آیا نقش و کارکرد فضاهای عمومی شکل یافته با مقاصد ایدئولوژیک، حقیقتاً اجتماعی و متناسب با تعریف فضا عمومی است؟
فضا یکی فراگیرترین مفاهیم در بررسی ابعاد محیطی زندگی انسان است؛ چرا که ما از ابتدای حیات خود در فضا قرار گرفته و عمل می کنیم. فضای عمومی گونه ای از فضاهای شهری است که همه اعضای جامعه و عموم به آن دسترسی داشته و اغلب توسط دولت اداره می شوند. در فضای عمومی نگاه دقیق تر ساختاری اجتماعی-مکانی و دارای ماهیتی متلون و چندگانه است. زیرا تحت تاثیر نیروهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی شکل گرفته و با عاملیت مدیران شهری، شهروندان و طراحان موجودیت مییابد.
هر یک از عوامل یادشده از فضای عمومی به منظور اهداف مختلف اجتماعی، مدنی، فراغتی اقتصادی و… به مثابه منبعی قابل استفاده بهره می جویند. چنانچه دولت ها اغلب از فضا برای کنترل جوامع و ایجاد نظم اجتماعی مطلوب خودشان استفاده می کنند. «دولت پذیری فضایی» (Merry 2001: 17, also see Foucault 2007: 108) به عنوان زیرمجموعه ای از این راهبرد ها معمولاً به عنوان یک فن آوری اخیر حکمرانی فضا در شهر به تصویر کشیده میشود. از این رو استفاده دولت از فضاهای عمومی به عنوان چارچوب قدرت در بسیاری شهرها از جمله نمونههایی در شهر تهران رواج دارد.
پیشینه میدان ولیعصر نشانگر عملکرد آن به عنوان یک شریان حرکتی با نامگذاری حکومتی – نام پیشین میدان ولیعهد- است و عملاً در فضای مرکزی میدان زندگی و تعاملات اجتماعی خاصی جریان نداشته است. طرح توسعه این میدان تحت عنوان «ایوان انتظار» شامل فضای شهری برنامهریزی و ساخته شده توسط شهرداری است که زیر سطح زمین در میدان ولیعصر جهت تسهیل عبور و مرور، استفاده از محیط شهری و خطوط مترو ساخته شده و با بیاناتی چون «اولین پلازای شهر تهران» و «پاتوق اجتماعی» از سوی شهرداری تهران به شهروندان معرفی شده است.
نقاط ضعف اولیه ای چون محو شدن نماد خاطره انگیز میدان و جایگزینی سازهای زیر زمینی با محدود ساختن دسترسی بصری و عدم سهولت دسترسی فیزیکی در پلازای میدان ولیعصر تهران وجود دارد که حتی مدیریت و طراحی کالبدی به شدت برنامه ریزی شده و دقیق نیز قادر به بهبود عملکرد اجتماعی فضای آن نیست. اما در لایه های پنهان تر سویه نظری ایدئولوژیک -در نامگذاری و برگزاری رویدادهای برنامه ریزی شده از سوی دولت مانع از اتلاق نام فضای عمومی با دسترسی آزاد و همگانی و بدون محدودیت های مدنی برای تمام اقشار شده و در مجموع علی رغم همه تمهیدات اندیشیده شده تنها در مواقع و شرایطی خاص شاهد شکل گیری روابط اجتماعی فضای پلازا هستیم.
بررسی های اخیر در نمونه هایی نظیر پلازای ایوان انتظار نشان می دهد فضاهای عمومی در کنار تغییر ماهیت شهرها، جوامع شهری و ساختار های سیاسی تغییر یافته اند و از مکان هایی در سنت ها و روال های خاص اجتماعی گنجانده شده به فضاهای غیر شخصی و تولید شده توسط ملاحظات اقتصادی، سیاسی، فنی و مدیریتی تحول یافته اند. این فضاها به جای آن که به عموم مردم خدمت کنند تنها در زمان های معین و به شکل برنامه ریزی شده توسط افراد مشخص مورد استفاده قرار می گیرند و از این رو مجرایی برای ابراز و نمایش مفاهیم ایدوئولوژیک هستند.
نابرابری اجتماعی در بهره وری از فضا بر مبنای سویه های فکری تایید شده، انحصار پذیری فضایی و زیر سوال رفتن معنای فضای عمومی به عنوان یک فضای متعلق به عموم را به همراه دارد و در نمونه پلازای ایوان انتظار، ادعاهایی چون «پاتوق اجتماعی» و «اولین پلازای شهری تهران» را زیر سوال میبرد. زیرا فضای عمومی مذکور تنها ویترین نمایش قدرت و ایدئولوژی حاکمیت بوده و محقق شدن ادعاهای بیان شده از سوی مدیریت شهری، فرایندهایی فراگیر و همه شمول را برای ایجاد مکانی مشترک با ماهیت از پیش تعیین نشده و قابل دسترسی برای آحاد مختلف جامعه می طلبد.