیک مدرن وجود دارد و آن چگونگی وحدت‌بخشیدن به تأویلات مختلف و سنجش میزان درستی آن‌هاست دیگر وجود ندارد. تأویلات نه جدا از هم یا در کنار هم، بلکه در دل همدیگر قرار دارند. با این دیدگاه می‌توان روش تأویل درست، شرایط تأویل‌کننده و مخاطب و حتی چگونگی تأویل‌های نادرست و گزاف را نشان داد و از مشکلاتی که هرمنوتیک مدرن با آن روبروست برحذر ماند.

مولوی و نقد هنری

هرمنوتیک مولانا مبتنی بر وحی دل و یقین است. بنابراین اگر حقیقتی که در اثر هنری آشکار شده مبتنی بر پندار دروغین و خیالات سطحی و اغراض شخصی نباشد و نتیجه تجلی حقیقت متعال بر دل و خیال هنرمند باشد، نباید دیگران را به تناقض و تشتّت آرا رهنمون شود. در این صورت، تفاوت تفاسیر، تنها مبتنی بر تفاوت فهم مخاطبان است، یا در نحوه بیان منتقد و مؤوّل است هنگامی که می‌خواهد آنچه را که فهمیده با زبان خود بیان کند. تأویل اثر هنری دو مرحله دارد: یکی تصویر معنا در ذهن و دیگری بیان آن برای همگان. مؤوّل باید هم توان فهم زبان اثر و کشف معنا را داشته باشد و هم بتواند به نحو مطلوب و با زبانی که نمادین‌تر از اثر نباشد، فهم خود را بیان کند. از این رو تأویل کار هرکسی نیست.
از دید مولانا، تأویل نابجا سه منشأ دارد: زبان‌شناسانه، روانشناسانه و خردشناسانه که هرکدام نیاز به شرحی جداگانه دارد.
آنچه شائبه نسبیّت را از نظریه تأویل مولانا دورمی‌کند، اعتقاد به یگانگی ارواح انسانی در اصل خود است که همدلی و همزبانی را ممکن می‌سازد. این همدلی و همزبانی همان میانجی و واسطه‌ای است که هرمنوتیک مدرن در پی یافتن آن است تا بتواند ارتباط و هماهنگی میان تأویلات مختلف را برقرار کند. «گادامر» به عنوان میانجی، گفتگو با متن را پیشنهاد می‌کند که با درهم‌شدن افق‌های گوناگون می‌توان بر اختلاف‌ها غلبه کرد. او نوعی همدلی را پیشنهاد می‌کند، اما معتقد است که این گفتگوها و تأویل‌ها پایان‌ناپذیر خواهد بود. چنانکه ملاحظه می‌شود با نظر گادامر حرکت در سطح تنها افق‌ها را جابجا می‌کند، اما وحدت نمی‌بخشد. اما مولانا ارتفاع‌گرفتن و بالارفتن از سطح را در نظر دارد که هم افق دید را گسترش می‌دهد و هم ارتباط افق‌های گوناگون در حرکت سطحی را ممکن می‌سازد. علاقه به این همدلی مولانا مبنای هستی شناسی و معرفت‌شناختی دارد.
مسئله فهم در هرمنوتیک مولانا تنها بدفهمی نیست، بلکه قصد و مراتب فهم است. قصد و فهم تنها با گشودگی دل و همدلی ممکن است. همدلی به معنای رهاکردن تمام خواست‌های کاذب و پراکنده دل و تمرکز به خواست اصلی همه دلهاست که همانا نور حقیقت است.
تأویل درست نتیجه وحدت عقل و خیال، یعنی دو چشم درونی قلب است. تأویل‌های درست هم مراتبی دارند که در مرتبه بالاتر قابل جمع‌اند.
با توجه به دیدگاه مولانا به زبان، معنای اسم حقیقت مسمّی است. برای یافتن حقیقت مسمّی باید به عقل و شهود و تجربه مراجعه کرد نه کاربردهای عرفی زبان. مثلاً برای دانستن معنی کلمه تسبیح باید دید ماهیت و حقیقت عمل تسبیح چیست. یا برای یافتن معنی کلمه نور باید حقیقت و ماهیت نور را در نظر گرفت. حقیقت نورانیّت این است: خود مرئی است و چیزهای دیگر به مدد آن دیده می‌شوند. بنا به این تعریف، نه تنها نور شمع و چراغ و ماه و ستاره، بلکه خود چشم هم حقیقتاً و نه مجازاً نور خواهد بود. عقل و حس هم نور هستند. همگی مراتبی از نور هستند تا خداوند که نورالانوار است. با این نظریه دایره معنا به نحو مضبوطی فراخ می‌شود و ­­­­از تأویل گزاف رها می‌شویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *