نشست «بازشناسی تأثیر شهر بر مجسمه؛ تفاوت مجسمه شهری با مجسمه چیست؟» با سخنرانی رضا حسنزاده، طراح و پیکرتراش، کامبیز صبری مجسمهساز و مدرس دانشکدههای هنر و پدیده عادلوند، عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ نظر در دو بخش تعریف مجسمه شهری و چیستی آن و بررسی تأثیرات مجسمههای شهری بر شهر و شهر بر مجسمه، ۲۲خرداد ۹۸ در گالری نظرگاه برگزار شد.
پدیده عادلوند درابتدای این نشست در طرح مسألۀ مورد بررسی گفت: ««با وجود گذشت ۸۰ سال از حضور رسمی مجسمهها در شهر، ما هنوز درگیر تعریف مجسمه شهری هستیم. وقتی تعاریف موجود را بررسی میکنیم، به نظر میرسد تلاشی برای تعریف ماهیت و چیستی مجسمۀ شهری و مولفههای لازم برای آن ارائه نشده، بنابراین در این جلسه تصمیم داریم که تعریفی از مجسمۀ شهری ارائه دهیم».
وی ادامه داد: ««در بخش اجرایی آییننامههای احجام هنری سازمان زیباسازی که اصلیترین متولی مجسمههای شهری در تهران است و همچنین آییننامۀ شورای تخصصی نماها و آثار حجمی، بندی مربوط به تعریف وجود دارد که همین تعاریف نشان میدهد نگاه عمیقی به مجسمههای شهری وجود ندارد. به عنوان مثال در آییننامۀ احجام هنری آمده است که حجم شهری عبارت است از یک عنصر تصویری که دارای سه بعد طول، عرض و ارتفاع است. در مجسمهسازی ارزش عنصر حجم از هرکدام از عناصر دیگر مهمتر است، امروزه حجمسازی مدرن از زمینههای قبلی خود فراتر رفته و به محدودۀ هنرهای دیگر از جمله معماری و نقاشی وارد شده است، از این جهت به جای کلمۀ پیکرهسازی و مجسمهسازی عنوان حجمسازی برای آن بهکار میرود».
عادلوند تصریح کرد: ««بر اساس این تعریف مشخص نیست که مجسمههای شهری باید چه مؤلفههایی داشته باشند و چه انتظاری باید از آن داشته باشیم. در آییننامۀ شورای تخصصی نیز آمده است که آثار هنری در زمینۀ مجسمههای شهری هستند که متناسب با اصول زیباییشناسی و ویژگیهای هنری و توسط هنرمندان، طراحی و ساخته میشوند که این تعریف نیز مبهم است و تعریف جامعی نیست».
عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ نظر با اشاره به تعاریف مطرحشده در محافل آکادمیک، مقالهها و پایاننامهها اظهار داشت: ««اولین تلاش جدی برای تعریف مجسمه شهری را در اواخر دهۀ ۷۰ میبینیم که در مقالات و رسالهها موضوع مجسمههای شهری مطرح شده است و بیش از آنکه به تعریف مجسمه شهری بپردازند به تأثیرات آن در فضای شهری پرداختهاند، یعنی مجسمۀ شهری عنصری است که قرار است به ارتقاء سطح سواد بصری مردم، افزایش حس تعلق به مکان، ارتقاء کیفیت بصری شهر منجر شود اما به اینکه مجسمه شهری چیست و چه مولفههایی باید داشته باشدمغفول واقع شده است».
در ادامه کامبیز صبری با اشاره به موضوع نیاز انسان به مجسمههای شهری و چگونگی آغاز مجسمهسازی شهری گفت: ««انسان پس از گذران دوران غارنشینی و کپرنشینی و سپس انتخاب مکان ثابت برای زندگی بلافاصله به فکر تزئین مکان زندگی خود افتاد و این تزئین گاهیدر جهت اعتقاداتشانبود».
وی تصریح کرد:«انسان به دنبال ظرفی میگردد که مظروف آن خودش است، ما آن ظرف را معماری مینامیم. انسان تلاش میکند که آن ظرف را به شکل خاصی بسازد و یا برای تزیین آن ظرف از چیزهایی استفاده کند که برایش مفهوم خاصی دارد که قدیمیترین مدل سازمانیافتۀ آن را میتوان در تمدن سومر کشف کرد، جایی که یک دولتشهر و امپراطوری در حال شکلگیری بود».
این مجسمهساز ادامه داد: ««آنها از موجوداتی که برایشان نقش اساطیری و قدرتنمایی داشت، الهام گرفتند و آثاری همچون انسانهای بالدار، گاو با سر انسان و… بهوجود آوردند و آنها را در ورودی راهها و کاخها قرار دادند. در مدلی دیگر در تمدن اکد و بخصوص آسوریها و بابلیها از نقش برجسته در شهر بصورت سازمانیافته و مدون استفاده کردند و بعد از آن در جنوب ایران، ایلامیها و تمدن شمال آفریقا درمصر نیز ازاین مدل استفاده کردند و مصریها آن را بصورت کاملاً مدون درآوردند که تا امروز هم برپاست. از جنوب مدیترانه جزیرۀ پتر و جنوب یونان و رم نیز به تزئین شهرها پرداختند».
وی با طرح این سؤال که ضرورت زیباسازی و مجسمهسازی شهری از کجا به وجود آمد؟ گفت: «بجز اینکه انسان جایی برای زندگی داشته باشد، دلیل دیگری هم وجود دارد. با توجه به اینکه انسان 5 هزار سال پیش مانند مصریها که ترجیح میدهند در مجسمه بمیرند که جزو شاهکارهای مجسمهسازی امروز به شمار میرود و یا در ایران که انسان اشیاء، خوراکی و وسایل اساسی زندگی را با خود در کوزههایی دفن میکرده، به این نتیجه میرسیم که حضور فرم از گذشته برای انسان مهم بوده است».
صبری ادامه داد: «در دنیا مجسمهسازی از اهمیت فراوانی برخوردار است و مواد سازندۀ آن بر اساس پایداری در فضا انتخاب میشود، بهطوری که وقتی ما امروز به موزهها میرویم آثار تمدنهای گذشته را مشاهده میکنیم که نشاندهندۀ آن است که هر کدام از تمدنها از مواد مناسبی استفاده کردهاند. در کشورهای اروپایی نیز از قرن چهارم تا قرن ۲۱ معماری همیشه در ترکیب با مجسمهسازی شهری بوده است. مجسمهسازی شهری در قرون وسطی نیز کنار گذاشته نشده و در رنسانس به اوج خود رسید».
معرفی شهرهای با ارزش توسط عکسها و مبتنی بر مجسمهها و معماری آن است
این مدرس دانشگاه در خصوص سبکهای مجسمهسازی شهری اظهار داشت: «در سبکهای متبلورشده به جای اینکه ایستایی را به عنوان اولین شرط در یک ساختمان در نظر بگیرند، یک مجسمه طراحی کرده و آن را تبدیل به یک ساختمان میکنند. وقتی به ارزش شهرها نگاه میکنیم، معرفی شهرها با تأکید بر عکسها و مبتنی بر مجسمهها و معماری آن است. آنها به انسان این امید را میدهند که زندگی در طول جنگها، انقلابها و حوادث طبیعی ادامه داشته است و آنچه انسان را به ادامهدادن وادار میکند، وجود پیشینۀ قابل بیان و مشاهده در شهر است و این حس تعلق را منتقل میکند».
وی تصریح کرد: ««به نظر میرسد مجسمه شهری یک روش قوی و مهم برای حکومتها است و سرمایهگذاریهای بزرگی روی آن صورت میگیرد. به عنوان مثال در المپیک لندن یکی از شاخصترین موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفت و ماندگار شد، مجسمهای است که توسط آنیش کاپور در کنار استادیوم ساخته شد».
ارزش یک مجسمۀ شهری باید متناسب با امکانات ساخت و حتی نگهداری در آن شهر باشد
صبری با بیان اینکه بین مجسمه شهری و مجسمه تفاوتی نیست گفت: «مجسمهسازی شهری کاملاً تحت تأثیر فرهنگ، رشد فکری، درک جامعه و امکانات یک شهر یا یک تمدن است، یعنی ایجاد یک مجسمۀ ساده در حد یک سبد میوه برای شهری که هنوز اطلاعات فرهنگی کافی ندارند میتواند یک اقدام مهم باشد و ما نمیتوانیم از شهری که بیش از این ظرفیت ندارد توقع انجام کار هنری بزرگی داشته باشیم. ما میگوییم اگر امکانات در شهری در حداقل باشد، بودن چنین مجسمه سادهای مفید است یا نه؟ بله، هست. ارزش یک مجسمه شهری باید متناسب با امکانات ساخت و حتی نگهداری آن باشد. شهرها باید ظرفیت مجسمهای که در آنها ساخته میشود را داشته باشند».
رضا حسنزاده نیز با بیان این که عامل برتری انسان به حیوان خردمندبودن و قدرت تجسم و تخیل او است، گفت: «انسانهایی که دارای تجسم و تخیل هستند به چشمههای جوشانی میمانند که ناگزیر فوران میکنند. آن گروه از انسانها که تجسمشان را به آثار تجسمی تبدیل میکنند، هنرمندانی هستند که حرفهای خود را با ساخت اشیاء عنوان میکنند».
جانمایی مجسمههای شهری نیازمند مطالعه است
این پیکرتراش با اشاره به اینکه هر آنچه در ذهن انسان تجسم و تبدیل به حجم میشود، میتواند به عنوان مجسمه تعریف شود، اظهار داشت: «مجسمههای شهری نیز مجسمه هستند اما باید دید که هرکدام از آنها در کجا و در چه قالبی مینشینند، باید برای جانمایی مجسمههایی که در شهر قرار میگیرند، مطالعاتی انجام داد تا ارتباط مناسبی با فضا و مکان و آن مجموعه داشته باشند. زمانی که قرار گرفتن یک مجسمه در فضای شهری منجر به تکمیل آن فضا و ایجاد آرامش در آن شود قطعا آنجا مکان مناسب آن مجسمه است».
وی اضافه کرد: «اینکه مجسمه به چه سبک، چه رنگ و چه جنسی ساخته شده است نیز مقوله دیگری است که باید به آن توجه داشت، بنابراین نمیتوان از این موضوع چشم پوشی کرد که مجسمههای شهری باید در چه ابعاد و سبکی و از چه موادی ساخته شوند. مجسمههایی که با فکر ساخته شده و ریشه فرهنگی و تاریخی عمیق دارند، قطعا در فضا ماندگار خواهند شد».
در ادامه، پدیده عادلوند در جمعبندی بخش اول این نشست گفت: «مباحثی که مطرح شد به دو مؤلفۀ کلان در خصوص مجسمه شهری تأکید داشت، یکی ارتباط انسان یا مردم با مجسمه شهری، یعنی مجسمهای که در شهر قرار میگیرد باید با توجه به اندیشهها و فرهنگ مردم ساخته شود تا مردم با آن ارتباط برقرار کنند. مؤلفۀ دیگر مکان قرارگیری مجسمه شهری است، یعنی باید در مکانی نصب شود که به آن مکان هویت دهد و تکمیلکنندۀ آن فضا باشد. به نظر میرسد که این دو مؤلفه اگر درست انتخاب شوند شاید مجسمههای شهری بتوانند تأثیرات مورد انتظار را عملی کنند».
وی اضافه کرد: «از طرفی شهر میتواند محدودیتهایی برای مجسمهها ایجاد کند و نبود فضای مناسب نیز میتواند بر مجسمه اثرگذارد و آن را به سمت حاشیه ببرد. در بخش دوم میخواهیم به تاثیرات یک مجسمه بر شهر و شهر بر مجسمه صحبت کنیم».
کامبیز صبری در این بخش با بیان اینکه من معتقدم وقتی ظرفیت پذیرش انسان در شهر افزایش پیدا میکند مجسمهسازی شهری میتواند رشدکند، اظهار داشت: «هنرمند وقتی میخواهد آثار خود را در شهر قرار دهد باید دو موضوع را در نظر بگیرد یکی مردم آن شهر و تفکرات و اعتقادات آنها و دیگری اینکه همیشه آنچه مردم میگویند و فکر میکنند درست نیست بلکه در جایی باید به حرف هنرمند که خود جزئی ازمردم شهر است توجه کرد، با توجه به این موضوع ما میتوانیم راه دیگری راانتخاب کنیم. راهحل اینست که معرفی آن اثر به جامعه آنقدر قوی باشد که پذیرای آن اثر شوند».
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: «ما باید ببینیم جامعه ما در مجسمهسازی چه مسیری را طی کرده است. در گذشته در ایران اجازۀ پیکرتراشی داده نمیشد بنابراین هنرمندان، هنرمجسمهسازی را در ساخت گنبدها، منارهها، کاشیکاریها و… پیاده کردند، یعنی به هر شکلی که اجازه داده شده مجسمهسازی صورت گرفته است. در دورۀ قاجار تا حدی سبک اروپایی وارد ایران شد و اجازۀ فیگورسازی داده شد و سپس در دورۀ پهلوی دوم ساخت سردیس و تندیس نیز انجام شد، سپس افراد علاقهمند و هنرمند برای یادگیری فن مجسمهسازی به ایتالیا رفتند و سبک را از غربیها گرفتند و به ایران آوردند و راهی را شروع کردند که به ۱۴۰۰ سال قبل برمیگشت یعنی پیکرتراشی. اما اتفاقی که برای آنها افتاد این بود که صرفاً فن را آموختند و از تفکر و فرهنگ غافل شدند، درست مانندمجسمهسازی امروز ما که تازه به دوران رسیدگی در آن وجود دارد. اما آیا ما باید این تازه به دوران رسیدگی را سرکوب کنیم؟ خیر. ما باید با پذیرش با آن برخورد کنیم هرچند این تازه به دوران رسیدگی آسیب زیادی برای ما ایجاد کرده است».
صبری که عضو شورای عالی مجسمهسازی نیز هست، افزود: «تلاش ما در این شورا اینست، همانطور که بر اساس مقررات سازندگان ساختمان باید برای ساخت مجوز بگیرند، موظف شوند درصد کمی از بودجۀ ساخت بنا را صرف ساختن اثر هنری در آن شود. این اقدام منجر به فرهنگسازی میشود. تفکر ما این است که دفاتر هنری در کشور ایجاد شود و متخصصین گرد هم آیند و در مورد آثار هنری در ساختمانها تصمیم بگیرند، به این ترتیب شهر کمکم تبدیل به یک موزه خواهد شد و کمک میکند آثار فاخر در آن اجرا شود».
رضا حسنزاده نیز با تأکید بر مؤلفۀ مکان برای قراردادن مجسمه شهری بیان کرد: «مجسمه شهری باید متناسب با مکان ساخته شود تا بیننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند. البته من قبول دارم که جامعۀ ما در این خصوص نوپا است و تا زمانی که اجازۀ کار داده نشود پیشرفت نمیکند. از طرفی ایران از نظر ذخایر سنگی در دنیا رتبۀ چهارم و از نظر تنوع سنگی رتبۀ اول را دارد. ما چنین مصالح ارزندهای را به وفور در کشور داریم و در کنار آن، گروههای حرفهای را هم داریم که با سنگ کار میکنند. هنر مجسمهسازی باید وجود داشته باشد و آنقدر هنرمندان باید مجسمه بسازند تا نخبگان این حوزه مشخص شوند و در جایگاه مناسب خود قرار بگیرند و ما نیز در دنیا به جایگاه ویژهای برسیم».
ظهور مجسمههای مولتی مدیا
در بخش پرسش و پاسخ این نشست نیز کامبیز صبری در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه فرق بین مسجمهسازی و معماری چیست و چه کسانی قرار است به عرصۀ مجسمهسازی ورود کنند؟ و زمان و مکان چقدر در ارزش مجسمهها تأثیرگذار است؟ گفت: «زمان عامل تأثیرگذاری برای تبدیل یک اثر به اثر تاریخی است. در برههای از زمان مجسمهسازی، تبدیل به پیکره میشود که زیبایی آن در فرم خلاصه شده است که در هر جا که قرار گیرد به فضا معنی میدهد، اما هرچه به زمان حال نزدیکتر میشویم مجسمه در تقسیمبندی جدیدی قرار میگیرد و تکهتکه میشود یعنی از تجمع به تکثر تغییر میکند و امروز مجسمههایی را میبینیم که یک تکه نیستند بلکه از چند تکه تشکیل شده و یک مفهوم واحد را میرسانند. با نگاههای جدید طی دو دهۀ اخیر مجسمه با مدیاهای دیگر ترکیب شده و مجسمۀ مولتیمدیا به وجود آمده است، حتی برخی از آنها اصلاً حضور حجمی ندارند و با نور ایجاد شدهاند. بنابراین برخی چیزها نیاز به درک دارد و خیلی نمیتوان آن را بیان کرد.
زمان و مکان مجسمه را به یک نشان شهری تبدیل میکند
پدیده عادلوند نیز در پاسخ به سؤالات حاضرین، بیان کرد: «مجسمه شهری را میتوان به عنوان یک عنصر شهری ذیل منظر شهری قرار داد و این موضوع نشاندهندۀ اهمیت آن است و ترکیب زمان و مکان مجسمه را به یک نشانۀ شهری تبدیل میکند که میتواند هویتمند باشد و آن را به عنوان یک عنصر شهری ماندگار میکند».
رضا حسنزاده در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه اهمیت فهم مردم از مجسمه شهری چقدر است و معرفی آن چه ضرورتی دارد؟ اظهار داشت: «این موضوع به صورت نسبی و براساس پذیرا بودن جامعه بوجود میآید، یعنی نه میتوان گفت هرآنچه مردم میفهمند باید مجسم شود و نه میتوان گفت نظر مردم اهمیتی ندارند، بنابراین باید اثر بخوبی معرفی شود تا آثار شناخته شوند».
سید امیر منصوری عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در ادامه این نشست گفت: «ما از نظری در این موضوعات فقیر هستیم چراکه در ایران هم مردم و هم هنرمندان خیلی نظری هستند و زمانی که میخواهند از پیشرفتهای دنیا بهره بگیرند تقلید شکلی میکنند و به مضمون توجه نمیکنند».
وی با بیان اینکه مجسمه در دو موقعیت، ظهور پیدا میکند اظهار داشت: «در مدل اول مجسمه به مثابه یک بیانیه است یعنی هنرمند حرف و نظری دارد که آن را بهصورت مجسمه میآفریند و این بیانیه را در جایی عرضه میکند. در این مدل، اصالت با متن بیانیه است و مجسمه عامل آن متن است. حال این متن میتواند آگاهانه و حامل یک پیام باشد یا میتواند تجربۀ هنرمند باشد بیآنکه چیستی آن عیان شود، فارغ از اینکه این شیء شبیه اشکال آشنای ما باشد یا نباشد و این مجسمه بیشتر به درد نمایش در موزه و نمایشگاه بخورد».
منصوری ادامه داد: «شهر محصولی است که از انسان درست شده، شهر، مادر انسانها و محل رشد و پرورش آنها است. یعنی شهر را ما بوجود آوردیم و شهر، مارا پرورش میدهد. در این فضا اگر مجسمهای خلق شود الزاما دیگر نبایدآن بیانیه مدل اول باشد چراکه ما در یک فضایی قرار داریم که بازیگران مختلفی دارد و ما نیز وقتی در یک صحنهای از شهر قرار میگیریم باید نقشی را ایفا کنیم و برای فهم نمایش، باید ارتباطاتی بین انسان و محیط برقرار شود. مجسمه نیز وقتی در شهر قرار میگیرد در این رابطه ظهور پیدا میکند و میخواهد به این رابطه غنا ببخشد».
وی اضافه کرد: «در این شرایط مجسمه تبدیل به ابزاری برای ربط انسان با محیط میشود و دیگر مانند گونه اول بیانیهای نیست که فارغ از محیط جوشیده باشد بلکه این بیانیه فرزند نیاز بین انسان و محیط است و هنرمند به این صحنه نمایش کمال میبخشد. اگر هنرمند متوجه نیاز این صحنه نمایش نباشد و اثری که میآفریند هیچ ربطی به فضا نداشته باشد، اثر ماندگار نخواهد شد».
کامبیز صبری در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص تفاوت مجسمهای که در گالریها نمایش داده میشود و مجسمه شهری و جدا افتادن برخی هنرمندان از جامعه و شهر بیان کرد: «شهر هر مقدار هم آمادگی و گنجایش داشته باشد، جامعه میتواند هم مجسمه داشته باشد، هم مجسمه شهری و هر کدام باید در جای خود اجرا شوند».
وی ادامه داد: «یک هنرمند باید توانایی داشته باشد که برای شهر مجسمه بسازد که متاسفانه تعدادشان کم است. هنرمند باید روی هنر خود کار کند و هنرش را ارتقاء دهد تا قدرتمند شود اما متاسفانه افراد کمی توانستند خود را توانمند کنند. یکی از دلایلی که هنرمندان قدرتمند آثارشان را در شهر به نمایش نمیگذارند اینست که شهرداری توقع دارد شخصی که برای پرورش هنر خود هزینههای زیادی انجام داده است، آثارش را با کم ترین قیمت در اختیار شهر قرار دهد، چراکه درکی از این هنر وجود ندارد و اینگونه است که هنرمند ترجیح میدهد اثر خود را در گالری و برای فروش خصوصی ارائه کند».