بلندمرتبه سازی در صنعت ساختمان امروزه به نمادی از مدرنیته و توسعۀ شهری در سراسر جهان تبدیل شده است. به همین جهت دستورالعملها و ضوابط متعددی برای نحوۀ استقرار و اصول طراحی ساختمانهای بلند در سراسر دنیا تهیه شده است و در کشور ما ایران این مفهوم با توجه به پیچیدگیهای فرهنگی، اقلیمی و بافت کهن شهرها بسیار مبهم مانده است.
اما تعریف یک ساختمان بلند چگونه باید مشخص شود؟ از یک سو با دیدگاه سیما و منظر شهری، نکتۀ مهم در نسبیبودن مفهوم بلندی است. همانطور که قد یک کودک را نسبت به سنش میسنجیم، بلندی ساختمان نیز مفهومی نسبی است. عدهای از صاحبنظران این حوزه نیز بلندی یک ساختمان را معادل با تحولی در خط آسمان دانستهاند. اما در این صورت نیز در سطح شهر مجموعهای از انواع ساختمان بلند وجود خواهد داشت. تقسیمبندی کیفی ساختمانها به بلند، نیمهبلند و کوتاه و نظایر آن نیز نمیتواند مبنای خوبی برای تدوین دستورالعملها و ضوابط ملاک عمل باشد. در دیدگاه مهندسی سازه نیز ساختمان بلند تعریف مشخصی دارد. اما از سوی دیگر نگاه خشک و غیرقابل انعطاف کمّی نیز نمیتواند فراگیر بوده و کل شهرهای کشور را دربربگیرد. بحث دیگر در خود اصطلاح «بلندمرتبه» است، که گویی نوعی عالیرتبهبودن را بههمراه میآورد و مخالفانی دارد که معتقدند کلمۀ «مرتبه» به معنای جایگاه عالی و بالا نباید برای این نوع از ساختمانها بهکار برده شود و در گام اول بهجای ساختمان بلندمرتبه باید گفت ساختمان بلند. اما دربارۀ تعریف ارتفاعی و دستهبندی این ساختمانهای بلند چه باید کرد؟
یک پیشنهاد میتواند این باشد که در هر پهنۀ همگن ارتفاعی و یا بافت همگن شهری، ساختمانهایی که تحولی در میانگین ارتفاع وضع موجود ایجاد میکنند با تعیین ضرایبی مشخص (مانند ضریب k)، به دستههای مختلفی از کوتاه تا بلند تقسیم شوند. در این صورت میتوان بافت تاریخی و مرکزی شهرهای کشور را از نواحی توسعهیافتۀ نوساز و یا شهرهای جدید، مجزا کرد. در این حالت است که در بافت تاریخی شهری مانند یزد ممکن است یک ساختمان پنجطبقۀ بلند به حساب بیاید و در بخشهایی از شهر تهران مانند محدودههای مسکن مهر و یا شهرکهای تازهتأسیس، یک ساختمان دهطبقۀ کوتاه مسحوب شود.
اما این تعریف نیز در نظام مدیریت شهری و فرآیند اجرای قوانین و نظارت بر اجرا، با چالشهای بسیاری مواجه است. روشننبودن اعداد مشخص برای حد ارتفاعی ساختمان بلند نیز در اجرای ضوابط شهری با قابلیت تفسیر، تبعات بسیاری ایجاد خواهد کرد. این دوگانگی چالش اصلی تعریف ساختمان بلند در نظام مدیریت شهری کشور است. واگذاری تعیین حدود ساختمانهای بلند به نهادهای مدیریت محلی، مانند آنچه در برخی از ایالات کانادا دیده میشود، میتواند یک راهکار باشد؛ البته در این حالت نیز پیشنهاد میشود همچنان همان فرآیندی که برای پهنههای همگن در بالا ذکر شد، محور قرار گیرد تا ضوابط این ساختمانها را در دستهبندیهایی متناظر با بستر بافت هدایت کنند و از بهوجودآمدن یک بدنه و پهنۀ بلند در یک بافت کمارتفاع، تاریخی و یا فرسوده، جلوگیری به عمل آید.