نشست «نسبت منظر طبیعی با زندگی پیاده» اولین نشست از سلسله نشستهای زندگی پیاده در شیراز، به پیشنهاد پژوهشکدۀ نظر، به بهانۀ سیل اخیر شهر شیراز در تبیین نقش مهم منظر طبیعی، نحوۀ مدیریت و برخورد با آن، روز دوشنبه، ۲۶ فروردینماه ۹۸ در دانشکدۀ هنر و معماری دانشگاه شیراز برگزار شد. در این نشست محمدرضا بذرگر، عضو هیئتعلمی دانشگاه شیراز، سیدامیر منصوری، عضو هیئتعلمی دانشگاهتهران، امین حبیبی، عضو هیئت علمی دانشگاهشیراز و نوذر امامی، رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورایشهر شیراز به ایراد نظرات خود پرداختند.
در شروع و مقدمۀ نشست، امین حبیبی در رابطه با اهمیت و جایگاه شهر شیراز گفت: «شهر شیراز یکی از کلانشهرهای استراتژیک به لحاظ زیستجغرافیایی است، که با رشتهکوههایی چون دراک، کوهسرخ و سایر کوهها احاطه شده است. در ضلع شرقی شیراز نیز دریاچۀ مهارلو (که یکزیستگاه طبیعی و اکولوژیک است) قرارگرفته است و اینها در کنار رودخانۀ نهر اعظم و رودخانۀ خشک ساختار طبیعی شهر شیراز را شکل دادهاند. علاوه بر همۀ اینها، به لحاظ اکولوژیک درونی، باغات شهر شیراز بهعنوان لکههای اکولوژیکی یا پَچهای طبیعی عمل میکنند. ما در این نشست میخواهیم سؤالاتی نظیر «تعریف منظر چیست؟» و «جایگاهش در مداخلات محیطی به چه شکل است؟»، «جایگاه انسان در این تعریف کجاست؟» و «زندگی پیاده در این تعریف چه جایگاهی دارد؟» را مورد بررسی قراردهیم».
در ادامه سید امیر منصوری توضیح دادند که: «چون زندگی پیاده، برنامۀ کلانی است که مدیریت شهری شیراز قصد دارد به طور گسترده به آن بپردازد و اعضای جدید شورای شهر با شعارهایی چون پرداختن به زندگی پیاده، روی کار آمدهاند، لذا زندگی پیاده به عنوان یک اقدام کانونی شناخته میشود. ما در ابتدا باید در مورد مفهوم زندگی پیاده به درکی مشترک برسیم. زندگی پیاده چیزی فراتر از پیادهروسازی است. زندگی پیاده در تعبیر امروز جهان، زندگی آرامی است که امکان درکِ دو منبع اصلی شناختِ انسان، یعنی طبیعت و جامعه را به انسان بدهد. همانطور که میدانیم برای انسان سه منبع شناخت وجود دارد که همۀ معرفتهایش را از این سه طریق به دست میآورد: ۱. طبیعت ۲. تاریخ و اجتماع ۳. دقت در نفس انسانی. از این سه منبع، دو منبع در زندگی پیاده نقشآفرینی میکنند. اگر امروزه زندگی آرام و پیاده برای آحاد مردم و شهروندان جهان یک مقبولیت است، تنها به خاطر آرامشی نیست که این نوع زندگی برایشان به همراه دارد، بلکه بهخاطر دستاوردهایی است که این آرامش برای آنها به ارمغان میآورد. پس کاملاً مشخص میشود که زندگی پیاده با گسترش پیادهروسازی متفاوت است. زندگی پیاده یعنی فرایند آرامسازی زندگی شهری به نحوی که شهروندان قادر باشند هم طبیعت را ادراک کنند و هم همۀ ویژگیهایی که در انسِ با طبیعت برای انسان پدیدمیآید. همچنین بتوانند به صورت گسترده تعاملات اجتماعی برقرارکنند، تا بتوانند از منبع دوم شناختِ بشر، یعنی جامعه و تاریخ نیز بهرهمند شوند. در واقع فرایند زندگی شهری که مدنیت انسانی را تولید میکند، به واسطۀ فرصتهایی است که فرایند زندگی پیاده در شهر پدید میآورد. در شهرهای امروز، ما در مقابل زندگی پیاده با عامل سرعت مواجهیم، که این سرعت مانع تأمل و ارتباط با طبیعت و جامعه است. زندگی پیاده یعنی فرایند آرامسازی زندگی، که این فرایند ممکن است در سیستم برنامهریزی شهری و یا در نظام توسعۀ محلهای قرار گرفته باشد، تا این نظام توسعۀ محلهای انسانها را به یک زندگی آرام برساند تا قدرت روابط اجتماعیشان بالابرود و احساس تعلقبهمکان در آنها بیشتر شود. زندگی پیاده ممکن است در اثر ارتباط با طبیعت ایجاد شود و در شهری مثل شیراز این امکان را فراهم کند که ما رودخانۀ خشک را بفهمیم و درک کنیم. زندگی پیاده ممکن است فرایندی از فعالیتهای مختلف باشد که بتواند سنسورهای حسی ما را به این دو منبع شناخت (طبیعت و جامعه) حساستر کند».
وی ادامه داد: «منظر طبیعی، دانش جدید قرن بیستمی است و میگوید، منظر یک امر بیرونی نیست، بلکه منظر فهم ما از دنیای بیرون است. در واقع همزمان هم دنیای بیرون و هم فهم ما از آن را شامل میشود. یک نوع نگرش به فضا و مکان است، که میگوید مکان یک کالبد صرف نیست بلکه واجد تاریخ، اندیشه و ذهنیت انسانها نیز هست. این دیدگاه جدیدی است که رفتار انسان با محیط را عوض میکند. منظر طبیعی عناصری از طبیعت است که در زندگی بشر انتخاب و گزیده شده است. وقتی حافظ راجعبه آب رکنآباد صحبت میکند، آب رکنآباد یک عنصر منظرطبیعی محسوب میشود. اگر مردم شیراز از رودخانۀ خشک به عنوان یک پدیدۀ شهری یاد میکنند که همراه آنها زندگی میکند و در هنگام سیل موجب اندوه آنها میشود و در موقع بارندگی و پرآبی باعث خوشحالیشان میشود و در زندگی و تجربۀ مردم همراه آنهاست، دیگر این رودخانه یک عنصر کالبدی صرف نیست بلکه مانند یک شهروند شیراز است. عناصری از طبیعت در شهر که همراه شهروندان در تاریخ زندگی کردهاند و در صحنهها و تجربههای مختلف تاریخی با آنها بودهاند، عناصر منظرطبیعی هستند. حال سؤال اینجا است که در شیراز، منظر طبیعی را به چه میتوان اطلاقکرد؟ و اینکه «چه ارتباطی میان منظر طبیعی با زندگی پیاده وجود دارد؟ اگر هدف زندگیِ پیاده، توسعۀ تعاملات اجتماعی و افزایش احساس تعلق به مکان است، این امر چگونه از طریق توجه به منظرطبیعی و عناصر منظرطبیعی رخ میدهد؟»
در ادامه محمدرضا بذرگر دربارۀ این نشست گفت: «در آغاز مایلم تعریفی از منظرشهری و منظرطبیعی ارائه دهم. دو نگرش در این مورد وجود دارد. نگرش اول، عاری از حضور انسان است و در واقع طبیعتی را مدنظر دارد که در بیرون از شهر ممکن است وجود داشته باشد و هیچ انسانی در آن حضور ندارد، که نام این نگرش را منظرِ بکر و دستنخورده میگذاریم. اما نگرش دوم میگوید منظرطبیعی با حضور انسان زنده میشود و حضور انسان در طبیعت است که باعث سرزندگی منظر طبیعی میشود. منظر دیگری نیز وجود دارد با عنوان منظر نیمهطبیعی و حالتی است مابین دو مورد مذکور. اما منظرشهری، شامل فرم شهر، عملکردهای شهری و معانی و استنباطهایی است که مردم از شهر ادراک میکنند. در واقع یعنی عینیتِ قابل ادراک برای ما از قابلیت موجودِ شهر. منظرشهری مجموعهای است از عواملِ طبیعی و مصنوع که تحتتأثیر ویژگیهای خاصی قرار میگیرد، از جمله ویژگیهای طبیعی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی. انواع هنرهای تجسمی، آثار حجمی، نقاشیِ دیواری، گرافیک، تبلیغاتِ محیطی و مبلمان در فضای شهری، همگی سعی دارند منظر شهری را برای ما زیبا سازند. اما نکتۀ مهم بعدی، توجه به بحث آرام حرکتکردن و پیاده حرکتکردن انسانها در شهر است، درحالیکه زندگی امروزی ما، پرتحرک، پراسترس و سریع است، به گونهای که حتی در غذاخوردن هم شاهد پدیدۀ سریعِ فستفود هستیم. همگی اینها زندگی امروزی را بسیار سریع کرده است، در حالی که بشر در شرایط آرام بهتر میتواند زندگیکند. پیادهمداری در شهر یکی از روشهایی است که میتواند آرامش را در زندگی انسانها به وجود بیاورد. به گذشتۀ انسانها و شهرها که نگاه میکنیم، متوجه میشویم که غالباً زندگی پیاده داشتهاند و این مسئله آرامشی را در فضای شهر ایجاد میکرده است. با ماشینیشدن جوامع چه در شرق و چه غرب، به خصوص در دههای اخیر که سرعت ماشینیشدن جوامع افزایش پیدا کرده است، آرامش از زندگی شهروندان گرفته شده و یک زندگی تند، سریع و با عجله جای آن را گرفته است. اساساً در شهرسازی و شهرگرایی یکی از راهکارهای امروزی در تمام دنیا برای اینکه مردم در شرایط بسیار خوب و مناسب زندگیکنند، آرامسازی شهر با ایجاد مسیرهای پیاده و ایجاد فضاهایی است که با طبیعت عجین باشند. امروزه در دنیا در معماری و شهرسازی و ساخت منظر، مدیرانشهری به دنبال ایجاد فضاهای آرام و پیاده هستند. این نهضت از حدود سال ۱۹۶۰ در اروپا شروع شد. در کشور ما این بحث در سالهای اخیر مطرح شده است و هدفش این است که مردم در آرامش و سلامتی بیشتری زیست کنند».
نوذر امامی در آغاز این نشست گفت: «شیراز بالقوه داری زیباییهای خاص و ویژهای است. این شهر در مدار ۳۸ درجه آبوهوایی کشور قرارگرفته است و ۱۵۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه بمو، کوه دراک و کوه اللهاکبر در اطراف شیراز قرار گرفتهاند و مناظر زیبایی را برای شیراز ایجاد کردهاند. علاوهبر اینها، ما با طی مسیرهای کوتاهی به اطراف شیراز، شاهد اقلیمهای متفاوتی هستیم. سپیدان با فاصلۀ کمی از شیراز سرد و دارای برف است و در طرف مقابل فیروزآباد دارای هوایی گرم و خشک است و این موقعیت جغرافیایی شیراز، موقعیت نادری است. اما در مورد پیادهمحوری باید بگویم مثل نیاز ماهی به شنا، آهو به دویدن و پرنده به پرواز، انسان هم به پیادهروی نیاز دارد. اگر ما بتوانیم پیادهروی را با فضاسازی، کارهای هنری و برنامهریزی دلپذیر کنیم، مردم دیگر حاضر نیستند از شهر خارج شوند و برای استفاده از طبیعت مسیری را طیکنند. اگر در حال حاضر مردم در روزهای تعطیل به خارج از شهر میروند، به این علت است که شاید شهر جوابگوی نیازهای آنها نیست. در صورتیکه اگر شهر را جوری در ارتباط با پیادهروی طراحیکنیم که مردم بتوانند از مناظر طبیعی شیراز، پارکها، جنگلها، کوهها و باغهای شیراز استفادهکنند (خصوصاً برای طبقه ضعیف جامعه، مثل معلولین، سالمندان و کسانی که از نظر اقتصادی مشکلدارند)، مطمئناً مردم کمتر به بیرون از شهر خواهند رفت. البته ما در ایران محدودیتهایی نیز به لحاظ فرهنگی و حاکمیتی داریم، زیرا ما برای زندهکردن زندگی پیاده در شهر علاوه بر طراحی مسیرهای پیادۀ مناسب، نیازمند فعالیتهایی هنری، چون موسیقی و خوانندگی خیابانی نیز هستیم، کمااینکه در سایر شهرهای موفق دنیا همچون استانبول و سیدنی، چنین اتفاقاتی در زندگی شهری جریان دارد در حالیکه چنین امکانی در شهرهای ما شانس کمتری برای رشد و گسترش دارد. در ارتباط با بحث زندگی پیاده، گمانمیشود که با تبدیل چند خیابان به پیادهراه این امر محققخواهدشد و مسائل شهر و مردم حل میشود. در حالیکه برای ایجاد زندگی پیاده در شهر باید کل مجموعۀ شهر و مردم دیده شوند. ما به زیادشدن خودروها در شهر و اینکه خیابانها تنها به مسیرهایی برای عبور تبدیلشدهاند و هیچ کارکرد دیگری برایشان در نظر نگرفتهایم انتقاد میکنیم. نتیجه این شده است که دیگر جایی برای پیادهروی و زندگی پیاده باقینماندهاست. از دیگرسو در حال حاضر ۵۰ درصد از تلفات مربوط به تصادفات در شیراز مربوط به عابران پیاده میشود، پس نیاز به ایجاد امنیت برای پیادهها در شهر، فرهنگسازی و همینطور کمترشدن ماشینها در سطح شهر احساس میشود. ما باید حملونقل عمومی را گسترش دهیم. در شهرها باید ۷۵ درصد سفرها، با وسایلنقلیۀ عمومی صورت بگیرد، درحالیکه در شیراز تنها ۱۳درصد جابهجاییها به صورت عمومی انجام میشود. اینها نشاندهندۀ فاصلۀ زیاد ما با وضع مطلوب است. بنابراین، هم کمکردن ماشینها، هم توسعۀ حملونقل عمومی و هم ایجاد امنیت برای پیادهروها و شهروندان، همگی میتواند بستر مناسبی را برای شکلگیری زندگی پیاده در شهر ایجاد کند».
در ادامه منصوری در جمعبندی مسائل جلسه گفت: «منظر به این دلیلکه پای مخاطب را به میان میآورد، وامدار مشارکت آحاد صنفهای اجتماعی است. در واقع عملیات منظر یک کار تخصصی است ولی خود منظر به تنهایی، یک امر اجتماعی است. منظر، از کوه دراک شیراز و یا آب رکنآباد، تعریفی را که یک جغرافیدان یا زمینشناس به صورت علمی ارائه میدهد، ندارد. ولی همین آب رکنآباد وقتی توسط حافظ شرح داده میشود، این تعریف، یک تعریف منظرین است. اساساً منظر وقتی شکل میگیرد که انسانی وجود داشته باشد و راجعبه یک پدیدۀ طبیعی صحبتکند. یعنی اگر برای مثال انسانها راجعبه رودخانه خشک صحبت نکنند، رودخانۀ خشک، دیگر یک منظر نیست و تنها یک طبیعت است. به این دلیل که پدیدآمدن منظر وابسته به وجود مخاطب عام، یعنی همۀ جامعه است و نه یک مخاطب خاص. منظر یعنی آنچه که جامعه از یک عنصر طبیعی درک، تفسیر و روایت میکند. لذا در تعریف منظر شیراز، حتی حافظ که اکنون در قید حیات نیست، نقشآفرینی میکند و بلکه مهمترین نقشها را هم ایفا میکند، چون حافظ، زبان عصر خودش است، یک نفر نیست، بلکه نمایندۀ مردم عصری است که در آن زندگی میکرده است».
وی اضافهکرد که: «در مورد منظر طبیعی اگر بخواهیم صحبتکنیم، باید بگویم ما نه فقط در شیراز، بلکه در همۀ شهرهایمان، با طرحی بهنام طرح جامع که یک سند مدرنیستی است (و ذات اسناد مدرنیستی نیز این است که اصلاً هیچ درک و فهمی از منظر ندارند. برای مثال کوه را تنها یک توده خاک میبینند که هرگاه و هر لحظه که لازم باشد میتوان آن را برداشت و به جایش بنا یا عمارتی ساخت) روبهرو هستیم. لذا شاهد مواردی از این دست هستیم که همۀ شهرداریهای ما به دنبال کاشت چمن در مناطق مختلفاند، چون خاک را یک عنصر بیارزش و زبالهمانند میدانند. این دید نسبت به طبیعت اشتباه است. اگر ما بدانیم که خاک هم مثل چمن یک عنصر ارزشمند است، سعی نمیکنیم که پنهانش کنیم. ما تلاشهایی بیهوده صرف چمنکاری در نقاط مختلف یا جنگلسازی در کوههایی میکنیم که اصلاً قابلیتش را ندارند. همۀ این افعالِ اشتباه ناشی از یک ذهنیت اشتباه است. ما در شیراز به رودخانۀ خشک پشت کردیم و گمانکردیم که بیابانی است که ناگزیریم آن را تحملکنیم و هر وقت نیاز شد میتوانیم در آن به ساخت تأسیسات شهری بپردازیم. دقیقاً همان تجربۀ اشتباهی که سالیان پیش در مسیل دروازهقرآن رخ داد و امروز در سیل شیراز آسیبهایش مشخص شد. مشابه آن، کاری است که سازمان بنادر در بوشهر در حال انجام آن است و ساحل را که یک منظرطبیعیِ با ارزش است از بین میبرد، در حالیکه مردم برای درک دریا و طبیعت، احتیاج به پدیدهای بهنام ساحل دارند تا از نزدیک با دریا ارتباط برقرار کنند، ولی شهرداری با کشیدن دیوار در کنار دریا و استحصال زمینهای جلویی دریا باعث شده است که امکان دسترسی و تماس با آب برای مردم از بین برود. رودخانۀ خشک شیراز با سنگهای زیبایش، ارزشمندترین گوهر شیراز است، در حالیکه هیچ توجهی به این رودخانه نمیشود. ما ساختار شهرهایمان را بر مبنای منظرطبیعی شکل ندادهایم. رودخانۀ خشک در حالحاضر نقش اتوبان به خود گرفته است و ما بدون توجه به ارزشهای رودخانه با سرعت فراوان از آن گذر میکنیم، درحالیکه دقیقاً باید برعکس میبود و به محض رسیدن به رودخانۀ خشک باید سرعت خود را کم میکردیم، آهستهتر حرکتمیکردیم و پیاده یا با دوچرخه مسیر را طی میکردیم تا طبیعت رودخانه و سنگهای زیبایش را درککنیم. همینطور است اشتباهات ما در ساخت پارکها روی کوه، که به این دلیل است که کوه را یک عنصر ارزشمند نمیدانیم و با تخریب کوه و ایجاد ترانشههای زیاد اقدام به ساخت پارک میکنیم. اشتباه بزرگ دیگری که به آن اشاره شد، ساخت پل در مسیل دروازهقرآن است که نباید اتفاق میافتاد، زیرا این قسمت از شیراز، وجه اشتراک شیرازِ حافظ است با شیراز امروز ما. شیرازیتِ شیراز به همین چیزهایش هست، به لهجۀ شیرازی، به بناهای شیرازی، به کوه دراک، به رودخانۀ خشک. عناصری که مختص و ویژۀ خود شیراز باشند خیلی زیاد نیستند و مهمترین این عناصر، از جنس منظر طبیعی است. در عین حال این تعداد انگشتشمار از مناضر طبیعی شیراز، نه شناختهشدهاند، نه پرداختهشدهند و نه برنامۀ حفاظتیای دارند، در حالی که بناهای منظر تاریخی، حریم و حصار و قوانین حفاظتی متعددی دارند، ولی با مناظر طبیعی به هر شکلی که میخواهیم برخورد میکنیم. ما در زندگی امروز فرصت ادراکات خود از طبیعت را از بین بردهایم. زندگی پیاده، فرصتهایی فراهم میکند که آدمها بتوانند این عناصر را دوباره کشفکنند. اینکه ما بین دو عنصر مصنوع را کفسازی شیک، نورپردازی و… کنیم، زندگی پیاده ایجاد نخواهدکرد. زندگی پیاده باید بتواند راهبردی بدهد که مردم بتوانند عناصری را که حافظ در شیراز شاهد آن بوده است و تا امروز همۀ مردم و روشنفکران دیدهاند و تجربهکردهاند، دوباره تماشا کنند. قصردشت یکی از عناصر منظر طبیعی شیراز است. زندگی پیاده باید بتواند مردم شیراز (و نهفقط ساکنین قصردشت) را با قصردشت مأنوسکند و مردم بتوانند این ظرفیت تاریخ طبیعی شهر را به عنوان بخشی از شیراز درک کنند. شیراز یک مفهوم تاریخیطبیعی است، مفهوم تاریخی آن به اجتماع و مفهوم طبیعی آن به محیطش مربوط میشود. عناصر طبیعی شیراز باید شناخته و حفاظت شوند. لذا باید ایرادهای نگرش مدرنیستی را اصلاح کنیم. همانطور که خودِ مبدعین نگرش مدرنیستی بیش از شصت سال است نگاه مدرنیستی به سرزمین را کنار گذاشتهاند. ما امروز نمیتوانیم مؤلفههای شیراز را نادیده بگیریم».
بذرگر نیز اضافه کرد که: «باید بین پیادهرو و پیادهراه تفاوت قائلشویم. پیادهرو گذرگاهی است که در کنار مسیرهای سواره قرار میگیرد و برای حرکت عابران درنظر گرفته میشود. ولی پیادهراه آن دسته از معابر شهری است که تنها مخصوص عبور عابرپیاده است. پیادهراهها مخصوص حضور همه شهروندان شهر و حضور مردم در زندگی جمعی است و در واقع فضاهای پیادهراه در مقیاس همه شهر عمل میکند و پذیرای همه گروههای اجتماعی است. در این فضای شهری، شهروندان در یک رابطه تعاملی با یکدیگر قرارمیگیرند. ما در بحث پیادهراهها همواره زندگی اجتماعی را مورد توجه قرارمیدهیم. و اما در رابطه با منظر طبیعی باید بگویم که شیراز مملو از این مناظر است. نکتهای که باید در رابطه با این جمله دکتر منصوری که فرمودند: « مناظر طبیعی را نباید دستکاری کنیم و یا به آنها دستاندازی کنیم» بگویم، این است که، باید در نظرداشت که مدیران شهری از این ترس که، این زمینها مورد دستبرد مالکان خصوصی قرار بگیرند و تبدیل به ساختمان شوند، در آنها، پارک،جنگل و امثال آن را میسازند تا محفوظ بمانند. در واقع این مشکلی است که مالکیت خصوصی ایجاد کردهاست».
نوذر امامی در پایان این جلسه گفت: «در رابطه با نسبت منظر طبیعی با زندگی پیاده باید گفت که اگر یک ترکیب مناسبی از مناظر طبیعی با زندگی پیاده در شهر و با معماری و شهرسازی ایجاد بشود، چنان منظر دلپذیری در شهر ایجاد میشود که شهروندان میتوانند آن را همچون متنی زیبا قرائتکنند. یکی از شعارهای شورای پنجم شهر شیراز بحث انسانمحوری و ایجاد پیادهراهها بودهاست، البته این به این معنی نیست که کارهای عمرانی و ساخت پلها و خیابانها کنار گذاشتهشود. هدف ما این است که سرعت ماشینها را در شهر کم کنیم و اهمیت و اولویت اول را مردم قراردهیم. لذا قصد داریم میزان استفاده از ماشین را کمکنیم و میادین شهری و پیادهراهها را افزایش دهیم. میادین نمازی، شهرداری و توپخانه از میادین مهم شیراز هستند که در حال حاضر وضعیت مناسبی ندارند، در حالیکه باید از پتانسیلهای فراروان آنها در جهت ایجاد تعامل و فعالیتهای شهری استفاده شود».