منظر شهری به چه میزان وابسته به سرعت حرکت مخاطب است؟ جهان امروز، جهان سرعت، شتاب و حرکت است. سرعت و شتابی که همه جا را دربرگرفته است، از فست فودها گرفته تا وسایل حمل و نقل پرسرعت، تا حرکت پرشتاب مردم در شهرها برای گذران زندگی. اما این سرعت و شتابی که هر روز هم بیشتر می شود، چگونه بر درک منظر شهرهای ما (به خصوص منظر شهرهای بزرگ همچون تهران) تاثیر می گذارد؟
به نظر می رسد عاملی که امروزه باعث شده ما درک و فهم صحیحی از بسیاری از فضاهای شهری نداشته باشیم، سرعت است. زیرا شهرها از خلال حرکت سریع به راحتی ادراک نمی شوند. عبور پرشتاب مردم از این فضاها، در واقع مجال مکث و تامل را از آنها گرفته، آنجا هم که مجالی برای تامل است، چیزی برای عرضه وجود ندارد. بنابراین نتیجه، شهرهایی است که برای ساکنان آنها قابل فهم نیستند.
طبق آنچه «میلان کوندرا» در رمان خود با عنوان «آهستگی» می نویسد: «پیوندی اسرارآمیز میان آهستگی و به خاطرسپاری، سرعت و فراموشی برقرار است»؛ وی معتقد است آهستگی باعث ماندگار شدن چیزها در حافظۀ انسانها میشود. توانایی حرکت، یک نوع آزادی عمل مرتبط با دنیای مدرن است. حرکت تا حد زیادی منشاء فردی داشته، وابسته به فرد است. پیاده روی و پرسه زدن، به عنوان یکی از انواع این حرکتها و ابتدایی ترین آنها –که با آهستگی همراه است – به جداسازی «مکان» از موقعیت جغرافیایی، و همچنین ریتم های زمانی می پردازد.
در واقع پیاده روی، «هویت وابسته به موقعیت فرد» را ارتقاء می دهد و به مردم کمک می کند تا به یک «فعال» در فضای شهری تبدیل شوند. بنابراین از یک طرف باعث «تقویت مفهوم شهروند بودن» می شود و از طرف دیگر، پیاده روی یک «تجربه» است. تجربه ای که فهم شهروند را از فضای شهری ارتقا می دهد. به عبارتی سازندۀ منظر شهری است، اما جایگاه آن در شهرهای امروز بسیار کمرنگ شده و اولویت با شیوه های حرکت سریع است.
نکتۀ دیگر اینکه پیاده روی می تواند به خلق تجربۀ مشترک بین الاذهانی میان شهروندان نیز منجر شود. بنابراین به نظر می رسد چنانچه به دنبال ارتقای ادراک شهروندان از منظر شهرها هستیم، بهتر است به دنبال ایجاد فرصت هایی باشیم که امکان درک همراه با آهستگی و بی واسطه را به شهروندان بدهد، یعنی خلق «فرصت هایی برای پیاده روی و پرسه زنی در شهر». پیاده روی باید به یک سیاست و هدف اصلی در شهرها تبدیل شود.
البته لازم به توضیح است که مقصود این نیست که از سرعت دنیای امروز باز بمانیم، بلکه مقصود ایجاد طمانینه، تامل و عدم شتاب زدگی است که در به خاطرسپاری، افزایش تعلق و خلق تجارب مشترک موثر خواهد بود. از آنجایی که منظر شهری به معنای ایجاد یک تجربۀ مشترک از شهر است، بنابراین آهستگی رابطۀ نزدیک با ایجاد این تجربۀ مشترک داشته و می توان گفت «منظر شهر ماحصل آهستگی است».