بزرگترین مشكل در هنر نقاشی، چگونگی نمایش عالمی سه بعدی روی قطعهای دو بعدی است. در اینجا تصویری از شاهنامۀ طهماسبی بهعنوان نمونه آورده شده است. در این تصویر كه موضوع آن حملۀ ضحاك به قصر فریدون است و به دست سلطان محمد تصویر شده، مشاهده میشود كه بههیچ صورتی نمیتوان هم صحنۀ كارزار را مشاهده كرد، ( آنگونه كه حس شود در فاصلۀ نزدیكی با آن قرار داریم) و هم افرادی را كه در پشت تپه قرار دارند را، تقریباً در همان ابعادی كه شخصیتهای جلوی تصویر هستند از روبرو دید. در عین حال آنقدر ارتفاع گرفته كه قسمتی از داخل ایوان قصر، قابل مشاهده شود. شاید در نگاه اول تصور شود كه ارتفاع ناظر زیاد بوده است.
نگارگر هیچگاه قضاوت سریعی نسبت به آنچه با حواس خود درك میكند ندارد، بلكه آنها را با چیزی كه باید باشند مقایسه نموده و سعی بر درك حقیقت مدركات خود دارد. هر عالم درجهای نازل از عالم بالاتر از خود را نشان میدهد. و عالم ماده نیز درجهای نازل از عالم مثال است. در نمایش هر موضوع بیان روح آن موضوع، برای اشاره به عالم بالاتر، در اولویت است. در صورت داشتن این خصوصیت، اثر، كامل و واقعگرایانه فرض میشود نگارگر با تغییر زاویۀ خود در یك لحظه با نمایش جزئیات ضروری بیشتر، روح و واقعیت جاری در آن لحظه را بهتر بیان كرده است.
بزرگترین مشكل در هنر نقاشی، چگونگی نمایش عالمی سه بعدی روی قطعهای دو بعدی است. قوانین حل این مشكل دو نوع است ، یكی را با نام پرسپكتیو طبیعی و دیگری را با نام پرسپكتیو مصنوعی میشناسند. در هندسۀ اقلیدسی(طبیعی)، «هر گروه از اشیائی كه در یكی از قسمتهای این فضا قرار داشته باشد مكانی را با نقطۀ دید ویژۀ خود اشغال مینماید كه خاص همان بخش است و نمیتواند برای نقاط دیگر عمومیت پیدا كند» ۴۱. براین اساس هر مكانی برحسب كیفیت و حالت درونیاش، امكان حضور عناصر دارای تشخصی كه با مكان موردنظر هماهنگی داشته باشد را میدهد، بهگونهای كه جز در آن مكان، در مكان دیگری امكان وجود ندارد. در مفهوم پرسپكتیو مصنوعی «فضایی را در نظر میگیرید كه پیوسته و متحد برای همۀ اشیاء و یگانه است» ۴۲ و این همان اتفاقی است كه در دوربین عكاسی میافتد بهگونهای كه تمام خطوط، بهسوی نقطهای یكسان گرایش دارند.
پینوشت:
۴۱. تجویدی، علیاكبر، نگاهی به هنر نقاشی ایران …، صفحۀ ۱۲.
۴۲. همان، همان.