پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

بیایید در منظر شهری پیاده روی کنیم!

چکیده: پیاده‌روی باید به عنوان تفکری جدی در دیسیپلین معماری منظر در بحث "پیاده روی در منظرشهری" و به مثابه بخشی از فرآیند و روش طراحی، به رسمیت شناخته شود.

تحقق زندگی پیاده در شهرها علاوه بر فرصت شهر برای انسان‌مداری و فرصت انسان‌ها برای بازپس‌گیری تعلقات مکانی خود از ماشین‌ها، می‌تواند به شیوه‌ای تحقیقاتی یا ابزاری برای طراحی معماری منظر و معماری در دست متخصصان تبدیل شود. شیوه یا ابزاری که وجوهی از منظرشهری را مطالعه می‌کند که پیش‌تر مغفول مانده است.

برای تجربه همه‌جانبه از شهر و منظر شهری راه بهتری از پیاده روی درآن وجود ندارد. و این پیاده‌روی نه تنها شامل تجربه بصری است، که با ریتم، تعادل و ادراک حسی همراه است. این موضوعی است که به شکل گسترده توسط جان دیکسون هانت (John Dixon Hunt) – تاریخ‌دان منظر انگلیسی – و برنارد لاسوس (Bernard Lassus) – معمارمنظر و نظریه پرداز فرانسوی – بحث شده‌است. لاسوس تجسم و حضور در منظر را با ادارک چندوجهی مرتبط می‌داند و معتقد است، هرگاه ما منظری را با همه حواس خود درک کنیم، به حس مکان دست یافته‌ایم. تحقیقات متأخر در زمینه پیاده روی، آنرا از ابزاری برای تجربه به ابزاری برای تحقیق، فعالسازی و طراحی فضا ارتقاء داده‌است.

به عنوان مثال: گروه ایتالیایی استاکر(Stalker)، به تحقیق و توسعه در مورد اسلوب پیاده روی به مثابه یک حالت تجربه جمعی پرداخته است و از آن به عنوان ابزاری برای نقشه‌برداری شهر و تشخیص تغییرات آن، جمع‌آوری داستان‌ها و روایت‌های شهری، زنده‌سازی خاطرات، تجربیات و ایجاد حس غوطه‌ورسازی خود و دیگران در محیط، استفاده کرده‌است. در واقع این تجربه مشابه سخن هنریک شولز (Henrik Schulz) – معمار – است که پیاده روی را ابزار مناسبی برای پرداختن به موضوعات طراحی در مقیاس کلان می‌داند.

پیاده‌روی باید به عنوان تفکری جدی در دیسیپلین معماری منظر نه فقط برای تحقق بخشی به اهدافِ خودِ عملِ پیاده‌روی، بلکه در بحث “پیاده روی در منظرشهری” و به مثابه بخشی از فرآیند و روش طراحی، به رسمیت شناخته شود. به موازات اینکه پیاده روی به عنوان راهی برای تجربه محیط شهری به کار می‌آید، معماران می‌توانند و باید از آن برای فهم سوژه‌ای که روی آن کار می‌کنند، استفاده کنند. مانند: منظرشهری، کاربران آن، موضوع آن و مولفه‌های آن.

پیاده روی ابزاری است که می‌تواند در تمام مراحی طراحی استفاده شود.

معماری منظر معاصر با برقراری روابط منعطف و پویا بین لایه‌ها، برهم نهی آنها و تلاقی مناظر و سکونت‌ها به یک استمرار مکانی و زمانی می‌انجامد و به شکلی تعریف نشده و نامحدود، متشکل از انواع شهرنشینی-که تفکیک آنها دشوار است – توضیح داده می‌شود.

برنامه‌ریزی و طراحی منظرشهری، به فهمی کل‌نگر از سایت، شهر و منطقه نیازدارد که تنها از طریق تحلیل آماری و تصاویر حاصل نمی‌گردد. پیاده‌روی در یک منطقه، در واقع  مواجه مستقیم و موثرتر با منظر و ساکنان آنرا فراهم‌می‌کند و برگرفته از درک روایی و غیر سلسله مراتبی از جهان پیرامون ما، یک تصویر پیچیده از محیط و پویایی آن را ارائه می‌دهد.

درهمین راستا، دانشگاه لایبنیتز هانوفر(آلمان) در سپتامبر2015 با برگزاری کنفرانسی در توسعه چنین ادراکاتی از محیط پیرامونی انسان، به تشریح تجربه‌ پیاده‌روی و تاثیرات آن پرداخت.

در یکی از سخنرانی‌های این کنفرانس” آنته استوکمان، مارتین پرومینسکی، هیلی وان سیگرن و سابین کونست با طرح مسئله تئوری های طراحی و فرآیند تولید علم، این موضوع را مطرح کردند که تمام فرآیندهای طراحی قدیمی در برابر پیچیدگی، تغییر دائمی و چندلایه بودن منظر شهری، قاصر هستند. در حالی که به نظر می‌رسد این حوزه به فرآیندی مبتنی بر شیوه‌های تولید دانش تحول گرا و درحال تغییر، نیازدارد.

فرض بالا به نظر صحیح است به نظر می‌رسد روش‌هایی که با بررسی زندگی روزمره به‌عنوان محیط آزمایش واقعی به بررسی موضوع میپردازند، تنها روش‌هایی هستند برای پرداختن به مسئله‌ای چندوجهی و میان رشته‌ای مانند منظر شهری به‌کار می‌آیند. روش‌هایی که نتیجه آزمایش‌های واقعی آنها به دلیل اینکه هر طراحی برای موضوعی خاص، در مکانی خاص و در بستری خاص، همواره اولین طراحی به شمارمی‌رود، غیرقابل پیش بینی است.

تجربه پیاده‌روی در منظرشهری – به‌عنوان روش تحلیل زندگی روزمره مبتنی بر محیط آزمایش واقعی – تنها سوژه مسئله نیست، بلکه فرم کلی آن نیز هست. این تجربه با هدف «آزمایش رویکرد تحقیقاتی طراحی جدید که ظرفیتهای آزمایشی ، شهودی و عقلانی را با درگیر کردن همه شرکت کنندگان در ایجاد دانش جدید مرتبط می کند» ، می‌تواند به خودی خود روایی و غیر سلسله مراتبی تعریف شود. یعنی در این روش با ترکیبی از سخنرانی ، ایجاد  بحث و تأمل درحین پیاده روی ، به آموزش متقابل و مشارکت محور دست‌می‌یابیم.

در همین کنفرانس، همه شرکت کنندگان در چندین کارگاه با روش‌های آزمایش متنوع در مناطق مختلف منظر شهری هانوفر پیاده‌روی کردند. برای درگیری بیشتر با منظر شهری روش‌هایی مانند: قصه گویی (کاوش مناظر شهری از طریق گفتن ، گوش دادن ، و ایجاد داستان های محلی)، بازی (طراحی مناظر شهری با روحیه بازی)، پیمایش (نقشه برداری طراحی گرا)، تطبیق (تجربه منظر در لحظه و مکان)، حرکت کردن (ادراک حسی در بررسی قوانین پنهان اجتماعی) و پرسه‌زنی (نوعی قدم زدن خاص و طولانی ، شاید نزدیکترین ارتباط با کلمه انگلیسی Hiking). در این کارگاه ها آزمایش شدند.

تجربه پرسه زنی که توسط هنریک شولز انجام پذیرفت بیش از دیگر روش‌ها با ایده پیاده روی و ادارک منظر شهری در ارتباط بود. پرسه زنی به عنوان عملی موزون و فعالانه، چیزی بیش از ادراک محیط پیرامونی دربردارد و در این ادراک از سکانس بندی‌های روانشناختی استفاده می‌کند: درگیری (فهم عمیق فضا) ، جریان (تشویق ادراک شهودی که باعث تحریک ارتباط می شود) ، و تأمل (در مورد تجربیات و ایده ها).

 فرد در حال پیاده روی، قدم به قدم درک خود را از منظرتغییر می دهد و مرتباً از آستانه تغییر عبور می کند. فرض این است که این توالی حالت های مختلف راه رفتن – درگیری فعال ذهن و بدن- روند پیچیده و تکراری طراحی و ذهن فرسوده و خالی از ایده طراح را برانگیخته و تحریک می‌کند.

بیایید در منظر شهری پیاده‌روی کنیم!
تصویر: تجربه پیاده روی در ادراک منظرشهری – کنفرانس هانوفر، 2015. منبع: Researchgate

در پایان با بازگشت به مفروضات و ادعاهای اولیه بحث،  به دو سوال زیر پاسخ می‌دهیم:

  1. آیا پیاده‌روی یک روش تحقیق ، یا حتی یک روش طراحی است؟

 پاسخ به این سوال نیازمند تجربیات بیشتر است ، اما می‌توان گفت پیاده‌روی قطعاً ابزاری برای تحقیق و طراحی است که در ارتباط موثربا سایر ابزار طراحی، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  1. آیا پیاده‌روی به عنوان یک ابزار تحقیق جدید به‌شمار می‌رود؟

البته که نه. با این حال ، آنچه از تجربه کنفرانس دانشگاه لاینیتز هانوفر می‌فهمیم این است که امکانات ناشناخته آن کمتر مستهلک شده و ازبین نمی‌روند و درمقابل به ایده‌پردازی در ذهن خسته و خالی از ایده طراح کمک می‌کند.

ترجمه و افزوده: مهندسین مشاور پژوهشکده نظر (احمد صابری)

منابع:

  • Let’s Walk Urban Landscapes. New Pathways in Design Research
  • Lassus, B. (1998), ‘The Obligation of Invention’, in The Landscape Approach (Philadelphia: University of Pennsylvania Press), 77.
  • Schulz, H. (2014), Landschaften auf den Grund gehen. Wandern als Erkenntnismethode beim Großräumigen Landschaftsentwerfen (Berlin: Jovis).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *