واژه خیابان ذهنها را متوجه مفهومی عملکردی میکند، که صرفاً رابط دو نقطه کارکردی شهر است. امروزه نقش خیابان به صورت محوری عبوری برای انتقال ترافیک سواره تعریف میشود. بنابراین هر چه سرعت انتقال و مقدار دسترسی آن بیشتر باشد خیابان بهتری تلقی میشود. اگر این ویژگی را با فاکتورهای نحو فضا عنوان کنیم، در واقع هر چه آیتم همپیوندی و اتصال بیشتر و آیتم عمق کمتر باشد، خیابان بهتری داریم. اما این مفهوم و ارزشگذاری خیابان خوب مغایر با معنای خیابان قبل از خیابان کشیهای دوران پهلوی میباشد.
خیابان در تمدن ایران واژهای اسطورهای است که بر اساس حضور مقدس آب، منظرسازی شده است. خیابان بعد از منظر قدسی، در دوران صفوی تداعی منظر آیینی و اجتماعی است. در دوران قاجار مفهوم غربی و مدرن خیابان کمکم ریشه انداخت و در زمان پهلوی خیابان کاملاً نقش عملکردی گرفت و ارزشهای معنایی خود را از دست داد.
نحو فضا (چیدمان فضا یا اسپیس سینتکس) به عنوان روشی برای تحلیل روابط توپولوژیک فضا و پیکرهبندی آن مورد استفاده است. در این روش با تعریف خطوط محوری که طولانیترین خط دسترسی و دید در مسیر است، نقشه خطوط محوری ترسیم شده و چهار فاکتور همپیوندی، اتصال، عمق و کنترل برای تحلیل نقش عملکردی خیابان قبل و بعد از خیایانکشی دوران پهلوی بررسی میشود. خیابانهای جدید دارای همپیوندی زیاد، عمق کم و کنترل و اتصال بیشتر هستند. از این رو خيابانها از لحاظ فضایي، همشکل و همارزش با ميزان تنوع فضایی کمتری هستند. بنابراین بیدلیل نیست که همه مسیرها و گذرها را با نام واحدی (خیابان) نامیده میشوند. اما خیابانها (مسیرها) قبل از خیابانکشی دارای همپیوندیهای متفاوت (متناسب با سلسله مراتب عرصه نیمه خصوصی تا عرصه عمومی، بازار بیشترین همپیوندی)، عمق زیاد (سلسله مراتب مسیر)، اتصال و کنترل متفاوت (محلات مختلف) هستند. بنابراین شاهد خیابانها با ویژگیها، نقشها و ارزشهای مختلفی هستیم که نمیتوان همه را با یک نام واحد (خیابان) نامید. مطالعه متون نیز گواه این ماجراست. چرا که واژگان متعدد مانند شاهراه، شاه کوچه، دالان، پهنا، سو، گذرگاه، بن باز، بن بست، کوتار، کوچه پس کوچه، کوچه آشتیکنان، خیابان و غیره گواه نقشهای متفاوت و معانی متفاوت آنها هستند.
از دید نحوی و عملکردی، خیابان فضایی اجتماعی است که با الگوهای مختلف حرکت، مطابق با پیکرهبندی است. نحوه خیابانکشی و ساختار پیکرهبندی آن تأثیر مستقیم، در نحوه حرکت و شناخت افراد از شهر دارد. بنابراین خیابان الگویی برای نحوه رفتار و زندگانی افراد هست. بشر به واسطه زبان و اندیشه، رفتار میکند؛ نمیتوان گفت اول واژههایی که به این مسیرها اطلاق میشدند از بین رفتند یا به واسطه خیابانکشیها اول مسیرها از نقش و ارزش خود تهی شدند و سپس واژهها در ذهن مردم رنگ باختند. به هر حال خیابان، مفهوم واژه و نقش و ارزش خود را در کالبد شهر و ذهنها گم کرده است. گم شدن نقش ارزشی و معنایی خیابان، گم شدن بخشی از زندگیمان است.