فضاهای مترو در اقصی نقاط دنیا نمونهای از بازنمود فرهنگ جامعه به حساب میآیند. اشکال متفاوت فرهنگی و هنری نمایی از فرهنگ شهری توسط اشیا و مکانها عرضه کرده و میراثی زنده و زیسته را تشکیل میدهند. مدیران فرهنگی به این مکانها معنی داده و ارزشهای شهر را منعکس میکنند: ارزشهای هنری، معماری و حسی فضا و یا ارزشگذاری بر آثار هنری، عکاسی، صنعتی، کتابخوانی،… در این برهه، نکتهای که در متروی تهران قابل بحث است، فضای داخلی و کمبود امکانات آن است.
به نظر میرسد که انسجام فضا و واگنهای قطار رکن اصلی دکوراتورها در ساخت فضای متروی تهران بوده است، تا جایی که راهروها توسط روند همانندسازی به واگنها شباهت پیدا کردهاند: خطوط موازی هرچند تشابه رنگی ندارند، اما تداوم بصری ترنها و میلهها هستند. مبحثی که جای تأمل دارد این است که چه چیزهایی به شکل ملموس و ناملموس برای مردم قابل درک هستند.
هویتسازی این ایستگاهها مسئلهای است که کمتر به آن توجه شده است. به عنوان مثال، طراحی داخلی ایستگاه مصلی با مکان انسجام دارد و یا آثار هنری دیوارکوب متروی انقلاب اخیراً تخریب و با «میدان انقلاب» هماهنگی بیشتری یافتهاند. سیطرۀ قدرت و اهمیت یکی از مهمترین و قدیمیترین دانشگاههای ایران نیز نتوانسته است بر این محل سایه افکند. در حقیقت، ایستگاه دیگری با توانایی انعکاس ارزشهای موجود وجود ندارد. دالانهای متعددی به نمایش آثار هنری میپردازند و مردم آنها را نمیبینند. لازم است محلهای تردد مسافر توسط متخصصان ارزیابی شود. مسافر در چه زمان و مکانی مکث میکند و زاویۀ دید او نسبت به آثار چگونه است؟ همه در ذات خود زیباشناس هستند، اگر آثار دیده نمیشوند، لازم است قابلیت رؤیت آنها افزایش یابد.
فضای ایستگاه تئاترشهر نیز به فروش اجناس اختصاص یافته است. نامگذاری آن مدتهاست که تصحیح شده و دیگر مسافر نابلد مستأصل نمیماند که دقیقاً کدام نقطه از خیابان طویل ولیعصر پامیگذارد، اما مسئله این است که مقصد مسافر به فروشگاهها ختم میشود. بارزترین چهرۀ هنری و فرهنگی شهر که امکان انسجام و هماهنگی با محیط را دارد به عرضۀ هنر کمتر بها داده است. البته دالان فرهنگی در این مترو نیز وجود دارد، اما مقایسهای ساده و غیرتخصصی صحت این مسئله را تأیید میکند. این فضا میتوانست محلۀ نقاشان تهران لقب گیرد.
بهتر است راهبردهای فرهنگی پیش از ساخت ایستگاهها مدنظر قرار گیرند. هر ساختوسازی میتواند هم اکنون یا در سالهای آتی، به عنوان میراث صنعت حمل و نقل شهری تهران محسوب شود. این صنعت این پتانسیل را دارد تا به میراث فرهنگی تبدیل شود. به عنوان مثال RATP، سازمان حملونقل پاریس، 17 و 18 سپتامبر 2016 را به عنوان روزهای میراث خود معرفی کرده و بازدیدکنندگان را به بازدید از میراث این سازمان دعوت میکند.
شاید در این مقطع زمانی به عنوان کشوری جهان سومی که افزایش تعداد خطوط و ایستگاههای حملونقل عمومی از نیازهای اولیۀ آن است باید به همین حداقلها اکتفا کرد. اما کسب رضایت مشتری از راههای سادهتری نیز امکانپذیر است. این روزها شاهد افتتاح ایستگاههای جدید هستیم و لازمۀ آن این است که نیازهای مسافر سنجیده شوند. عجله برای رسیدن به مقصد رفتاری متداول در این فضا است. لذا ابزارهای اطلاعرسانی مانند بلندگوها، علائم مسیریابی، نقشهها، تابلوهای موقعیت و زمانبندی رسیدن قطارها در ایستگاهها، اهمیت بسزایی مییابد.
میتوان مسیرهای متعدد گذر مسافر را ارزیابی و با توجه به آن علائم لازم را نصب کرد، برای مثال مسافری را که در متروی نواب خط عوض میکند میتوان با نصب علائم و جهتدهی زمینی به سمت خط دیگر راهنمایی کرد، در صورتیکه در این ایستگاه، مسافر به سمت خروجی راهنمایی میشود.
نقشههای راهنما نیز میتوانند با آیکونهای مناسب طراحی شوند. برای نمونه ایستگاههای مترویی در تهران احداث شدهاند ولی تغییر خط در آنها هنوز راهاندازی نشده است. این ایستگاهها را میتوان با نوشتار و یا اعمال تغییر در آیکون دایره به نحوی از باقی تغییر خطوطمتمایز کرد. مسافران بسیاری در ایستگاههای متروی توحید و میدان محمدیه سرگردان شدهاند.
برخی ایستگاهها هنوز مجهز به تابلوی اعلان زمانبندی قطار بعدی نیستند. اطلاع از زمان رسیدن قطار بعدی باعث میشود تا مسافر با خاطر آسودهتری در انتظار قطار بعدی بماند.
مفهومپردازای فضا از اهمیت بهسزایی برخوردار است، این روش سالها است که در طراحی متروها، ایستگاههای قطار، فرودگاهها و … با محوریت بازدیدکننده مورد استفاده قرار میگیرد. از طریق مفهومسازی فضا دربارۀ ایستگاههای مترو میتوان این فضاها را بیشتر درک کرد.