نقدی بر طرح نظام نامه مشارکت محلی شهروندان با مدیریت شهری
از طرح نظام نامه مشارکت محلی شهروندان با مدیریت شهری با توجه منطق درونی طرح چه ارزیابی می توان به دست داد؟
پیش تر آورده شد که با آشکار شدن اهمیت موضوع محله، می توان شاهد افزایش روزافزون توجه نهادهای بالادستی به این موضوع بود.
یکی از طرح هایی که اخیراً با یک فوریت در پنجاه و چهارمین جلسة شورای شهر به تصویب رسیده بود «طرح نظام نامه مدیریت محله» است که پس از آن به طور مشترک توسط کمیسیونهای فرهنگی و اجتماعی و نظارت و حقوقی شورای شهر تهران به مورد بازنگری قرار گرفت و متن نهایی بار دیگر به شورای شهر تهران پیشنهاد شد.
از آنجا که مفاد این طرح مستقیماً بر تغییر و اصلاح ساختار سازمان های محلی در شهر تمرکز دارد می تواند تاثیر عمیقی بر سازوکار مشارکت محلی در مدیریت شهری و در نتیجه زندگی شهروندان بگذارد.
از همین روی هدف از این جستار بررسی این طرح با توجه به منطق درونی است که در محتوای آن تشریح شده است و با توجه به آنکه جوهره این طرح از نگاه نگارنده در اساس تفسیر «مفهوم محله معاصر» و «ساختار مشارکت محلی» است، از همین روی این نوشتار در پی آن است که با تمرکز و مداقه بر این دو مفهوم به نقد و ارزیابی موضوع بپردازد.
با توجه به آنکه این طرح اثرگذاری بر مفهوم محله معاصر را مدنظر قرار داده است، طبعاً شالوده طرح بر تعریفی استوار است که از مفهوم محله تبیین شده است. حال آنکه تعریف محله در این طرح بسیار ابتدایی و حتی دارای گزاره های غلط است به طوریکه ممکن است تشخیص مدیران را از آنچه بر آن بحث می کنند به طور جدی مخدوش کند.
در این طرح محله چنین بیان شده است: «بخش قابل شناسایی از محدوده ای شهری و یا محدوده ای ترکیب شده از کاربری های تامین کننده نیازهای ساکنان در ساختار شهر است.
محله های شهری به مفهوم «واحد اجتماعی» حقیقی هستند که تا حدی به صورت اتفاقی و ناخودآگاه به وجود آمده اند و با گذشت زمان توانسته اند شکل و قالب ثابت و پایداری بگیرند و حریم معینی را برای خود تعریف کنند. در این نظام نامه منظور از محله آخرین تقسیم بندی محله ای توسط شهرداری تهران است».
اگر خطاهای منطقی و بلاغی این تعریف در جمله اول بگذریم، در گزاره دوم بیان شده است که محله ها به صورت «اتفاقی» و «ناخودآگاه» شکل گرفته اند در صورتی که قویاً چنین نیست. محله حاصل آگاهی و خردی جمعی است که در قالب سازماندهی اجتماعی-کالبدی شکل گرفته است و اگرچه ساختاری ارگانیک -مبتنی بر بستر- دارد ولی امری تصادفی یا «اتفاقی» نیست.
در نهایت هم آنطور که اشاره می کند به جای آنکه حد محله را بر اساس ادراک شهروندان جستجو کند از ساختار قراردادی کالبد محور تقسیم بندی پر اشتباه محلات توسط شهرداری تهران تبعیت می کند.
وجه دوم، موضوع «ساختار مشارکت» است که در ظاهر آنطور که از عنوان طرح بر می آید، موضوع اصلی این طرح است و همانطور که در یادداشت های پیشین به کرات آورده شد، به اعتقاد نگارنده اصلی ترین چالش پیش روی محلة معاصر است.
در مقابل مفاد این طرح نه تنها به ساختار مشارکت نمی پردازد و سازوکار دقیقی برای حضور فعال شهروندان برای تصمیم گیری و اثرگذاری بر محله به دست نمی دهد -و مشکلات موجود در طرح های قبلی را بازتولید می کند- بلکه رویکرد از بالا به پایین که در تضاد آشکار با مشارکت مردمی است را تشدید می کند و به عبارتی با نقض غرض، منطق شرح داده شده در خود طرح را نفی می کند.
برای نمونه در ساختار هیئت مدیرة این طرح -که قرار است به تناسب محله 13 الی 21 نفر عضو داشته باشد-آورده شده که «ناظرانی» بر عملکرد این ساختار تعیین شده اند که به جای آنکه از خود محله انتخاب شوند از نهاد فرادستی که خود ممکن است با محله تضاد منافع داشته باشد انتخاب شده است.
همچنین در مثالی دیگر در این ساختار نمایندگانی از «سازمان تبلیغات اسلامی» در نظر گرفته شده که اگرچه عنوان شده است که از ساکنین محله باشد ولی به نظر غیرواقع بینانه به نظر می رسد که این سازمان قادر به معرفی 351 نماینده مطلع، مرتبط و ساکن محله و دارای علاقه و شناخت نسبت به محله باشد1.
اگرچه چنانکه در یادداشت پیشین نیز آورده شده بود2، در اساس باید دقت داشت محله دارای محتوای ایدئولوژیک نیست و وجه ایدولوژیک را از بستر -از پایین- دریافت می کند.
در انتها، به نظر می رسد «طرح نظام نامه مشارکت محلی شهروندان با مدیریت شهری» در پاسخگویی به چالش اصلی که خود تعریف کرده ناتوان است.
همانطور که آورده شد این طرح نخست در ترسیم واقعیت مسئله که شناخت مفهوم محله معاصر است دچار خطاهای جدی شده است که یقییناً در صورت چشم پوشی عملکرد آن را دچار اخلال خواهد کرد.
دوم آنکه طرح به جای تمرکز برای ارائه راهکار دقیق و عملی برای اصلاح ساختار مشارکت شهروندی، درگیر بازتولید سازوکارهایی از بالا به پایین و دستوری شده است که تجربة سال های گذشته بارها نشان داده که نتیجه ای جز دور شدن از محله گرایی ندارد.
بر این اساس شاید در بیانی استعاری بتوان این طرح را به کاخ مرمرین زیبایی -که اهداف طرح است- تشبیه کرد که بدون شالوده بنا شده و اگرچه تزئینات زیبایی دارد ولی همچون سرابی ست که در مواجهه با واقعییت مسئله فرو می ریزد.
اگر این طرح صادقانه در پی ترویج ساختار مشارکت ساکنین است، پیشنهاد می گردد به صورت بنیادین در تعریف محله و تفسیر مشارکت مردمی بازنگری نماید، آنگاه می توان امید داشت با تسهیل بستر مشارکت و فعال شدن نیروی شهروندی، قوه محله در مناسبات شهری به فعل برسد و به جای آنکه کارکردش منوط به تدوین «نظام نامه ها» باشد، خود «نظام» شهر را اصلاح کند.
پینوشت
- نگاه کنید به یادداشت «نظام نامه یا خیال نامه!» توسط محمدرضا طالبی نژاد منتشر شده در رسانه راه و بی راه در تاریخ 12 تیر 1401.
- نگاه کنید به یادداشت «طرح محله اسلامی: بیم ها و امیدها» توسط مرتضی همتی منتشر شده در رسانه نظر آنلاین در تاریخ 06 خرداد 1401.