«از روزگاران کهن، پوشش و ساخت و سازه سقف اصلی ترین عامل شکل دهی بنا در ایران بوده است». این نکته ظریف از «لطیف ابوالقاسمی» در مورد معماری ایرانی بسار قابل تامل است. حقیقتا وقتی به این جمله دقیق می شویم می بینیم که از دوره ساسانی به بعد، پوشش، آسمانه، سقف یا هر چیزی که اسمش را بگذاریم به شکلی صریح مساله اصلی و مرکزی معماری ایرانی بوده است. «مسقف» کردن فضا در ایران بیش از یک مساله صرفا کارکردی دنبال شده و همواره فراتر از پاسخی اولیه و ساده با آن برخورد صورت گرفته است. پیدایش و تحول مداوم شیوه های پوششی و نوآوری های سازه ای و تزیینی که در طول تاریخ چند صده ای در میان بناهای ایران شکل گرفتند قابل توجه است و همواره می بینیم که تحولات و نو آوری ها اغلب در عناصر پوششی رقم خورده اند. بدون وارد شدن به پیچیدگی های نظری و تاریخی، چرایی این رویکرد می توان با قدرت گفت که عناصر اصلی که شخصیت معماری ایرانی را به وجود آورده اند در ارتباط با سقف بناها و پوشش آن هستند مثل کاربندی، مقرنس و انواع مختلف دیگر از طاق ها که همگی به پوشش و سازه سقف مروبوط می شوند.
اهمیت این عنصر در معماری و نقش پر رنگی که در تعریف و شکل دهی فضا دارد قابل انکار نیست. اغلب وقتی وارد بنایی تاریخی می شویم اولین واکنشمان بلند کردن سر و نگاه به بالا برای دیدن سقف است. گویی در معماری ما مرکز توجه در سقف بنا و کشف پیچیدگی های هندسی و سازه ای آن است. معماران سنتی ایران چالش را در طراحی و ساخت سقف ها و پوشش های متنوع و پیچیده می دیدند که یکی از نمونه های (حتی می توان گفت افراطی) این میل به تنوع و «بازی» را در سقف های متنوع (از لحاظ هندسه و سازه) شبستان مسجد جامع اصفهان می بینیم.
وقتی با این نگاه به مسائل و چالش های امروزی معماری ایران در مورد هویت و بازتعریف معماری ایرانی می پردازیم، شاید دست روی یکی از بحثهای محوری گذاشته باشیم. اگر قبول کنیم که معماری ایران از سقف شروع می شود و نظام می یابد و پوشش سقف، محور معماری ایران بوده، معیار خوبی برای ارزیابی این سردرگمیهای سبکی و هویتی و شکلی چند دهه و بلکه قرن اخیر پیدا کنیم. از طرفی تغییر منطق ساختمان سازی با ورود ساختمان ها و مجتمع های چند طبقه در قرن گذشته طراحی و ساخت را به طور کلی متحول کرده. مشخص است که در قالب تایپولوژی های ساختمان های امروز مساله سقف در اغلب ساختمان ها از لحاظ طراحی و شیوه اجرا و بنا به اقتضائات جدید سازه ای و اقتصادی و متریال اساسا بازبینی شده و راهی دیگر در پیش گرفته است. با این حال، اگر به دنبال چالش بازتعریف معماری ایرانی هستیم و یا رویکردی زمینه گرا در این رابطه داریم، بسیار سخت است که مساله سقف را به عنوان محور اصلی طراحی به شمار نیاورد و نمی توان آن را به صورت کم رنگ در فرایند طراحی و ساخت در نظر گرفت. چرا که همانطور که در بالا ذکر شد شخصیت فرمی و فضایی معماری ما در این بخش یعنی نحوه پوشش و سازه سقف آن متمرکز شده است.