واقعیت این است که بله. همه چیز گواه بر این است که قانون حفظ و گسترش فضاهای سبز فعلا طرفداری ندارد و باغهای تهران نه تنها هنوز در خطرند بلکه در آستانۀ گرفتن مجوز برای ساخت و ساز قرار دارد. حتی شهردار عزیزمان هم که در مستند دستهای آلوده برنامۀ تلویزیون مستند شنبهشبها، با آن حلاوت و صمیمیت از لزوم جلوگیری از ساختن برج به جای آن چنارهای کهن که هیچ درخت نویی جایشان را نخواهد گرفت، حرف میزد، پس از استفساریۀ معروف قبل از نوروز ۹۸ دیگر چیزی اعلام نکرد و کلا دوستان در شهرداری منتظرند که کمیتۀ باغها شروع به بررسی باغهای لای در مانده کند و برای آنها مجوز صادر شود. در این فاصله برخی از اعضای شورای شهر را در جلساتی ملاقات کردیم. چیزی جز این مقرر نشده بود. شورا مصوبه خود را برای لغو احداث برج باغ زیر سؤال برد و همه چیز فعلا بر همین امر دلالت میکند. باغهای تهران می توانند ساخته شوند به خصوص آنکه به گفتۀ دوستان شورا، خیلیهاشان اصلا درختی برایشان نمانده و هرچه بوده یا خشک شده یا در حال خشک شدن است. در روزگاری که میشنویم صاحبان مغازههای لوکس خیابان ولیعصر برای بازشدن جلوی ویترین مغازهشان به درختان آمپول سم میزنند تا خشک شوند، آن هم در ملأعام و در فضای عمومی شهر، شما می خواهید متقاضیان احداث برج و ساختمان برای پیشبرد کارشان در ملک خصوصی همچنان به آبیاری درختان با تانکر ادامه دهند؟
واقعیت تلختر از این حرفها است متاسفانه هنوز قیمت زمین و کسب حداکثر درآمد از زمین شهری آن هم در مناطق شمالی تهران، حرف اول را میزند. بازگوکردن تمام داستان باغهای تهران از ابتدا به نظر عبث است وقتی طی سالیان سال این مجوزها به بهای نابودی باغها نه تنها در تهران که در تمام شهرهای بزرگمان توسط شهرداریها صادر شدهاند دلیلی ندارد که تا آخرین باغ باقیمانده از شهر ایت داستان ادامه نیابد! اتفاقا من در تمام بحثهایی که شد بر سر این پرسش باقی ماندم و اصلا سعی نکردم وارد جزئیات صحبتهای آقایان و خانمهایی شورایی و مشاوانشان بشوم. اینکه چطور مجوز بدهیم که کمترین ضرر را داشته باشد یا اینکه اگر به آنان که پول پیش پرداختهاند ندهیم فلان میشود و بیسان میشود و دیوان عدالت اداری چنین و چنان میکند. حتی بچه را هم گول نمیزند چه برسد مردمی را که ایستادهاند ببینند چگونه به این شهری که یک زمانی باغ شهری زیبا بود، خیانت میشود. آنها که زور و زر دارند و با دمشان گردو می شکنند و آن اکثریت خاموش هم که تا بحال راهی نجسته اند که بخواهند فریادی بکشند! فعلا فریاد را دیروز اعضای یک تعاونی شهرداری در جلوی شورای شهر تهران، خیابان بهشت، می کشیدند که از قرار می خواستند در باغی در منطقه ۱۸ خانه بسازند، و دنبال مجوز قطعی بودند!
واقعیت اینست که جامعه ای که بزرگان و جز رانت و رانت خواری و تجارت کاری نمی شناسد و سرمایه هایش راه بهتری جز رفتن به داخل جسم مستغلات، آنهم از نوع مسکن لوکس و مال و آپارتمان نمی شناسند، آش سالهاست همین بوده و کاسه همان! پولی که با باد بیاید، بهترست فوراً جائی در آجر و سنگ و بتن آرام گیرد! تا بعد هم خدا بزرگ است! البته هنوز هم راه حل هائی وجود دارد برای نجات آن چهار تا درختی که ماندهاند! ولی کو عزم جزمی که بخواهد جلودار این نابودی باشد!
شورائیهای قدیم رسماً می گویند از ۱۵۰۰۰ هکتار از باغهای تهران سی سال پیش، ۱۵۰۰ تایش باقی مانده! یعنی ۹ دهم آن از بین رفته است. ما بارها چاره هائی را روی میز گذاشتیم، که به آنها توجهی نشد. حتی در گیر و دار کشمکشهای قبل از عید، رئیس جامعه مشاوران ایران هم که آدم آگاه و فرهیخته ایست، برای شهردار تهران نامه سرگشاده ای نوشت که در آن به دکتر حناچی توصیه کرده بود لااقل در ترکیب آن کمیته ی کذائی تجدید نظر کند! اما معلوم نیست آیا پاسخی گرفت یا خیر!؟؟
حال، دوستان شورا دارند کوشش می کنند لااقل ظاهر کار را برق بیاندازند و از تنشها کم کنند. اما واقعیت اینست که نه خانی آمد و نه خانی رفت! در طول تعطیلات عید همه با سیل سرگرم شدیم و الان هم زندگی به روال سابق در شهرداری ادامه دارد! حرف آخر اینکه نگهداشتن چند باغ برای شهر یک کاری نیست که مسئولیتش را از سر دل سیری به گردن صاحبان باغها بیاندازیم. در دورانی که قناتها خشک شده اند و آب و زمین محدود است، این شهرداری و شورا هستند که باید به فکر خرید و آباد کردن باغهای تهران باشند!
این سهل انگاریست که راه حل های درستی برای مالکان اندیشیده نشود و بعد بهشان گفته شود خانه باغ بسازید! هیچکس زیر بار این نخواهد رفت که سرمایه اش را راکد نگه دارد! باید راهحلها را هر چه زودتر و با عزمی که واقعا بخواهد این روال نابودگر فعلی را تغییر دهد، یافت و به آن عمل کرد!