نقوش اين جام عبارت است از تصوير بهرام دوم، فرمانرواي ساساني(275-292 ميلادي) و فرزند جوان او بهرام سوم، در حاليكه حلقه وليعهدي را در دست گرفته؛ نقش اين پادشاه همراه وليعهد در سكهها و نقش برجستههاي آن دوران نيز ديده ميشود. به طور كلي يك تقسيم بندي نسبي از سير تحول نقوش آوندهاي سيمين را با مطالعات عيني و ظروف موجود ميتوان به شرح زير پيشنهاد كرد:
1. از اوايل قرن سوم تا اوايل قرن چهارم ميلادي كه در اين دوره نقش شاهان و بزرگان ساساني به عنوان تجليل فرمانروا و دودمان او بر بدنه جام و مركز بشقابها نقش شدهاست. اينها را ظروف اوليه ساساني بايد به شمار آورد، يعني دوراني كه فقط تصاوير شاهان و بزرگان به صورت رسمي تصوير شده و هنوز از صحنههاي بزم و شكار در اين دوره خبري نيست.
2. دروه دوم كه از دهههاي نخستين قرن چهارم تا اواسط قرن پنجم ميلادي يعني به تقريب از اوايل حكمراني شاهپور اول تا دوران سلطنت بهرام پنجم (بهرام گور) ادامه مييابد. در اين دوره صحنههاي شكار به اشكال مختلف در روي ظروف مجسم شده، گاهي براي نشاندادن قدرت فرمانرروا، او را پياده در حال مبارزه با حيوانات درنده ترسيم نمودهاند. بايد توجه داشت كه قبل از اين تاريخ صحنههاي شكار در ظروف ساساني ديده نشدهاست. صحنههاي شكار در اواسط دوران فرمانروايي شاپور دوم به زيباترين وجهي در كارگاههاي شاهي ساخته و پرداخته ميشده، نقوش اين ظروف بسيار برجسته و به طور اغراق آميزي توان و نيرومندي شاه در اين صحنهها توسط هنرمندان مجسم شدهاست.
با بررسي و جمع بندي ظروف موجود در موزههاي جهان و مجموعههاي خصوصي، ميتوان نتيجه گرفت كه اين نوع ظروف در زمان شاپور دوم بيش از ديگر شاهان ساساني ساخته شده، در اين دوران ايجاد نقش برجستههاي ساساني كمكم متوقف ميشود به طوري كه در فاصلة قرن چهارم تا هشتم ميلادي، فقط دو صحنه تاجگيري از فرمانروايان ساساني، آن هم بر اساس منظورهاي خاص ايجاد شده، بنابراين بايد براي بزرگداشت شاه و نشان دادن قدرت و دلاوري او صحنهها و نقوش به شكل ديگر ايجاد ميشد، شايد كثرت و وفور ظروف منقوش ساساني در اين دوره را بتوانيم بدين گونه توجيه كنيم.
3. دوره سوم از اواسط قرن پنجم ميلادي در زمان فرمانروايي بهرام پنجم آغازشده و تا انقراض سلسله ساساني (652ميلادي) ادامه مييابد. در اين دوره تنوع نقوش، بسيار زياد شده و صحنههاي مذهبي، بزم، رزم و نقوش حيوانات نيز معمول ميگردد و هرچه به انتهاي سلسله نزديك ميشويم، تنوع نقوش زيادتر شده و از برجستگي و زيبايي و همچنين كيفيت هنري آنها كاسته ميشود. به نظر ميرسد در انتهاي اين دوران هنرمند ساساني تحت تاثير هنر اقوام كشورهاي همجوار مانند هنر “گوپتا” قرار گرفته و از اصالت كار آنها كاسته ميشود. نمايش زنان عريان كه در هنر ايران سايقه نداشته در اواخر اين دوره ظاهر ميگردد. اين پيكرها با حالات رخوت آميز و با اندامهاي قوي و نرم زنان جوان و پيچ و تاب كمر و برخي خصوصيات هوس انگيز ديگر، اقتباس و تقليدي از نمونههاي ديگر پيكرهسازي هنر “گوپتا” و هند به شمار ميرود.
تداوم خلق آوندهاي سيمين پس از سقوط ساسانيان
ظروف نقره ساساني از نواحي جنوبي بين النهرين كه تيسفون پايتخت ساسانيان در آنجا واقع شدهبود تا دشتهاي آلتايي در جنوب سيبري، قفقاز و دامنههاي كوههاي اورال به طور پراكنده، ضمن كاوشهاي باستانشناسي يا توسط كشاورزان به هنگام شخم زمين، يا توسط كارگران ساختمان طي يك صد سال اخير كشف شدهاست. تعدادي از بشقابهايي كه فعلاً در موزة «آرميتاژ لنينگراد» حفظ ميشوند در ناحيه”پرم”، در غرب دامنههاي كوه اورال، يعني منطقهاي بسيار دور از محل ساخت آنها يافت شدهاست. پس از سقوط سلسلة ساسانی، ظروف سيمين در بعضي از نواحي امپراتوري توليد ميشد كه بر اساس شواهد و مدارك، دو نقطه را ميتوانيم نام ببريم: 1-خراسان بزرگ 2-شمال ايران
براي نقاط ديگري مانند ناحية قفقاز هنوز شواهد و مداركي در دست نداريم. اما اين ناحيه را نيز ميتوانيم با قيد احتياط در فهرست مكانهايي كه احتمالاً پس از انقراض دولت ساساني در آنجا اين ظروف توليد ميشدهاند نام ببريم.
ظروف سيمين پس از عصر ساسانيبا آنكه اشكال، فنون و موضوعات پيش از اسلام را حفظ كردند اما برداشتهاي سطحي و گاهي نادرستي از مضامين هنر ساساني داشتهاند، شور و نشاط، تحرك، تجسم قدرت و نشانهاي رمز آميز و ساير عناصر هنر ساساني در نقوش القاء نشده.
دلايلي چند اين نظريه را تاييد مينمايد زيرا ساختن ظروف طلا و نقره و همچنين نقوش انساني آن هم در حالت بزم و نوشيدن شراب در قرون اوليه اسلامي حرام به شمار ميآمد. تداوم اين هنر را به اختصار ميتوانيم چنين بيان نماييم:
يزدگرد سوم پس از شكست و فرار به سوي مشرق ايران و خراسان بزرگ با عدهاي از بزرگان و درباريان همراهي ميشد، اين افراد بيشك گنجينة اشياي زرين و سيمين خود از جمله جامهاي نقرهاي به همراه داشتند. يزدگرد هم از ترس حملات و محاصرة دشمن، هنگام عقبنشيني تدريجي، در هر شهر براي تقويت روحيه افراد و ملتزمين و همچنين حمايت حكام محلي، تعدادي از جامهاي نقره و ساير اشياء نفيس را بين آنها تقسيم ميكرد كه اين عمل باعث پراكندگي وسيع اين ظروف در ناحيه شرق ايران گرديد، و پس از سقوط ساساني حكام محلي كه هنوز به آيين جديد به طور جدي پايبند نشده بودند، در كارگاههاي محلي، ظروفي به تقليد از ظروف ساساني تهيهكردند. براي مثال ظرف سيميني كه در مازندران يافت شده و نام و عنوان صاحب آن چنين است:
“ملك داد برزمهر، فرماندار خراسان، پسر فرخان پسر گيل سر”
بر طبق شواهد و مدارك موجود ناحيه گيلان، ديلم و طبرستان در زمان ساسانيان تحت تسلط كامل آنها نبوده و داراي استقلال نسبي بودهاند اما تا حدودي وابستگي خود را با ساسانيان حفظ مينمودند و اين حالت تا پايان سدة پنجم ميلادي ادامه داشت.
قباد اول فرمانرواي ساساني نخستين كسي بود كه اين سرزمين را به زير فرمان خود درآورد و پسر بزرگ خود كاووس را به حكومت آن نواحي منصوب كرد. از قباد اول سكههاي ضرب آمل در دست ميباشد. اما حتي در آن زمان نفوذ فرهنگ و هنر ساساني در اين ناحيه كمتر از ساير نقاط امپراتوري بود. پس از شكست يزدگرد سوم و فرار او از پايتخت، عدهاي از بزرگان و دولتمردان ساساني به فراست دريافتند كه سرزمين شمال، محل محفوذتري براي اقامت از ساير نقاط ميباشد، بنابراين به آن نواحي مهاجرت نموده و ازهمين جاست كه ميبينيم در واپسين سالهاي حكومت ساساني و قرون اوليه اسلامي، هنر ساساني در سرزمين گيلان و مازندران نضج يافته و تا دوران حكومت آلبويه تداوم هنر ساساني را در اين سرزمين مشاهده ميكنيم. مسلماً تعدادي از هنرمندان درباري همراه اين بزرگان در ناحية شمال ايران اقامت گزيدهبودند. مقدار زيادي از ظروف نقره كه اغلب به طور اتفاقي و كاوشهاي غير علمي در اين نواحي به دست آمدهاند مؤيد اين نظريه ميباشد. نام صاحبان بعضي از اين ظروف به خط پهلوي در پشت آنها منقور است. از جمله دو جام مربوط به دورة بعد از ساسانيان كه در سال 1334 شمسي که همراه اشياء ديگري در ناحيه مازندران كشف گرديد كه “هنينگ” خط آنها را چنين خواندهاست: “اسپهبد وندابه ونداد هرمز كارني” و ديگري”آذرميك شهرونان”.
نكتههاي كه در گروه ظروف سيمين پس از عصر ساساني بايد مورد توجه قرارداد اين است كه اين ظروف با آنكه اشكال، فنون و موضوعات پيش از اسلام را حفظ كردند اما برداشتهاي سطحي و گاهي نادرستي از مضامين هنر ساساني داشتهاند، شور و نشاط، تحرك، تجسم قدرت و نشانهاي رمز آميز و ساير عناصر هنر ساساني در نقوش القاء نشده. در حقيقت تصاوير آنها بي روح و تحرك و فاقد نشاط و زندگي و در حقيقت تقليدي سطحي و ناشيانه از هنر ساساني ميباشد. براي نمونه بشقابي از اين دوره كه در موزه آرميتاژ موجوداست را مورد توجه قرار ميدهيم: بر روي اين بشقاب تصوير حاكم يا فرد صاحب نفوذي به سبك شاهان ساساني نقش شده كه در حال شكار شير و گراز ميباشد (نگاره شماره 2) كمان او به شكل اغراقآميزي بزرگ نشان داده شده و بر خلاف شاهان ساساني فاقد تاج ميباشد. اين نقش فاقد عناصر اصلي هنر ساساني، يعني تحرك، قدرت و شور و نشاط بوده و سوار به صورت ايستا و بسيار خشك و تصنعي به تصوير كشيده شدهاست و بر خلاف روش ظريف و دقيق عصر ساساني، قطعات برجسته به طور ناشيانه بر سطح بشقاب پرچ شده اين نقاط x با كمي دقت در زير پاي شير و اسب و بالاي سر گراز و انتهاي دست چپ سوار قابل تشخيص ميباشند.
منابع فارسي
1. كريستن سن، پروفسور آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ، ترجمه: رشيد ياسمي، انتشارات ابن سينا.
2. گريشمن، رمان، هنر ايران (پارت وساساني) جلد دوم، ، ترجمه دكتر بهرام فرهوشي، ترجمه و نشر كتاب.
3. پوپ، آرتور اپهام، شاهكارهاي هنر ايران، ترجمه پرويز ناتل خانلري، انتشارات صفي عليشاه.
4. احساني، محمد تقي، هفت هزار سال هنر فلزكاري ايران، انتشارات علمي فرهنگي.
5. راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران جلد اول، انتشارات امير كبير.
6. تاج بخش، دكتر احمد، تاريخ مختصر تمدن و فرهنگ ايران قبل از اسلام، انتشارات دانشگاه ملي.
7. لوكونين،و.گ، تمدن ايران ساساني، ترجمه دكتر عنايت الله رضا، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
8. هدايت، صادق، نوشتههاي پراكنده، انتشارات امير كبير.
9. كوسنيكف،اي، ايران در آستانه يورش تازيان، ترجمه م.يحيايي، انتشارات آگاه.
10. زماني، دكتر عباس، تاثير هنر ساساني در هنر اسلامي، وزارت فرهنگ و هنر.
11. ورهام، مجيد، بررسي هاي تاريخي شماره مخصوص، تصاوير مستندي از سكه ها، انتشارات ارتش.
12. آورزماني، فريدون(1370) مفهوم بال هاي افراشته در هنر ساساني، ماهنامه فروهر شماره 1و2.
1. POPE,ARTHWR,A SURVAY OF PERSIAN ART,VOL.II.
VIENNA,ROBERT GOBL,(1971)SASANIAN NUMISMATICS .2
برگرفته از ماهنامه فروهر، شماره 5و6، مرداد و شهریور 1375