تهیه و انتشار گزارش حزب اتحاد ملت –به عنوان یکی از ذی نفعان و ذی نفوذان فعلی مدیریت شهری تهران-در مورد عملکرد شورا و شهرداری تهران در یک سال اخیر، هرچند دیر و بنا به ضرورت تحولات کرونایی و در یک ساله نهایی خدمت شورای کنونی صورت گرفت، اما مجموعاً اقدامی مثبت در مسیری است که به ما یادآوری میکند، مدیریت شهری صحیح از مسیر شفافیت و ساختارسازی دموکراتیک میگذرد و نه از راه نمایشهای پوپولیستی و مقطعی!
هرچند در گزارش فوق الذکر با طرح بحث شفافیت عملکرد مدیریت شهری، مباحثی همچون انتشار جزئیات قراردادها، بحث ضرورت قانون مدیریت جامع شهری، اعطای اختیارات کافی به شهرداری ها و انتقاد از حذف شورایاریها- که همگی مباحثی مهم در مدیریت شهری هستند- مطرح شدهاست ، اماهسته اصلی محتوایی این گزارش در میان طرح هرآنچه در مورد شهرداری صادق است – هرچند نامرتبط با موضوع اصلی-گم شده است.
دراین یادداشت اما ضمن توجه به نکات مثبت گزارش حزب اتحاد ملت، هدف اصلی تمرکز بر اصلاح ساختار مدیریت شهری در نگاه کلان به این سازمان است؛ جایی که درآن فراتر از نگاه به فساد به عنوان پدیدهای ناشایست در ساختار سالم، تکرار آنرا نشانه وجود ساختار فسادزا، بدون شفافیت و ناکارآمد میداند، مسئله ای که میبایست این بار با نگاه ساختاری در موضوع حکمرانی، بررسی شود.
دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در کتاب ” چرا ملتها شکست میخورند: ریشههای قدرت، شکوفایی و فقر” بحث تفاوت های جغرافیایی، طبیعی و فرهنگی در علل تفوق یا عدم تفوق ملتهای مختلف را مردود دانسته و به سمت تحلیل ساختاری نظام مدیریتی کلان آنها حرکت میکنند.
در این کتاب که با هدف ایجاد گفتمان در میان عوام و نخبگان غیرمتخصص نوشته شده است، مهم ترین علت موفقیت کشورها، ملت ها و حکومت ها را در ساختار نهادها و موسسات آنها می داند و با بررسی قیاسی تجارب ملتهای مختلف، وجود نهادهای هم افزا ( Integrative institution) با دامنه اثر گذاری عمومی، امکان مشارکت دموکراتیک همگانی و شفافیت مالی و سیاسی را مهم ترین دلیل پیروزی ملتها میداند. از نظر نویسندگان مشخصه اصلی این نهادها علاوه بر شفافیت و دموکراسی، موضوع چرخش آزاد قدرت و فراهم کردن بستر مشارکت عمومی است.
نکته قابل توجه از نظر نویسندگان در مقایسه نهادهای عمومی و خصوصی در ایالات متحده، شوروی سابق و کشورهای اروپایی مقاومت آنها در برابر اصلاح ساختار درونی و تبدیل شدن به سیستمی شفاف، دموکراتیک و غیراقتدارگرا است.از نظر این کتاب قدرت این نهادها برای اصلاح اساسی ساختارها و نوآوری در انطباق با شرایط موجود با دامنه اثرگذاری بلندمدت است.
این کتاب حکومتها را به دو دسته تقسیم میکند: مشارکتی(inclusive) و انحصاری: (Exclusive)
در حکومتهای مشارکتی موسسات اقتصادی و سیاسی بهجای اینکه مشارکت در امور را محدود به عدهای معدود از خواص و سازمانهای دولتی نمایند، باعث تشویق و ترغیب اکثریت مردم برای مشارکت میشوند. این امر مستلزم وجود قانون و ضوابط قوی در رابطه با حاکمیت بیطرفانه قانون، خدمات همگانی با امکان تبادل و قراردادهای عادلانه، امکان ورود شرکتهای جدید به بازار و دولتی که خواهان ودارای قابلیت اجرای این شرایط و پیش نیازها باشد است.
در نقطه مقابل موسسات مشارکتی، موسسات اقتصادی انحصاری با بهکار گرفتن امکانات و منابع اکثریت در خدمت منافع گروهی محدود و انگشتشمار قرار دارند. آنها نه باعث ایجاد انگیزه برای فعالیتهای اقتصادی میشوند، و. نه امکان مشارکت فعال و شفافیت ساختاری را در خدمت عموم قرار میدهد در این حکومتها شروع یک کسب و کار جدید غیرممکن است، چراکه بازار بهصورت انحصاری در دست دولت یا نور چشمیها خواهد بود.
هرچند برخی نشریات تخصصی همچون وال استریت ژورنال و فارین افر، مباحث مطروحه دراین کتاب در زمینه تمرکز بر فردیت گرایی، تاکید بر حق ملکیت خصوصی و بازار آزاد را از مهمترین انتقادات وارده براین کتاب به ویژه در حوزه مدیریت عمومی –و نه نهادهای اقتصادی- دانستهاند، اما موضوع شفافیت، مشارکت و اصلاح ساختارمدار کلیدواژههایی هستند که میتوان از آنها در چرایی عدم موفقیت مدیریت شهری ایران در دورههای مختلف نام برد. ساختاری که در آن همواره شیوه حل مسئله معطوف به توجه به معلولها و در بهترین حالت علتهای مقطعی به جای توجه به علت العلل که همان ساختار ناکارآمد است، بودهاست. در چنین نگاهی به ساختار مدیریت شهری، مداخله شورای شهر در جزئیاتی همچون تغییر نام معابر، تلاش برای لابی های سیاسی در انتخاب شهردار، دغدغههای جزءنگرانه و نمایش های شهرداری در تعریف پروژه های سلیقهای و بی ارتباط با ساختار شهر؛ منجر به جنگ اداری دائمی نهادها و ناکارآمدی همیشگی سیستم مدیریت شهری در ایران میشود، موضوعی که به طور کلی ناشی از ورود به مجرای حل مسئله از موضع نادرست و ناشیانه است؛ موضوعی که روشن میسازد چرا مردم همواره پس از ترک یک مدیر در انتظار شنیدن خبر فسادهای اقتصادی و سیاسی او و نهادهای زیرمجموعه هستند.
از مباحث مطرح شده در تغییر نگاه به مفهوم موفقیت ساختار سازمانی و مدیریتی میتوان به این نتیجه رسید که تغییر سیاسی صحیح نه به معنی دست به دست شدن نهادهای قدرت همچون نهاد مدیریت شهری بین احزاب اصولگرا، اصلاح طلب، لیبرال، چپ و یا توتالیتر، بلکه به معنی تغییرات نهادی است؛ تغییراتی که شاید به علت زمان بر بودن از بهره برداری کوتاه مدت سیاسی احزاب و جبهه های سیاسی ایران به دور باشد، اما محل خوبی برای سنجش صداقت آنها در اصلاح صحیح اداره امور شهر و اثربخشی آنها به نفع مردم و شهر خواهدبود.
2 پاسخ
به نظر به نکته ای بسیار اساسی اشاره شده در این بحث
کاش این نحوه نگاه سیستماتیک بر منفعت طلبی پیشی میگرفت در کشور ما
و کاش این یادداشت به گوش مسئولین برسه
موضوعی که همواره برای ما در تمامی سطوح در حال تکرار هست و به تطور قابل تعمیم به حوزه های مختلف هست
شاید تا حدی به سیستم تربیت مدیران در کشور ما هم مربوط باشه…شاید