در سال های اخیر با معطوف شدن توجه مردم به نقش نما و ارزش افزوده ای که از این طریق به ساختمان تعلق می گیرد، تلاش های پراکنده ای برای طراحی نما انجام گرفته است. نما مانند صورت انسان، یکی از شاخصه های معرفی و هویت بناست. این پوسته خارجی مانند هویت و شخصیت یک انسان در کنار عملکرد و کاربری بنا، ارتفاع و جایگاه و موقعیت بنا، هویت کامل بنا را تشکیل می دهند.
سازندگان بنا و از سوی دیگر مالکان آن، که می توانند ترجیحات و سلیقه خود را در این صورت ساختمان منعکس سازند، تفاوت و تنوع بدنه ها و جداره های شهری را می سازند. وجود سلیقه شخصی و ترجیحات مردم در بحث نما می تواند ضمن ایجاد مناظر خلاقانه شهری، خطر بی نظمی و اغتشاش را هم داشته باشد و این مسأله چالش اصلی در بحث طراحی نما از منظر شهروندان در تقابل با ضوابط حاکم از طریق مدیریت شهری است. در واقع هم شهروندان حق دارند سلیقه و ترجیحات خود را در املاک خود منعکس سازند (حقوق خصوصی) و هم باید حقوق عمومی و ضوابط و نظم شهر را رعایت نمایند، زیرا نماهای ساختمان مرز ورود عرصه خصوصی به عمومی محسوب می شوند و لذا هم شخصی و هم عمومی هستند.
بر اساس سوابق و منابع مرتبط با نماهای شهری در مطالعات ایران و جهان، شاخص هایی در بخش های ارکان و اجزای نما نظیر: نظم، ریتم، سازگاری با اقلیم، استفاده از مصالح بومی و ایمن، رنگ های هماهنگ و نظایر آن باید در طراحی نما در نظر گرفته شوند. اسناد فرادست طراحی نما مشتمل بر ضوابط سیما و منظر شهری مصوب شورایعالی شهرسازی و معماری ایران و ضوابط ابلاغ شده توسط شهرداری تهران تحت عنوان ضوابط عمومی و ضوابط محلی تر نیز، چارچوب هایی برای طراحی نما تعیین نموده اند.
گرچه بخصوص در ضوابط ابلاغ شده در شهرداری تهران، مواردی قابل اندیشه و نقد دیده می شود. برای مثال تاکید بر الگوبرداری و به نوعی تکرار سبک در ساختمان های مجاور و حتی در جزئیات و یا تاکید بر عدم بکارگیری بیش از «۴ نوع مصالح» در نما، یا پرهیز از بکارگیری رنگ های متعدد که به نظر منطق خاصی ندارند و در مواردی نماهای موفقی در ایران یا جهان دیده می شود که بر اساس اصول فوق تایید شده نیستند. بعلاوه بحث نما در حرکت و توجه به نظریه هایی مانند دیدهای متوالی کالن یا بیکن و بنتلی و کریدورهای دید در چنین ضوابطی مغفول مانده اند.
همچنین نکته دیگر در شکاف بین اصول زیبایی شناسی و ادراک شهروندان به عنوان کاربر و ذینفع اصلی فضاها و عرصه های عمومی شهری با اصول معین شده در منابع مذکور است.
البته لازم به ذکر است قطعا منظور از این یادداشت آزادی بدون چارچوب شهروندان در طراحی نمای ساختمان هایی که مالک آن هستند، نبوده و مسلما نمونه های موجود که بخصوص در جهت رونق بازار ساختمان و بساز و بفروشی به هر بهایی حاضر به ایجاد نمایی متفاوت گرچه مغایر با فرهنگ و هویت فضایی که بنا در آن قرار گرفته اند، باعث می گردند که مرز حساس بین توجه به سلایق شهروندان و رعایت اصول طراحی نما با دقت بیشتری بررسی شود.
در مجموع باید گفت از آنجا که متقاضی و به اصطلاح مشتری نهایی فضاهای شهری، مردم هستند بویژه در حیطه سیما و منظر شهری که نماهای شهری نیز بخش عمده ای از آن را تشکیل می دهند، بدون توجه به ترجیحات و سلایق آنان و البته مسلما در چارچوب قواعد و اصول معماری و شهرسازی، نباید ضوابط محدود کننده و لازم الاجرا وضع نمود. توصیه ها و دستورالعمل های مربوطه بهتر است پس از انجام مطالعات سنجش ترجیحات و نحوه ادراک شهروندان صورت پذیرد تا تطابق بهتری با وضع موجود شهرها بیابد و مورد اقبال عمومی واقع شود. در واقع پس از در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، فرهنگی و هویت شهر با استفاده از مطالعات مشارکت محور و اخذ نظرات شهروندان، اصول و راهنماهای طراحی نما تدوین گردد و سپس در بخش اجرا نظارت لازم بصورت جدی تر صورت پذیرد.