دولت محمدرضا پهلوی با طرحهایی همچون انقلاب سفید که محور اصلی آن اصلاحات ارضی بود، سعی در تثبیت قدرت خود داشت. هرچند که اجرای این طرحها موجب افزایش درآمد نفت و توسعه اقتصادی گردید، اما ساختار اجتماعی را دگرگون ساخت و باعث اختلاف طبقاتی و تنشهای اجتماعی در دهههای 40 و 50 شمسی شد. محمدرضاشاه با سرکوب طبقه متوسط جدید از جمله احزاب ملیگرا، سکولار و مارکسیست، خود را در برابر تفکرات مبارزان جدید اسلامی و روحانیون آسیپپذیر ساخت. انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و طرفداری او از آمریکا و اسرائیل، با مخالفت روحانیون به ویژه آیتالله خمینی روبرو شد. همچنین، جریانروشنفکری ایران (همانند علی شریعتی) تفسیری سیاسی و انقلابی از شیعه (به عنوان ایدئولوژی رهاییساز) را در اذهان جامعه بهخصوص دانشآموزان و دانشجویان به جای گذاشت. آیتالله خمینی علاوه بر ایجاد حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی (ولایت فقیه: حکومت اسلامی)، بیشتر به ضعف رژیم و مسائلی توجه داشت که موجب نارضایتی جامعه مسلمان ایران شده بود. سرانجام با سیاستهای تنشبرانگیز حزب دولتی رستاخیر در مورد مذهب و بازار در اواسط دهه 50 شمسی، بازاریان، روحانیون محافظهکار و غیرسیاسی نیز به صفوف مخالفان پیوستند. به اینترتیب نیرویهای انقلابیون -به رهبری فرد مذهبی- مخالف دولت را روحانیون، طبقه متوسط روشنفکر، طبقه متوسط سنتی، مزدبگیران و کارگران شهری و مستضعفان تشکیل دادند که خواهان تغییر حکومت و شهر مطابق با جامعه ایرانی- اسلامی بودند.
از هر پنج نفر، چهار نفر در پاسخ به سوال «شماچه میخواهید؟»، «یک دولت اسلامی» جواب میدادند. (فوکو، مقاله ایرانیان چه برسر دارند؟).
در چنین شرایطی، انقلابیون برای گرفتن فضاهای شهری از نظام سلطنتی حاکم، جز پراکسیس مسیر دیگری را نمیبینند.
هنری لوفور -فیلسوف فرانسوی- بر این عقیده بود ساختن فضای شهری، موجب شکلگیری جنبشهای شهری میشود و این فضا محلی برای مبادله کلمات و نشانههاست. در انقلاب 1357 -با استناد به گفته لوفور- میتوان ادعا کرد که شهر به افرادی که خود را محروم از حق به شهر سلطنتی میدانستند، فرصت پیوستن به جنبشهای شهری داد. موجی از انقلابیون در خیابان حضور پیدا کردند که هدف آنها نه عبور از شهر، بلکه حضور در شهر و اعتراض به حکومت غیراسلامی شاهنشاهی و عناصر حاکم بر شهر بود که منظر شهر را شکل میداد؛ فضای شهر برای آنها به تابلوهای شعارنویسی علیه حکومت و ستایش رهبر انقلاب تبدیل شده بود (تصویر 1).
اقدامات اعتراضی نسبت به هتلهای مجلل و لوکس که محل اقامت سرمایهداران و ثروتمندان داخلی و خارجی بودند؛ دفاتر حزب رستاخیز، ادارات پلیس و مجسمههای رژیم پهلوی که مظهر این رژیم بودند؛ به برخی از سینماها و مشروبفروشیها که مطابق با اصول اخلاقی- اسلامی مردم مسلمان نبودند؛ به بانکهایی که به باور جامعه اسلامی ربا خواری میکنند و نسبت به بازرگانان تبعیض قائل میشوند و در خدمت خاندان سلطنتی هستند (تصویر 2).
زمانیکه نیروهای انقلابی ابژههای شهری مربوط به مصرفگرایی، سرمایهداری و ابتذال را تخریب کردند، در واقع در پی مطالبه حق خود از شهر بودند. آنان برای حصول به حق به شهر، نیازمند انقلابی شهری بر ضد حکومت غیراسلامی (مطابق با جامعه آن وقت) و سرمایهداری بودند. انقلابیون 1357 معتقد بودند این انقلاب علاوه بر اینکه ضد حکومت وقت بود، ضد سرمایهداری غربی و نمادهای سکولاریسم در شهر نیز میباشد. بنابراین در اینبین عناصری که در روزهای انقلاب حائز توجه است، تخریب این نمادها اعم از سینماها، بانکها، کابارهها، مشروبفروشی و … است.