رویکرد های موازی در رشته شهرسازی و کاهش دقت در مباحث تخصصی
با مطالعه بسیاری از مفاهیم رشته شهرسازی مانند پایداری، کیفیت زندگی، سرزندگی شهری و حتی مباحث جدیدتری مانند شهر هوشمند بصورت مکرر مفاهیم تکرار شونده و موازی دیده می شود. تقریبا در تمام این متون موضوع های محیط زیست، اجتماع و اقتصاد پایدار و آن هم در سطح کلان و با دقت کم مطرح می شود.
در واقع تعیین مرز بین موضوع های مختلف و تفاوت در نحوه سنجش آنها بسیار دشوار است. اما چالش در اینجاست که اگر مرز نسبتا مشخصی بین مسائل مختلف وجود نداشته باشد چگونه می توان راهکار مشخصی برای حل مسائل پیدا کرد؟
فقدان معیارها و ابزارهای سنجش دقیق هر موضوع در رویکردهای موازی
باتوجه به همپوشانی زیاد در معیارها و متغیرهای سنجش موضوع های مذکور، برداشتن گام هایی دقیق برای اجرای یک طرح موضوعی شهرسازی مبهم خواهد شد. برای مثال تجربه نگارنده در برخورد با موضوع شهر هوشمند، برخورد با معیارها و متغیرهایی که بخش اعظم آن در مفاهیم توسعه پایدار نیز آمده اند، بود.
این آسیب هنگامی جدی می شود که برای برداشتن قدم جدیدی در مرز دانش نیاز به استفاده از مطالعات پیشین است؛ در حالیکه مطالعات پیشین با مخلوط کردن بخش زیادی از مفاهیم کمتر مرتبط با موضوع از دقت آن مفهوم کاسته اند. در واقع بجای همگرا شدن مطالعات در برخی مفاهیم در حال واگرا و کم دقت تر شدن حرکت می کنیم. لذا در
این مثال مشخص سنجش وضع موجود هوشمندی شهرها امری دشوار است زیرا شاخص های مرتبط در ایران بسیار پراکنده و موازی با مفاهیم دیگر هستند و نمیتوانند راهگشا باشند. به عبارت دیگر اکثر شاخص های مرتبط با هوشمندی یک شهر می تواند در سنجش یک شهر پایدار، شهر خلاق، شهر دانش بنیان، شهر سرزنده و نظایر آن نیز بکار گرفته شود.
به نظر می رسد رویکرد پژوهش در رشته شهرسازی نیاز به تحول و بازنگری دارد. بنابراین در مرحله اول تشخیص الگوهای موازی و تکراری باید در اولویت قرار گیرد و موضوع های دقیق تر برای مطالعات تعیین شوند که صرفا به تجزیه یک مفهوم هر چند جزیی و روش سنجش آن بپردازند.
همچنین باید مدل های سنجش استخراج شده برای یک موضوع با مدل های موازی مقایسه شوند تا همپوشانی متغیرها به حداقل برسند. به نظر می رسد در این صورت متخصصان شهرسازی در هر یک از این نوع موضوع ها نیز تخصص و دانش یا به عبارتی مزیت نسبی بهتری برای فعالیت در حرفه خود بدست خواهند آورد.