سقف شیشهای چیست و آیا شما (معمار زن) به وجود آن در حرفۀ معماری معتقد هستید؟
این سؤالی بود که آرش بصیرت مدیر مسئول سایت اتود از ۱۹ نفر از زنان معمار ایرانی پرسید و اینجا فرصتیست برای تحلیل پاسخهای آنها. سقف شیشهای تعبیری است از وجود تبعیضهای جنسیتی که میان زنان و مردان در عرصۀ کار حرفهای وجود داشته و دارند. سقفی که در برابر رشد و حرکتِ دوشادوشِ زنان در کنار مردان میایستد و زنان را در راه توسعه محدود میکند. تبعیضات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و آموزش همگی در ایجاد و ابقای این سقف مؤثرند. برخی به جای سقف شیشهای از عنوان «کف چسبناک» نیز یاد میکنند که بر وجود این بی عدالتیها صحه میگذارد.
پاسخهای دادهشده توسط این معماران زن – فریار جواهریان، کاترین اسپریدونف، ترانه یلدا، مینوش صدوقیانزاده، پرشیا قرهگوزلو، انسیه خمسه، حبیبه مجدآبادی، لیلا عراقیان، پانتهآ اسلامی، مروارید قاسمی، سوده نیکمنش، سارا کلانتری، ناهید بریانی، گلناز خسروانی، سارا جعفری، شادی عزیزی، بهارک کشانی، آزاده شاهچراغی و مهسا مجیدی – را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: موافقین وجود سقف شیشهای و مخالفین آن. فراوانی این آرا را در نمودار زیر میتوانید ملاحظه کنید:
با یک نتیجهگیری کلی میتوان فهمید که بر سر وجود سقف شیشهای در حرفۀ معماری زنان، اجماع کلی وجود دارد. پاسخ این معماران این است که شکلگیری این سقف ابتدا در وجود خود ماست و هر کدام از زنان معماری که با چنین چالشی مواجهند خود اولین مانع در نجنگیدن با چنین موانعی هستند. موانعی که راه را برای زنان دشوارتر کرده و در عرصهای برابر با مردان زمان و هزینۀ زیادی را برای اثبات توانمندی خود در چنین از آنها طلب میکند. وجود آموزش صحیح در خانواده و اجتماع برای از میانرفتن این محدودیتها از اقدامات موازی با تلاش فردی برای رفع این محدودیتها است. اما در میان کسانی که معتقد به وجود چنین موانعی نیستند و یا به طور کلی با چنین چالشی در زندگی حرفهای خود برخورد نکردهاند، افرادی هستند که یا در همکاری با یک معمار مرد به موفقیت دست یافتهاند و یا به طور کلی باور به وجود چنین محدودیتهایی را به مثابۀ خودِ تبعیض میانگارند. البته چنین دیدگاهی سبقۀ تاریخی و رویکرد جهانی دارد. باوری که برای زنان ایجاد شد این پیام را میرساند که برای موفقیت باید مردانه ایستاد و مردانه اندیشید و هرگز بستری برای فرمول زنانۀ آن تعریف نشد تا زنان بتوانند، زنانهاندیشیدن و ایستادن رَا به عنوان یک واقعیت بدون جهتگیری شناسایی کرده و بر طبق آن عمل کنند. همین ناهنجاریها بوده که زنان را برای کار در فضاهای داخلی و دفتری و نه اجرایی و کارگاهی راغبتر کرده است چرا که رویکرد هنجارهای سنتی در قرنهای متمادی زنان را برای فضاهای بسته (داخلی) و نزدیکی به حاشیۀ امنشان، مناسبتر دیده است.
در ادامه باید اضافه کرد که انگاره «زن» به عنوان «زنِ معمار» یا «زنِ طراح» و یا «زنِ مدیر پروژه» به دلیل نبودن متضاد آن در تعاریف موجود چون «مرد معمار» و یا «مرد مدیر پروژه»، برای کسانی که در جایگاه مخالفین وجود سقف شیشهای قرار میگیرند، تعریفی دو پهلو دارد. تعریفی که از یک طرف تداعیکنندۀ یک بعد احساسی در طراحیهای آنها (مبنی بر بسیاری از تئوریهای فلاسفه که زن را خارج از بعد اندیشه شناسایی میکنند و او را در ارتباط با بدن میشناسند و نه ذهن) و از طرف دیگر، ناشناختهبودن مؤلفههایی که در معماری زنان _ناشی از تفاوتهای ادراکی با مردان از یک سو و تفاوت نیازهای آنها از سوی دیگر_ آنها را بر آن میدارد که به کل، وجود چنین تبعیضی را کتمان کرده و عرصهای برابر را به تصویر بکشند.
شاید بتوان اینگونه تحلیل کرد که زمانی، گروهی بر وجود تبعیض جنسیتی در حضور، رشد و توسعۀ زنان در عرصۀ حرفهای معتقدند و بیگمان بر تأثیر این امر بر کیفیت معماریشان نیز اذعان دارند. بستری که اگر به معماری زنان به صورت عادلانه و برابر بنگرد و فضای بروز معماری با منشاء زنانه را ایجاد کند، شاید دنیای زیباتری خلق شود. ممکن است در این مسیر و در ورای عدالت جنسیتی، بتوان تفاوتهایی هرچند جزءنگرانه را در معماری زنان و مردان مشاهده کرد و با تجسم آن در فضاهای معماری، به فضای زندگی رنگوبویی تازه بخشید.
حال این سؤال باقی میماند: آیا شما به وجود سقف شیشهای در حرفۀ زنان اعتقاد دارید؟