شهر تهران و فضاهای جمعی
نوع و رویکرد برخورد با فضاهای پرت و رهاشدۀ شهر تهران برای تبدیل این فضاها به «فضاهای جمعی» چگونه باید باشد؟
فضاهای پرت و رهاشدۀ شهری، به فضاهایی اطلاق می شود که در طول زمان بنا به دلایل مختلف خالی و بلااستفاده مانده و یا کاربری پیشین خود را از دست داده و یا فضاهایی هستند که به نحوی از معرض دید عموم خارج و رها شده باشند. این فضاها در زیر پل های سواره، مابین ساختمان ها در محلات و موارد مشابه قرار داشته و معمولاً تصاویری «زشت» برای شهرها محسوب می شوند که در صورت عدم رسیدگی، غالباً تبدیل به فضاهایی خواهند شد که «سیمای شهر» را مخدوش خواهند کرد.
شهر تهران نیز از این امر مستثنی نبوده و این نوع فضاها در آن زیاد به چشم می خورد. اخیراً، شهرداری منطقۀ 10 تهران (از سال 1399) از این فضاها در جهت توسعۀ «عرصه های عمومی» شهر تهران کرده و تا به امروز چندین پلازا در برخی از نقاط این منطقه طراحی و به بهره برداری رسانده است.
اما نگاهی به رویکرد و نوع برخورد شهرداری با این فضاها این سؤال را در ذهن ایجاد می کند که آیا این فضاها در عمل تبدیل به «فضاهای جمعی» خواهند شد یا صرفاً عمومی؟ اقدامات انجام شده آیا فقط موجب بهسازی شده اند و یا فضاهایی پویا نیز تولید می کنند؟
اقدامات حاضر نشان دهندۀ استفاده از سایبان ها، نصب مبلمان، تعویض کفسازی و اقداماتی از این دست است که باز هم نشان از نگاه تک بعدی و صرفاً کالبدی شهرداری تهران به فضاهای شهری دارد. به نظر می رسد برای تبدیل این فضاها به مثابۀ «تصاویر زشت شهری»، به «فضاهایی جمعی» و نه صرفاً عمومی، نوع رویکردِ برخورد حائز اهمیت است. فضاهای جمعی مرتبط با اجتماع هستند.
بنابراین نیازمند رویکردی هستند که عملکردهای اجتماعی را مدنظر قرار دهد. «منظر» دارای عملکردهای اجتماعی است و مانند یک مخزن از زندگی فرهنگی و اجتماعی عمل می کند. وظیفۀ معماران منظر نیز کشف منابع کشف نشده ای است که به سود جامعه هستند (فضاهای رهاشده می توانند یک نوع از این منابع باشند). همچنین استفاده از این منابع منظر باید به صورتی باشد که مزایایش برای کسانی که بیشترین نیاز را بدان دارند، حداکثر شود.
همۀ اینها رخ نخواهد مگر در سایۀ رویکردی کل نگر که اجتماع و مشارکت آنها در فرایند تولید پروژه های شهری برای آن یک اصل لاینفک است. آنچه به نظر می رسد این است که در طراحی این فضاهای اصطلاحاً رهاشده، ذهنیت مردم از آنها و نقشی که در طی سالیان این فضاها در ذهن اجتماع به جا گذاشته اند نادیده گرفته شده و اقدامات صرفاً ظاهری صورت گرفته است. در صورتی که این فضاها چیزی نیستند جز آنچه مردم می بینند.
بنابراین حتی در تصاویر به اصطلاح زشت، ممکن است تصاویر قابل عرضه ای وجود داشته باشد که بتوان از آن برداشت کرد و ارائه داد به شرطی که به دقت به ماهیت آن مردم و مکان نگریست. تصویر شهر باید خود شهر را منعکس کند. تصاویر ساختگی و غیرواقعی نه تنها از جهت اقتصادی بلکه از نظر هزینۀ روانی نیز برای جامعه مضر هستند.
کار معماران منظر کشف و تبدیل این تصاویر به تصویری است که به نگاه مردم و حقیقت مکان ها انطباق داشته باشد. که این عمل با ذات مشارکتی منظر انطباق دارد. معماران منظر امکان انجام این کار را دارند اما به شرطی که در آن جامعه وارد شوند و دیدی فراتر از دید کلی نسبت به آن داشته باشند.