شاید مهمترین خصوصیت دانشکدههای معماری در جهان از بدو پیدایش آنها، مسئلۀ «نگرش» و در واقع نوع تفکر این مراکز بوده است که طبعاً براساس نوع تفکر و نگرش پایهگذاران و استادان معماری گردانندۀ آنها شکل گرفته و برنامهریزیهای آموزشی آنها هم براساس همین «نوع تفکر» انجام میگیرد. دانشکدههای ما هیچ یک مدارس تفکر نیستند و تا زمانی که نباشند، هیچ پیشرفت جدی و عمیقی در وضعیت معماری کشور حاصل نمیشود. ویژگی اصلی این مدارس تفکر، اول این است که بهطور مستمر با استفاده از نخبگان و خبرگان، به پژوهش، بحث و تولید اندیشه بپردازند. این اندیشهها باید پرداخته و مکتوب شوند تا عکسالعمل و برخورد دیگر صاحبنظران معمار دربارۀ آنها عنوان شود. با تداوم چنین حرکتی توسط این مدارس تفکر، میتوان انتظار رشد و پویایی در عرصۀ معماری را داشت.
دوم آنکه این مدارس تفکر باید حتماً مستقل و فراتر از دولتها و سیاست قدرتهای حاکم عمل کنند. تنها زمانیکه مدارس معماری ما تبدیل به چنین مدارس تفکر اندیشمند و پویایی شوند، میتوانند درمورد تمام اتفاقات کوچک و بزرگ جاری در معماری کشور، با قدرت و تأثیر فراوان اعلام نظر کرده و انجام نظر خود را پیگیری کنند. از این رو است که تا زمانیکه مدارس معماری ما به چنین مراکزی تبدیل نشوند، هیچ تحول بنیادینی در معماری کشور صورت نخواهد گرفت.
نویسنده: علی کرمانیان