هم گرایی ذی نفعان و ذی نفوذان فضای عمومی مرکز شهر تهران در مساله ای مانند حصارکشی دور تئاتر شهر با منافع و سوگیریهای به ظاهر متضاد، به اضمحلال زیست شهری خواهد انجامید.
نظرآنلاین– احمد صابری: دیوار چهارم اصطلاحی ست در تئاتر به معنای دیواری خیالی که داستان را از دنیای واقعی جدا میکند. در تئاتر افزودن بر سه دیوار فیزیکی محصور کننده اطراف صحنه، دیوار چهارم به شکلی نامرئی میان تماشاگر و صحنه است: دیواری که عینیت آن کنار گذاشته شده، اغلب مانند آینهای برای صحنه عمل میکند و گاه برای تغییر در فرم نمایش میشکند. با وجود این دیوار، مخاطب میتواند داستان را ببیند و درک کند، اما داستان از وجود مخاطب آگاه نمیشود. این روزها اما تهران با پدیدهای شگرف و جدید در تئاتر جهان مواجه است؛ دیوارپنجم تئاتر شهر!
دیواری که علاوه بر عینیتی صلب و تفکیک کننده، معنای بسیاری را برای مخاطبان خود که اینجا تمامی شهروندان هستند به همراه میآورد، این دیوار از وجود مخاطب آگاه ست اما اساساً او را به رسمیت نمیشناسد و به بی رحمانه ترین شکل ممکن حتی بازیگران نمایش را از صحنه بیرون میکند.
به بیان دیگر، فضای عمومی در مرکز شهر که از اساس برای زیست اجتماعی، عمومی و متکثر طرح اندازی شده است به ناگاه ناپدید شده و با بازیگران اصلی خود مرز بندی میکند. اما تعجب برانگیزتر آنکه این مرزبندی و انفکاک، نه به واسطه خالص سازی و سهم خواهی سیاسی گروه یا دستهای خاص که در حقیقت به لطف همگرایی تشخیصهای ناشیانه گروهها و نحله هایی ست که در ظاهر آبشخوری کاملاً متضاد دارند، سبک زندگی اجتماعی متفاوتی را برگزیدهاند و خود را با نفی طرف مقابل تعریف میکنند. اما بازیگران این نمایش نادیدنی چه کسانی هستند؟
- مدیریت شهری:
عدم ساختارمندی و حرفهای نشدن مدیریت شهری در تهران، به سیالیت منفی این جایگاه در تاریخ مدیریت شهری ایران انجامیده است. وقتی ارجحیت سیاسی کاری و جبهه بندی های مرسوم کشور، سکان هدایت شهر و سازمانهای ذیل آن را توزیع میکند، جامعه حرفهای و علمی یا مشغول تذکر بدیهیات برنامهریزی، طراحی و مدیریت شهر به متولیان آن خواهند بود و یا در انتظار خروج از انفعال و عملگرایی مثبت!
در تجربه تحدید و ایضاً تهدید پلازای تئاتر شهر در چهارراه ولیعصر تهران، در دوره شهردار پیشین، علیرغم تشخیص لزوم بازطراحی پارک دانشجو و پلازای تئاتر شهر در قالب طرحی یکپارچه- به عنوان بخشی از راه حل معضلات اجتماعی و فضایی این محدوده- این پروژه از سطح تعریف فراتر نرفت و در دور بی عملی گرفتار شد. از سوی دیگر در دوره مدیریت شهری فعلی، با جهل عمیق نسبت به ساختار و معنای شهر و فضای عمومی، ارجحیت نگاه بخشی، امنیتی و آمرانه، به نظر میرسد به اقتضای طبیعت تشخیص “کارشناسانه” رفتار شده است.
- نگاه حاکمیت به شهر
به نظر میرسد نگاه حاکمیت به شهر تهران در سطح کلان از ناتوانی در تبدیل آن به عرصه دائمی نمایش مظاهر و مناسبات ایدئولوژیک به سلب امکان حضور و احتمال تسخیر آن توسط “دیگری” منتهی شده است. تجربه برخورد با فضای جمعی مرکز شهر تهران به مثابه عرصه حضور و تعامل گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فکری و جنسیتی برای حاکمیت به تجربه نزاع و کنترل مداوم بدل شده است. بدیهی است که در چنین نظام فکریِ امنیتی و تسلط طلبانهای، از اساس حق حضور و ابراز اجتماعی با سوال اساسی مواجه خواهدبود و در برابر درخواست و پیشنهاد حصارکشی پیرامون یکی از هسته های اصلی بروز اجتماعی شهروندان، چاره ای جز استقبال و همراهی -همراه با لبخندی رضایتمندانه- نخواهد داشت.
اهالی تئاتر شهر و روشنفکران
تصور و انتظار غالب جامعه از قشر هنرمند – از سطوح مدیریتی تا حرفهمندان شهیر- در مواجهه با مسائل و چالشهای اجتماعی، قدرت پذیرش بیشتر، روشن اندیشی، قائلیت به دموکراسی و توان دیدن مسائل از زاویهای جامعتر، همدلانهتر و حتی در تقابل با جریان حاکم است.
اما در تجربه تئاتر شهر این گروه یا با سکونت خود به طور ضمنی بر این جدایی و تفاخرطلبی صحه گذاشتند یا در سطوح مدیریتی اساساً از مطالبهگران آن بودند. موضوع درخواست حصار برای تئاتر شهر از سوی مدیریت مجموعه نه یک موضوع دفعی و محدود به تحولات سیاسی 3-2 سال اخیر که امری مسبوق به سابقه در دوران گذشته نیز هست: تا جایی که به بهانه شأنیت مجموعه تئاتر شهر، مجاورت با آسیبهای اجتماعی پارک دانشجو و آسیبهای احتمالی دستفروشان و معتادان به شکل متمادی خواستار حصار برای این مجموعه بودهاند.
اما سوال اساسی که در خصوص همراهی همگرایانه این گروه با حاکمیت و مدیریت شهری مطرح میشود این است که از اساس روشنفکری که توان مواجهه و آلودن خود با واقعیتهای اجتماعی پیرامون خود را نداشته باشد و ترجیح بدهد لبه دامن برچیند تا مبادا به واقعیت شهر آلوده نگردد، از اساس چه شانی از روشنفکری و نخبگی را داراست؟! این قسم اندیشیدن در صحنه نمایش حتی به دیوار پنجم هم نمیرسد! بلکه در همان دیوار چهارم- اما اینبار عینی-محبوس خواهد ماند!
- جامعه حرفه ای معماران و شهرسازان
بخش شگفت آور موضوع همراهی طراحان، معماران و شهرسازان با چنین رویکردهایی در فضای عمومی شهر است. گویی پزشکی بداند که روند درمان و برخورد با بیمار چگونه است، سالها در رسای آن سخرانی کند و در لحظه عمل دقیقاً بر خلاف آن عمل کند.
ذکر نام معمار حصار تئاتر شهر از سوی مدیریت شهری بیش از ارج نهادن بر جامعه بی صنف و همیشه محذوف معماران، کنایه ای بر همراهی گروهی از آنها در روندهای انقباضی مدیریت شهری تهران بود. بدیهی است که در غیاب مرجعیت صنفی و رسانهای معماری و شهرسازی، اقداماتی این چنین که بیشتر به طمع شهرت، مقام و یا ثروت صورت میگیرد، وجدان حرفهای و علمی این گروه را نیز زیرسوال خواهد برد! و به سیاق تجربیات متعدد مداخلات معمارانه و شهرسازانه دهههای اخیر، ژستهای ساخت شهر دموکراتیک، اجتماعی، دانش پایه و … به پای کسب منافع شخصی قربانی خواهد شد و پرده آخر این نمایش رقت انگیز را رقم خواهد زد.
این همگرایی به ظاهر نامتجانس و تامل برانگیز، در واقع برخواسته از نگاه امنیتی به شهر، ساختارزدایی از امر مدیریت و برنامهریزی شهری و عدم امکان و ایضاً میل اجماع در جوامع حرفهای و روشنفکری است. موضوعی که با مطالعه ای جامع، شناخت ذی نفعان و ذی نفوذان و فهم مساله پلازای تئاتر شهر و پارک دانشجو در بستر” مرکز شهر تهران” به مثابه امری اجتماعی- فضایی و به گونهای لایه به لایه باید ادراک، برنامهریزی و اقدام شود، با تحکمی از بالا به پایین و ناشیانه، مسکوت و مسموم تر خواهد شد، تا کِی زخم جدید سر بازکند!
اگر در ماهها یا شاید سالهای اخیر از خاموش بودن چراغهای بخش قابل توجهی از فضاهای عمومی شهر تهران متعجب شدید، همچنان در رویکرد تصمیمگیران و عاملان در خصوص شهر دچار سوتفاهم هستید!
چراغها خاموش اند….چون شما نباید در شهر باشید…چون وقت خواب است!