تصویر، یک نقاشی واقعگرای رنگی است که در آن دوازده کودک و مرد در دو ردیف به مخاطب نگاه میکنند. در پسزمینه چند صحنه پلان بندی شده آشنا وجود دارد و در آخرین پلان آسمان آبی دیده میشود وپایین آسمان، نارنجی شده است.
مردها، نوجوانان و کودکان هر کدام لباسها و کلیشههایی که یادآور یک شغل هست را با خود به همراه دارند.
همه آنها به مخاطب میخندند. در ردیف پایین سمت چپ تصویر، نوجوانی با پیراهنی چهارخانه و کیفی بر دوش قاب عکس مردی را در دست به سمت مخاطب نگاه داشته است. در کنارش یک روحانی جوان با عمامه مشکی و عبای قهوهای ایستاده. در کنار روحانی نوجوانی با لباس کار و عینک صنعتی جوش کاری در دست قرار گرفته است. در ردیف پایین سمت راست کودکی کوله پشتی بر دوش و یونیفرم مدرسه کمی به جلو خم شده و با دست راستش علامت پیروزی را به بیننده نشان میدهد. در کنار او نوجوانی با توپ چهل تکه فوتبال در میان دستانش و تیشرت قرمز رنگ تیم ملی ایران با لبخند نگاه میکند. بقیه افرادی که در عکس حضور دارند نیز نمادی از یک شغل هستند. دو نفر از آنها لباس نظامی به تن دارند. یکی با کلاه زرد ایمنی و نقشه لوله شده کلیشه یک مهندس ساختمان را تداعی میکند و …. .
در پسزمینه اولین پلان، چند پرچم دیده میشود که در میان آنها پرچم های ایران و پرچم سیاه رنگ یا علی ابن ابی طالب قابل تشخیص است. در وسط و سمت راست پس زمینه مسجد جامع خرمشهر قرار گرفته شده و کمی دورتر در سمت چپ تصویر مسجد الاقصی به چشم میخورد.
در بالا سمت راست تصویر، شعار” نحن منتصرون” با مرکب سفید نوشته شده و در پایین آن با خطی درشت تر نوشته شده “ما پیروزیم”. در پایین آن با فونت ریز لاتین کلماتی نوشته شده که به احتمال زیاد همین جمله به انگلیسی نوشته شده. و در پایین همه اینها نوشته شده” خرمشهرها در راه است”. شعار سال 98 راهیان نور و برنامههای بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سال 98 «ما پیروزیم» انتخاب شده است
اگر به سن و سال و جنسیت افراد داخل عکس دقت شود گروهای بسیاری از جامعه در آن حضور ندارند. گروه اول که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، زنان هستند که برای ایشان جایگاهی در نظر گرفته نشده است. اگر قرار است با کار و تلاش، پیروزی های بزرگی هم چون بازپسگیری خرمشهر به وقوع بپیوندد، جایگاه زنان در کجا قرار دارد؟
سن و سال افراد مذکری که در عکس دیده میشوند همه پایین تر از سی سال است. شاید تنها پژوهشگر با لباس سفید و کتاب انگلیسی در دست و کلیشه مرد مهندس سنش پایین تر از چهل سال باشد. از مردان میانسال و کهن سال که با تجربهترین طبقه جامعه هستند در تصویر خبری نیست. تنها یک عکس سیاه و سفید در قاب است که نماد شهدایی هستند که فرزند شهید به آن افتخار میکند. اما حضور او مانند حضور یک شهید تاثیر گزار نیست و بیشتر به عنوان تزیین در دست کودک قرار گرفته است. نکته دیگر خنده تصنعی این گروه است. گرچه آنها در کنار یک دیگر ایستاده اند اما بیشتر ایشان با یکدیگر ارتباط تصویری و معنایی برقرار نمی کنند و انگار خنده های تصنعی ایشان کمی توهین آمیز است.
شاید با دیدن این تصویر، سوالاتی که برای مخاطب به وجود میآید این باشد که اگر قرار است این جمع به پیروزیهای بزرگ و فتح الفتوح در سوریه و فلسطین دست یابند، چرا توان برقراری ارتباط با یکدیگر و گروههای اجتماعی خارج از کادر را ندارند و چرا تاثیر افراد خارج کادر(فاطمیون، زینبیون، حزب الله ….) در پیروزیهای گذشته، حال و آینده را نادیده گرفته اند؟