آذر ماه ۱۳۹۶ عیسی فرهادی فرماندار تهران در جلسۀ مشترک مسئولان استانی با اعضای شورای شهر تهران خواستار در نظر گرفتن یک پارک یا مکان دیگری مخصوص تجمعات و اعتراضات مردمی در پایتخت ایران شد. ایشان گفته بود «پیشنهاد میدهم یک محل یا پارکی برای اعتراضات و تجمعات تهران در نظر گرفته شود، که هرکس قصد اعتراض دارد به آن پارک برود و مدیر مربوطه را نیز به آن محل دعوت کنیم، این اتفاق برای تخلیۀ اعتراضات مردمی ضرورت دارد و در بسیاری از کشورهای دنیا انجام شده است». در ادامه شورای اسلامی شهر تهران در دی ماه سال ۹۶ دو فوریت طرحی با عنوان تعیین مکان ویژه برای تجمعات اعتراضی را تصویب کرد و در نهایت در خرداد ماه امسال هیئت دولت لیست مکانهای مجاز برای تجمعات مردمی را اعلام کرد: «ورزشگاه های دستجردی، تختی، معتمدی، آزادی و شهید شیرودی، بوستانهای گفتوگو، طالقانی، ولایت، پردیسان، هنرمندان، شهر و ضلع شمالی مجلس شورای اسلامی».
همین مسأله با عنوان «اختصاص فضایی خاص برای تظاهرات» در مرداد ماه ۱۳۵۷ (چند ماه پیش از سرنگونی حکومت پهلوی) نیز در روزنامۀ حکومتی رستاخیز با تیترهایی همچون «آزادی، لازمۀ حیات» و «آزادی با قانون» مطرح شده بود. این مسأله را می توان از دو جنبۀ نگاه حکومت و نگاه مردم مورد بررسی قرار داد و از آنجا که تأکید اصلی مسأله بر فضا و مکان است بهتر است در این مورد نیز بحث شود.
حکومتها و دولتها به دنبال حفظ و بقای خود هستند و این خواست، در مواقعی از ناحیۀ مردم در معرض خطر قرار میگیرد. در چنین وضعی ممکن است دولتها دست به اقداماتی خشن بزنند که بعداً نتوانند پاسخگوی جامعۀ مدنی یا جامعۀ جهانی باشند. لذا جهت رعایت شکلی مسائل انسانی و وجاهت خود ترجیح میدهند خشم و اعتراضات مردم را به نحوی کنترل و تخلیه کنند. از سوی دیگر مقایسۀ زمان طرح این مسأله با طرح مسألهای مشابه در ماههای نزدیک به انقلاب اسلامی، میتواند برخی معانی را به ذهن متبادر سازد که در ابتداییترین آن میتوان گفت حکومت اعتراضات و خواستههای مردم را شنیده و این اعتراضات را مهم تلقی کرده است.
اما از نگاه مردم وجود فضا و مکانی برای تجمعات افرادی که به برخی از رفتارهای حکومت و دولت انتقاد و اعتراض دارند، میتواند به منزلۀ به رسمیت شناختهشدن و شنیدهشدن اعتراضشان و یک قدم رو به جلو باشد. حضور مردم در فضایی که دارای ماهیت و تعریف انتقادی باشد و برای اینگونه تجمعات به رسمیت شناخته شده است مادامی که کنترل رفتار آنان از سوی حکومت موجب آزدگی و سرخوردگی آنان نشود، شاید بتواند در بهتر دیدهشدن و اعلام صریح و بدون حاشیۀ خواستههایشان مؤثر باشد.
چنین مکانهای مشخصی در سایر کشورها هم وجود دارد و بعضاً دارای عملکرد خوبی هم بودهاند. چنانچه در تجربۀ بهار عربی شاهد بودیم میدان التحریر قاهره به عنوان یک مکان و فضای شهری شناختهشده نقشی کلیدی در رسیدن مردم مصر به خواستههایشان داشت. در تجربهای دیگر شاهد بودیم پارک گزی استانبول نیز که یک فضای مشخص بود چگونه توانست صدای معترضین را به گوش مسئولان ترکیه و جامعۀ جهانی برساند. اما این دو نمونه را مردم برای مطالبه و اعتراض انتخاب کرده بودند نه دولتهایشان.
از سوی دیگر به نظر بسیاری متخصصین امور شهری در حال حاضر مرکز شهر تهران میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر است. مرکز شهر یعنی قلب تپندۀ شهر و جایی که صداها بهتر شنیده میشوند. اما چرا جای این مکان در مکانهای معرفیشده خالی است. آیا به این بهانه که تجمعات در مرکز شهر موجب اختلال در ترافیک و فعالیتهای کسبه میشود میتوان این مکان مهم را نادیده گرفت؟ آیا فقط تخلیۀ هیجانات و اعتراضات مهم است؟ آیا فریادها در ورزشگاهها و پارکها شنیده میشوند؟ نظر نمایندگان مردم در شورای شهر چیست و آیا دولت حق دارد به جای مردم محل اعتراضشان را تعیین کند؟