تصویر، یک نقاشی واقعگرای رنگی است که در آن چهار مرد و دو زن به مخاطب خیره شدهاند. در پسزمینه، سقف سالنی دیده میشود که منابع نوری دایره شکل و خطی در وسط آن چشم بینده را به خود میکشد. مرد و زنهایی که در تصویر هستند هر کدام کلیشههایی که یادآور یک شغل هست را با خود به همراه دارند.
همه آنها دستکش در دست دارند و صورتهای خود را با ماسک های مختلف پوشاندهاند. مرد سمت چپ تصویر، با کت و شلواری آبی رنگ و پیراهنی بییقه، کلاه کارگاه ساختمانی بر سر دارد در حالی که یک تخته شاسی در یک دست دارد و با دست دیگر ورقهای کاغذی که بر روی تخته شاسی محکم شده را ورق میزند، وی با این حالت به مخاطب خیره شده. جای توجه دارد که مرد، صورت خود را با ماسک پزشکی پوشانده است.
مردی که در کنار اوست، چند حلقه طناب بردوش راستش است و با دست راستش طنابها را گرفته. در دست دیگر او چکشی است و بر سر و صورتش کلاه ایمنی غارنوردی و ماسک ویژه معدنچیها قراردارد. او هم به بیننده خیره شده است. در کنار این مرد، زنی با روپوش سفید و مقنعه سبز رنگ ایستاده که در یکی ازدستانش یک شیشه آزمایشگاهی و وسیله …. است. زن بر چهره ماسک و هدبند سفید دارد.
در سمت راست تصویر یک زن دیگر حضور دارد که جلیقه زرد بر تن کرده و کلاه ایمنی زرد بر سر گذاشته، ماسک سفید بر چهره و تکه کاغذی لوله شده را در دست چپش میفشارد. زاویه نگاه او کمی با دیگر افراد داخل تصویر متفاوت است و انگار به مخاطبی که در وسط، مقابل نقاشی ایستاده مینگرد. دست دیگر زن مشخص نیست.
در کنار این زن مردی با لباس سبز تیره ایستاده که کلاهی لبهدار بر سر، ماسکی سفید بر چهره و یک گوشی سیاه رنگ بر گردن دارد. با دست راستش دستگاهی شبیه ماشین حساب بزرگ گرفتهاست.
در کنار او نزدیک به وسط تصویر، مردی با لباس کار آبی رنگ قرارگرفته. او کمی به جلو خم شده و با دستی که با دستکش کار آجری رنگی پوشاندهشده، یک آچار را به سمت مخاطب نزدیک میکند. این مرد بخاطر حرکت رو به جلویی که دارد و نوری که در پسزمینه سرش است بیشتر از دیگران دیده میشود.
زاویه دید تابلو، بالا به پایین است و انگار با لنز زاویه باز، همچون لنز فیش آی تصویر ثبت شدهاست.
گوشه راست، پایین تصویر جمله کوتاهی با جوهر سفید نوشته شده که” وقت عمل است” و در پایین این نوشته با رنگ زرد نوشته شده” قلب اقتصاد با نیروی کار و تولید میتپد”. در کنار این نوشتهها نوشته خیلی کوچکی به صورت عمودی نقش بسته که در عکس موجود، قابل خواندن نیست.
وقتی ابعاد بزرگ بیلبوردی که این تصویر بر روی آن نقش بسته را در نظر بگیریم، این مردان و زنان همچون خدایان و قدیسانی هستند که بر سقف کلیساهای رومی به زوار خیره میشوند. این حالت خدای گونه با پوشانده شدن قسمتی از چهره و دستان ایشان تشدید شده است. انگار خدایانی که هر کدام در یک شاخه از کارها خدایی میکنند، دور هم گرد آمدهاند تا موجودی را به وجود آورند و یا موجودی را تکمیل کنند و آن موجود ضعیف با بیحالی از میان چشمانش به این خدایان مینگرد.
گرافیست میخواهد با ایجاد شباهت میان مردان و زنان داخل کادر با کارکنان اتاق عمل و پسزمینه سقف کارخانه به اتاق عمل، “عمل” به عنوان کار و “عمل” به عنوان عمل جراحی را به یک شکل واحد نمایش دهد. اما تنها نتیجهای که میتوان متصور بود ناچیز پنداشتن مخاطب و تحقیر اوست. چون مخاطب خود را در جایگاه موجودی میبیند که بر روی تخت اتاق عمل افتاده است.