تمثیل غار افلاطون در افتراق محیط، فضا، مکان، منظر، زیست جهان در شهر
شهر همچون محیطی آزمایشگاهی است؟ شهر متشکل از کالبد و فیزیک است؟ شهر مجموعه ای از احساسات نسبت به محیط است؟ شهر کلیتی در هم تنیده از محسوسات و معقولات است؟ یا شهر جهان زیست ساکنین است؟
تمثیل غار یا غار افلاطونی، نظریه افلاطون در رابطه با فهمِ از واقعیت است. غاری را در نظر بگیرید که دهانه آن رو به نور خورشید است هر چه به عمق غار وارد شوید تاریک تر می شود، زندانیانی در انتهای غار و پشت به دهانه غار هستند که از ابتدا آنجا بوده و رشد کرده اند و آگاهی نسبت به فضای بیرون غار و حتی پشت سر خود ندارند.
پشت سرشان بلندایی وجود دارد که آتشی بر آن قرار گرفته، میان آتش و زندانیان، دسته ای عروسک گردان در حرکت هستند که اشیایی را در دست دارند. زندانیان در انتهای غار نه می توانند یکدیگر را و نه دیوار پشت خود و نه اشیایی که توسط عروسک گردانان حمل می شود را مشاهده کنند؛ آنها تنها قادر هستند سایه اشیا را بر دیوار روبروی خود ببینند و پژواک هایی را از انعکاس صدا بر دیوار بشنوند و حقیقت برای آن ها تنها همین سایه هاست.
اگر یکی از زندانیان، غل و زنجیر خود را باز کند، چنانچه کور نشود و با تاریکی عجین نشده باشد، قادر خواهد بود دنیای پشت سر خود را به مرور زمان ببیند و اگر تلاش کند از بلندا بالا رفته و خود را به دهانه غار برساند، می تواند، رفته رفته با انطباق چشم خو گرفته به تاریکی غار، نور خورشید را درک کند. اگر غار افلاطون را با ذینفعان و ذینفوذان در مداخله و اقدام در شهر قیاس کنیم و در پیش فرض، اصالت را به خوانش و ادراک شهر توسط ساکنین دهیم، با پنج دیدگاه متفاوت نسبت به شهر مواجه خواهیم شد: (تصویر 1)
شهر به مثابه محیط (عالم محسوسات): در علوم کاربردی مربوط به شهر، در این گام شهر به مثابه محیط است که متغیرهایی کمّی و قابل اندازه گیری دارد و وابسته به عالم محسوسات، انسان به عنوان موجود زنده مانند اشیا، جزیی از محیط است.
شهر به مثابه فضا: عروسک گردانانی که اشیا را حرکت می دهند، بدون اینکه دیده شوند، سیاستمداران و مدیرانی هستند که حوزه عمل و تجربه در شهر را فرای مباحث نظریِ کاغذی، به مثابه کالبد و فیزیکی می بینند که قابل رویت و غیر قابل پیش بینی است و سعیشان بر این است که تمرکز و حواس متخصصین را به سمت سایه ها جمع کنند و اشیا را بازیگردانی کنند.
شهر به مثابه مکان: اندیشمندانی که شهر را هویتی متشکل از علوم انسانی و علوم طبیعی می دانند یک گام از مدیران و متخصصین علوم طبیعی عقب تر رفته و واقعیتِ عملِ عروسک گردانان و حباب تنهایی متخصصین ماده گرا را مشاهده می کنند و نور آتش را عامل آگاهی می دانند.
شهر به مثابه منظر: در مدخل غار، در جایی که فضایی است میان واقعیت و انتزاع، شهر به مثابه پدیده ایست که سعی در تلفیق همزمان زیست جهان ساکنین و زیرساخت های شکل دهنده شهر را دارد، گرچه در این دیدگاه، تنها زمانی می توان نور خورشید را بدون کوری درک نمود که جزیی از شهر بوده و مانند ساکنین شهر را تجربه و ادراک نمود. در رویکرد شهر به مثابه منظر، متخصص سعی در پیوند میان عالم محسوسات و معقولات را دارد، با توجه به این رویکرد شهر یک پدیده است که سوژه به طور فعال آن را تجربه و ادراک بی واسطه می کند.
شهر به مثابه زیست جهان: از آنجایی که طبق پیش فرض شهر برای ساکنین است و اصالت به تجربه و ادراک آنان از شهر است، پس واقعیت شهر را یک شهروند وابسته به درجه بصیرت و تجربه و تعامل خود می تواند درک کند. در این گام ساکن جزیی از شهر است و به عبارتی در شهر حلول کرده و قلمروهایی را وابسته به تجارب و تعامل با شهر بازتولید کرده است.
مثال: در همسایگی ما، زمین بایری مخصوص کشت سبزیجات فصلی بود، هر از چندگاهی ساکنین محلی برای خرید سبزیجات تازه مراجعه کرده و شاید خودشان مایحتاجشان را برداشت می کردند. بلواری موازی باغ عفیف آباد شیراز به منظور کاهش بار ترافیکی کشیده شد که منتهی به محدوده زمین کشت سبزیجات بود.
در نتیجه توسعه خیابان، تردد وسایل نقلیه افزایش یافت، مدیران شهری چاره ای اندیشیدند که نسبت به ابعاد و استانداردهای علوم شهری و آیین نامه ها (شهر به مثابه محیط) میدانی را ایجاد کنند، یک میدان پلاستیکی با مقداری خاک در میان (شهر به مثابه فضا) ایجاد شد… عده ای بر این باور هستند که میدان پلاستیکی اجحاف در حق شهروندی است و می بایست به عبور عابرین محلی و اجتماع پذیری محله بیشتر توجه می شد (شهر به مثابه مکان).
اگر نظر متخصص منظر را جویا شوند، به نظر می رسید پیشنهاد می نمود؛ عبور خودرو مجاز، مردم محلی محترم شمرده شده و به منظور تعامل ساکنین و ادراک آنان از قلمروهای محلی، زمین بایر مجدد کشت شود (شهر به مثابه منظر)، به عنوان ساکن منطقه ترجیحم بر این بود، همه چیز به حالت قبل بازگردد و من تردد همسایه ها و خرید سبزیجات و برداشت از زمین را نظاره کنم (شهر به مثابه زیست جهان)… (تصویر 2)
حال سوال این است: شهر چیست؟ آیا فقط زیست جهان ساکنین حائز اهمیت است، تخصص و مدیریت در شهر چه جایگاهی دارد؟ می توان به تعاملی میان ساکنین و علوم شهری و مدیریت شهری رسید؟
4 پاسخ
خوب بود
خوب بود
مطالب مفید بود
مفید بود