آیا نوع نگاه مدیران شهری به مسائل شهر و سیاست آنها در جهت صیانت از ساحل شهر بوشهر به عنوان یکی از مهمترین عناصر منظر طبیعی و تاریخی شهر موفق بوده است؟
دریا در شهرهای ساحلی مهمترین عنصر منظرین شهر و تصویر مشترک درک شده توسط شهروندان از شهر در طول تاریخ است. ساحل نیز، عامل پیوند دهنده و مکان مواجهه شهر و شهروندان با دریا است و همچنین به عنوان یک مکان جمعی و تفرجیِ در ارتباط با دریا موجب شکلگیری و توسعه زندگی فرهنگی و اجتماعی میشود.
لذا ساحل هم به مثابه یک مرکز تاریخی و خاطرهساز، جامعه را با منظر طبیعی دریا پیوند میدهد و هم حیات اجتماعی را غنا می بخشد. بنابراین ساحل، مهمترین فضای شهرهای ساحلی و یکی از عناصر شناسایی این شهرها به حساب میآید و نقش یه سزایی در حفظ و ارتقا منظر شهرهای ساحلی ایفا می کند. با این وجود، در شهرهای ساحلی ایران، توسعه های شهری معطوف به طرح جامع (که یک سند مدرنیستی است و هیچ توجهی به مفاهیم منظرین ندارد) میباشد.
لذا مدیران شهری و متولیان امر، دریا را، که مهم ترین عنصر منظر طبیعی شهرهای ساحلی است، چون حجم انبوهی از آب و ساحل را که مکان و پدیده ای جهت درکِ از نزدیکِ دریا توسط ساکنین است همچون انبوهی شن و خاک می پندارند که می توانند با توجه به رشد فزاینده فضاهای شهری، هرگاه با کمبود زمین مواجه شدند، با پر کردن آب دریا و ساخت و سازهای سنگین بر بستر ساحلی و تجاوز به حریم ساحل و دریا، دست به استحصال زمین بزنند و با تبدیل آنها به مناطق ساخته شده شهری، امکان دسترسی و تماسِ نزدیک با آب برای مردم را از بین ببرند.
از دیگر سو، در سر دیگر این طیف دیدگاه افرادی است که با هرگونه مداخله در لبههای طبیعی و ساحلی مخالفاند و اعتقاد دارند که این نواحی باید کاملا بکر بمانند که این دیدگاه نیز امکان فراهم آوردن خدمات و تاسیسات اولیه و مورد نیاز جهت حضور و استفاده هرچه بیشتر شهروندان و گردشگران از سواحل را از بین میبرد و آسیبهای دیگری را به همراه دارد. نمود عینی منظر ساحلی، امتداد طبیعیِ سنگی و شنیِ کناره آب در شهرهای ساحلی می باشد که محل تلاقی دریا و خشکی است و باید مجالی برای مواجهه جامعه با طبیعت، تجربه آن و کسب شناخت از این کتاب پر بار باشد.
لیکن با سیاست غلط مسئولین امر در شهر بوشهر، که از جمله شهرهای ساحلی ایران با ظرفیتهای منظرین فراوان است، جهت گسترش فضاهای شهری و استحصال زمین از دریا (روند ایجاد زمین جدید از آب های ساحلی) و بدون توجه به قابلیتهای فراوان اراضی ساحلی، این لبه طبیعی در بخشی از خیابان ساحلی بوشهر به یک لبه بتنی بی روح و در ارتقاع از دریا تبدیل شدهاست که امتداد پیوسته ساحلی در کناره شهر را مخدوش کرده و امکان حضور عناصر منظر طبیعی در شهر و درک روزانه این ظرفیت تاریخ طبیعی شهر و ارتباط نزدیک با آب را از شهروندان از گرفته است.
شهرهای ساحلی دنیا همچون ونکوور، استانبول و بارسلون سیاست های مناسبی را جهت صیانت از ظرفیت های منظرین ساحلی خود در پیش گرفته اند و ضمن تامین خدمت و تاسیسات اولیه جهت جذب هرچه بیشتر گردشگر و شهروندان به ساحل های شهری، هیچ گونه تعرضی به حریم ساحل و دریا نیز انجام نداده اند.
لذا جهت استفاده صحیح از ظرفیت های منظر طبیعی ساحل بوشهر و دیگر شهرهای ساحلی کشور نیاز است تا مسئولین و متولیان امر در توسعه شهرهای ساحلی، منظر طبیعی آن ها را اصل قرار دهند و ایرادهای نگرش مدرنیستی موجود در طرح جامع را اصلاح کنند.
همانطور که خودِ مبدعین نگرش مدرنیستی بیش از شصت سال است نگاه مدرنیستی به سرزمین (نگاهی که عناصر شهر را یک سری خاک و سنگ و اشیاء بی روح میبیند) را کنار گذاشتهاند و با استفاده از دانش منظر و با رویکردی کل نگر، ضمن تامین نیازهای عملکردی شهروندان و گردشگران با تامین خدمات و تاسیسات اولیه مورد نیاز، از ساخت و سازهای سنگین و دائمی و تعرض به حریم ساحل و دریا خودداری کنند.