شکی نیست که عقل و زبان مهمترین عواملی هستند که انسان را به موجودی کاملاً ویژه و ممتاز از سایر موجودات تبدیل کردهاند. اگر انسان فاقد توان بالقوۀ یادگیری و بعد استفادۀ خلاقانه از زبان بود، ما امروز موجود دیگری بودیم. در واقع زبان و ساختار پیچیدۀ آن نیز، همچون خودِ انسان، یک معجزه است. معجزهای که انسان را، آنطور که هست، محقق نموده است. زبان، با انتقال و حتی زمینهسازی برای تحول در فرهنگ، اخلاق، رفتار، علم، هنر و محیط نرمافزارانه و سختافزارانۀ جامعه آنها را سامان میدهد. بنابراین باید بپذیریم که «زبان – فرهنگ» و «جامعه» یک سامانه یا بهتر است گفته شود یک ساختار بزرگ و پیچیده را تشکیل میدهند. محیط طبیعی و ساختهشده نیز بخشی غیرقابلتفکیک از این ساختار بزرگ را به خود اختصاص دادهاند. مسلماً، در یک نگاه کلگرایانه، ما نباید و نمیتوانیم وارد این ساختار مهم شده و بخشهایی از آن را بدون توجه به کل آن تغییر داده و در واقع منحرف و حتی تخریب نماییم.
در دورۀ مدرن که تاریخ و فرهنگ (و البته زبان)، در ساماندهی فضای زیست انسان، در پیشگاه منافع اقتصادی و تکنولوژی قربانی و نخبهگرایی و صدور احکام از بالا به پایین، جانشین انسانگرایی شدند؛ پیوند ازلی بین اجزای ساختار یادشده برهم خورد. نتیجۀ این رویکرد نیز آشفتگی، بیسامانی و انحطاط فضاهای زیستی، به ویژه در کشورهایی چون ایران، بوده است. در مقابل این جریان حرکتهایی برای چارهجویی نیز شروع شد. براساس نظریۀ — در کنار منابع دیگر، میتوان و باید از زبان (و در اینجا زبان فارسی) به عنوان یک منبع بینظیر برای شناخت و شکلدادن به یک ساختار درخور و مناسب فضای زیست ایرانی در دوران پس از مدرنیزم بهره جست. زیرا درک، فهم، شناخت، تفسیر و ارزیابی فضای زیستی نیز تحتتأثیر و از مجرای همین زبان انجام میپذیرد. این رویکرد با پیچیدگی خاص خود نه تنها فضای زیست را به ذائقه و نیازهای روانی و جسمانی ایرانیان نزدیک میکند؛ بلکه باعث توسعۀ فرهنگی – زبانی جامعه نیز میشود. این حرکت میتواند شهرسازی و معماری سرگردان امروز ایران را به مسیر درست برگرداند. ضمن آنکه از فشارهای مخرب بر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بکاهد. چنین رویکرد خاصی مشخصاً «جهان – فرهنگ – زبانِ» ایرانی را که همیشه رنگ و بوی الهی و انسانی ناب داشته است، احیا نموده و در مقابل چشم جهانیان قرار خواهد داد. البته زبان غیررسمی نیز منبع بسیار مهم و تعیینکنندۀ دیگری است که به موازات این گونه مطالعات میباید، از طریق مراجعه به افکار عمومی، مورد مراجعه و توجه مؤثر قرار گیرد.