«آیا نیازی به بازنگری «اهداف» (1394- 1399 بازه پنج ساله از تصمیم تا بازنگری) آیین نامه معابر شهری مصوب سال 1373 بود؟»
پیروی مصوبه هیات وزیران در آبانماه 1394، مبنی بر لزوم به روزرسانی «آیین نامه طراحی راه های شهری مصوب 7/9/1373 در 12 جلد»، «آیین نامه طراحی معابر شهری» در تیرماه 1399 در 12 جلد به تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری رسید و در آذرماه 99 ابلاغ شد.
در جلد یک مربوط به مبانی از «توسعه پایدار» و «انسان محوری» به عنوان رویکرد اصلی آیین نامه تاکید شده و از اهداف بازنگری: به روزرسانی مفاهیم، رویکردها، و شیوه های طراحی معابر شهری بر اساس اصول «حمل و نقل پایدار»، بازنگری در ضوابط طراحی شبکه معابر شهری با رویکرد «انسان محوری»، توجه به نقش های مختلف معابر شهری شامل نقش های ترافیکی، «اجتماعی» و زیست محیطی؛ و چالش اصلی در طراحی شبکه معابر شهری، حل تعارض میان نقش ترافیکی و «نقش اجتماعی» معبر عنوان شده است. در نسخه جدید «نقش اجتماعی» معابر، ملاک اصلی تقسیم بندی آنها به دو دسته تن دراه (عبور و سایل نقلیه) و خیابان شهری است!!!!
«انسان محوری» و «نقش اجتماعی» معبر، هدفی است مبتنی بر علوم انسانی که مستلزم بررسی شرایط زمانی-مکانی طراحی است که در دسته بندی رهیافت های کیفی می گنجد و الزامی به تبیین الگوهای و استانداردهای عام طراحی ندارد.
هدف اصلی در آیین نامه ها ایجاد خط مشی و ارائه راهبردهای عملی مبتنی بر اهداف است. آیین نامه ای که با هدف استانداردسازی و ارائه چارچوبی برای طراحان بهصورت عام فراهم شدهاست به نظر می رسد با هدفی علمی به منظور ارائه جزییاتی در طراحی تدوین می شود. اصرار بر هدف گذاری شعاری نظیر «انسان محوری» که تاثیری بر راهبرد ندارد و به مدت پنج سال یک آیین نامه را با هزینه های گزاف اقتصادی و زمانی مواجه می کند، جای تعجب دارد.
استانداردسازی در دسته بندی علوم تجربی (توجه اخص به مباحث کمی) و انسان محوری در دسته بندی علوم انسانی (توجه اخص به مباحث کیفی) قرار می گیرند که در هدف گذاری در تضاد نیستند اما در ارائه راهبرد کاملا متفاوت عمل می کنند. راهبردهای استانداردسازی منجر به بهبود کمی طراحی مبتنی بر دانش و دانشمندی است در صورتیکه راهبردهای انسان محوری منجر به بهبود کیفی طراحی مبتنی بر حکمت و خردمندی می شود.
در مباحث طراحی شهری به هر دو نیاز است، اما دلیلی بر خلط اهداف نیست. آیین نامه استانداردهایی برای زندگی انسانی است که محدودیت زمانی-مکانی ندارد اما انسان محوری جنبه ای کیفی در برخورد با مسائل شهری است که در استانداردها نمی گنجد، بلکه نیاز به بررسی شرایط زمانی-مکانی طرح دارد. با توجه به تغییر در اهداف جهت بازنگری، شاید اگر بخشی از آیین نامه به بررسی «روشی» جهت مواجهه کیفی با شهر انسان محور در طراحی معابر شهری گنجانده می شد؛ پذیرفته تر بود تا اهداف شعارگونه بی ارتباط با راهبردها.