معاصر بودن در آئینه اندیشه
ریشههای افکار امروزین جهان در کجای تاریخ خوابیده است؟ عصر ما در جهان امروز چگونه شکل گرفته است؟ آیا فرم فضاهای انسان ساخت امروزی، مابه-ازایی در ژرفای اندیشههای انسانی دارند؟ چگونه این اندیشهها در هنر و معماری قابل رهگیری هستند؟ هنرها به طور عام و معماری به طور خاص فقط مجموعهای از فرمها و سبکها نیستند، بلکه نوعی حیات در کالبد آنها جریان دارد. معماری در طول تاریخ، میروید و پژمرده میشود، امکانات تازه مییابد یا آنها را به دست فراموشی میسپارد. فرمها و سبکها به دلیل همین تحولات هستند که ایجاد شده یا خاموش میشوند یا گاهی دوباره احیا میگردند. بدین معنا میتوان گفت که معماری هنر پیچیدهای است که در خلق آن هرگز نمیتوان موقعیت کاملی به دست آورد؛ چرا که معماری برآیند تفکر عمومی جامعه است. برای فهمیدن معماری یک دوره ، باید به زندگی انسانها نگاه کرد، به امکاناتشان، باورهایشان و جهان بینیشان. چنین به نظر میرسد که در هر دوره از تاریخ تمدن بشر، روحی حاکم بر فضای معرفت شناسانة فرهنگی و اجتماعی آن حکومت میکند که تمامی کنشهای علمی، هنری، عرفانی، فلسفی و دینی آن دوره را تحت تأثیر خود قرار داده است. روحی که از آن میتوان به اپیستمولوژی یک دوره تعبیر کرد. ...