پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

تراکم جمعیتی یا روحیۀ جمعی حاکم بر یک فضای شهری؟

یکی از عواملی که منجر به تفاوت ادراک انسان‌ها از یک شرایط ثابت در فضای شهری می‌شود، حضور سایر شهروندان است. این حضور می‌تواند با کمیت و تعدد افراد حاضر در یک فضا ارزیابی شود و از سوی دیگر می‌تواند با اهداف مشترک و وجود روحیۀ جمعی حاکم بر یک فضا سنجیده شود. اما در مورد حس تعلق مکانی به نظر می‌رسد بیشتر از تراکم بالای جمعیتی، وجود اهداف مشترک و روحیۀ جمعی در یک مکان بتواند به حس تعلق بهتر بینجامد. کما اینکه مکان‌های بسیاری دیده می‌شود که دارای تراکم بالای جمعیتی هستند اما این تراکم لزوماً به افزایش حس تعلق نرسیده است و بالعکس. برای مثال در معابر پیاده مشاهده می‌شود تراکم بالای جمعیت در حال تردد، با نوع فعالیت اجباری، نمی‌تواند هم‌افزایی مثبتی از نظر اجتماعی و به تبع حس تعلق در پی داشته باشد.

بررسی وضعیت حس تعلق مکان در میدان آزادی شهر تهران

میدان آزادی شهر تهران، میدانی است یادمانی، وسیع و با خاصیت ورودی شهر که پذیرای اقوام مختلف کشورمان ایران و شهر تهران است. به عنوان یک فضای شهری بسیاری از مسافران تازه‌وارد به شهر تهران در این میدان توقف می‌کنند و با یادمان جزیره میانی میدان عکس یادگاری می‌گیرند؛ اما این مسافران عموماً منفصل و مستقل از یکدیگر هستند و در فعالیت‌های مشترکی تعامل ندارند. سایر عابران از فضای میدان نیز عموماً به دلایل انجام فعالیت‌های اختیاری و اجباری (مثل عبور کردن از قطر میدان یا خرید خوراکی) در این مکان حضور دارند. مطالعات اولیۀ سنجش حس تعلق مکان در این میدان حاکی از آن است که در روزهایی که انگیزه‌ای برای انجام فعالیت‌های جمعی وجود ندارد، حس تعلق مکان برآورد شده بسیار پایین‌تر از روزهایی است که فعالیت‌های مشترک و با روحیۀ جمعی در فضا انجام می‌گیرد. مشابه این مطالعه در یک پارک شهری در تهران انجام گرفته بود که نشان می‌داد، انجام صرف فعالیت‌های نرمش افراد با یکدیگر (حتی در تعداد زیاد مردم) لزوماً نمی‌تواند به حس تعلق مکانی بینجامد و نیازمند داشتن هدف مشترک و مشارکت و روحیۀ جمعی است. شاید یکی از دلایل این افتراق در فضای میدان آزادی تهران همین تنوع قومیت‌ها و فرهنگ‌های مسافران حاضر در فضا و نبود یک عامل پیوند‌دهنده بین آنان است. تأییدی بر این امر می‌تواند حضور مردم در روزهای خاص (مانند راهپیمایی‌هایی که به میدان آزادی تهران می‌انجامند)، باشد. در چنین روزهایی که شهروندان (با قومیت‌های متنوع) یک هدف مشترک دارند که آنان را به یکدیگر پیوند می‌دهد، حس تعلق مکانی بسیار بالاتر از روزهای عادی است.

روحیۀ جمعی

از مجموع مباحث مذکور می‌توان گفت، به‌نظر می‌رسد تنوع فرهنگ، قومیت‌ها و نژادها و سایر مشخصه‌های انسانی، نمی‌توانند عاملی تعیین‌کننده برای افتراق و کاهش حس تعلق مکانی در یک فضای شهری به حساب بیایند. وجود یک روحیۀ جمعی و هدف‌های مشترک در فضای شهری، حتی در شرایط نامناسب فیزیکی (مانند روزهای سرد یا گرم یا محیط نامناسب کالبدی) می‌تواند افراد را به یک فضای شهری عمومی بکشاند و حس تعلق مکانی آنان را ارتقا بخشد. نکتۀ مهم در این فرآیند عدم انحراف برنامه‌ریزان در بخش تفاوت تراکم جمعیتی با روحیۀ جمعی است، کما اینکه در مقدمه نیز اشاره شد و لزوماً با افزایش جمعیت حاضر در یک مکان، هدف مذکور حاصل نمی‌گردد. حتی وجود یک تودۀ جمعیتی ناهماهنگ و بدون هدف می‌تواند موجب احساس ازدحام و بی‌نظمی و اضطراب ناشی از آن گردد و بیشتر به کاهش حس تعلق مکانی بینجامد. برنامه‌ریزی برای توسعۀ فعالیت‌های گروهی و مشارکت‌محور در فضاهای شهری یکی از ابزارهای مفید برای تقویت این روحیۀ جمعی حاکم بر فضاست. در این مسیر، وجود تنوع فرهنگی و قومی حتی می‌تواند به عنوان یک پتانسیل کلیدی به حساب آید. با این نگرش حتی در میدان گسترده‌ای مانند میدان آزادی تهران، بدون نیاز به تراکم بالای جمعیتی، می‌توان حس تعلق مکانی را افزایش داد. البته لازم به ذکر است در نهایت افزایش روحیۀ جمعی حاکم بر فضا و حس تعلق مکانی، می‌تواند به صورت چرخه‌ای افزایش تراکم جمعیتی را نیز در پی داشته باشد. اما افزایش تراکم جمعیتی بدون این روحیۀ جمعی لزوماً به ارتقای حس تعلق مکانی نمی‌انجامد. دیاگرام ذیل این فرآیند را به صورت شماتیک نشان می‌دهد:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *