پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

هتل 5 ستاره و میل های سازنده تهران

چکیده: این هتل لوکس، با استانداردهای بین المللی پنج ستاره طراحی و در برگیرنده موزه گالری، بخش حراج آثار هنری ایرانی و سالن های تئاتر، سینما و کنسرت و ... خواهد بود.

پرده اول: یک خبر و یک تصویر

جلسه کمیسیون ماده پنج شهر تهران به ریاست پیروز حناچی شهردار تهران تشکیل و با احداث هتل هنر ایران واقع در منطقه ۱۱ موافقت شد.

علی اشراقی رئیس دبیرخانه کمیسیون ماده پنج گفت: در این جلسه موضوع احداث هتل هنر ایران واقع در منطقه ۱۱ مطرح شد که پس از توضیحات مشاور تهیه کننده طرح و شهردار منطقه و با توجه به نظر موافق کارگروه فنی کمیسیون با طرح مذکور موافقت شد.

وی افزود: مکان احداث طرح مورد نظر در منطقه ۱۱ و در مجاورت پهنه فرهنگی رودکی قرار دارد که بر اساس موقعیت جغرافیایی، مورد نیازسنجی منطقه ای قرار گرفته است و بر مبنای امکان سنجی انجام شده، رویکرد طراحی و بهره برداری به عنوان هتل هنر ایران مد نظر قرار گرفت.

اشراقی گفت: قرار است این هتل به صورت لوکس و با استانداردهای بین المللی پنج ستاره طراحی شود و در برگیرنده موزه گالری، بخش حراج آثار هنری ایرانی و سالن های تئاتر، سینما و کنسرت و سایر تجهیزات و امکانات روز باشد.

پرده دوم: تهران تیرماه 1399

زیستن در تهرانِ تیرماهِ 1399 به  تماشای فیلمی سوررئال می‌ماند: هم‌نشینیِ شگفت‌آور فجایع، ترس‌ها و تهدیدهای دائم در مقیاس‌های خرد و کلان شهری و  سرزمینی و منطقه‌ای و البته جهانی از یک طرف، و انبوه نظراتِ کارشناسانه و راه حل‌های موقتی که می‌دانیم نتیجه‌ای در بر ندارند، صحنه‌ را پر کرده است و ما نیز همچون تماشاگرانی مبهوت به آن خیره شده ایم.  برای شناختِ این تهران و این وضعیت می‌توان به راه‌های قدیمی و مطمئن تکیه کرد: جریان‌ها و روندها را به مدد پژوهش‌های دقیق بشناسیم، تاثیرات این عامل بر آن یکی را بسنجیم، تجربه‌ی فلان کشور و  بهمان دولت را  بررسی کنیم و کارهایی از این دست.  اما مسیرِ دیگری هم ممکن است؛ مسیری پرخطر و خام:‌ اگر به جای راه های خوب قدیمی، راه‌هایِ بدِ نو را پی بگیریم شاید بتوانیم منطقِ این وضعِ عجیب را بهتر درک کنیم.

پرده سوم: یک راه‌حل کودکانه

آدمی در یکی دو سالِ آغازِ زندگی‌‌اش جهان را به شکلِ متصل درک می‌کند: مگسی چون بر دستش می‌نشیند،  دست را به دهان می‌برد به گمانِ انکه مگس هم بخشی از بدنِ اوست. نوزادِ آدمی میانِ تنِ خویش و جهانِ اطراف فاصله‌ای نمی‌بیند. تفکیک نشدنِ جهان به مقولاتِ منفصل البته آنقدر خطرناک است که مراقبتِ دائم از کودک را ناگزیر می‌کند؛ چه آنکه بی مراقبت والدین، کودک دست در آتش می‌بَرَد، خود را درونِ آب پرتاب می‌کند و سرآخر مسیرِ هلاکِ خویشتن را پیش می‌گیرد. امّا این شکلِ درک و دریافتِ جهان آنقدرها بی فایده نیست که بتوانیم فراموشش کنیم: اگر بخشی از تفکیک‌های جهان را کاذب بدانیم ای بسا درکِ کودکانه بتواند پیوندهای پنهانی و اتصالاتِ نامرئیِ امور را بر ما آشکار کند. نکند تفکیک زیربنا و روبنا درست نباشد؟ نکند میانِ ظاهر و باطن فاصله‌ای نباشد؟ راستی مرزِ میانِ فرهنگ و اقتصاد و زبان و تصویر و بدن کجاست؟

بگذارید  این سوالات را قدری انضمامی‌تر کنیم و این نگاه را برای فهمِ خبری که در پرده‌ی اول دیدیم به کار ببندیم:

پرده چهارم: ما جاذبه‌ي توريستي هستيم!

تهرانی که در پرده‌ی اول می‌بینیم، تهرانی است كه قرار است محلِ ساختِ هتلي با اين  مشخصات باشد:

«این هتل به صورت لوکس و با استانداردهای بین المللی پنج ستاره طراحی شود و در برگیرنده موزه گالری، بخش حراج آثار هنری ایرانی و سالن های تئاتر، سینما و کنسرت و سایر تجهیزات و امکانات روز باشد.»

اين خبر آنقدر مهم است كه به تصويري آراسته با نشانِ درشتِ شهرداري مزيّن مي‌شود: كارشناسان و مسئولان دورِ هم نشسته‌اند و دارند تهران را براي چشمِ مسافرانِ متمكّن خارجي و خريدارانِ آثارِ هنري آماده مي‌كنند. تهران، مقصدِ گردشگرانِ خارجي خواهد شد:‌اين روياي نهفته در احداثِ چنين هتلي است. حال اين رويا در كدام تهران محقق خواهد شد؟ تهرانِ امروزِ ما  با بحرانِ مسكن روبروست؛ گراني بي داد مي‌كند، مردمان خسته‌اند و عصباني. اين هتل چه جايي در اين شهر دارد؟

نكند اين همه به هم متصل‌ باشند؟ با مفروض دانستنِ اين اتصال است كه نيروهاي تازه‌اي آشكار مي‌شوند:

  • بخشِ مهمي از جاذبه‌ي هتلِ‌كذايي آن است كه در قلبِ تهراني اينچنين بحراني ساخته مي‌شود: واحه‌اي در بيابان؛ كشتي‌ِ تفريحيِ عظيمي در دلِ اقيانوس وحشي و بي‌انتها و البته كمپِ گردشگري در جنگل‌هاي رام‌نشدنيِ آفريقا براي سفيدپوستانِ متمدن. ما با بازتوليد و به صحنه آمدنِ ميلي مواجه‌ایم که گمان کرده ایم جهان از شرّش خلاص شده؛ امّا نفهمیدیم که میل، از میان نمی‌رود بلکه چهره عوض می‌کند. هتل‌های اینچنینی چیزی جز یک هتروتوپیای لذّتبخش برای خارجیان نیستند: تجربه‌ی چهره‌ي مطلوبِ «شرق» و «آي‌رَن»[1] در حراج‌هاي هنري، در دلِ جنگلِ وحشيِ «تروريست‌ها» و «عقب‌مانده‌ها»يي كه ما هستيم.  چه چيزي براي يك اروپايي بيش از اين مي‌تواند حاملِ صفتِ exotic باشد؟

مطالعه‌ي ميداني مختصري در بابِ وضعيتِ هتل‌هاي بين‌الملليِ موجود در تهران و كاركرد‌هاي فراغتي و تفريحيِ عجيبِ آنها، تا حد زيادي مويّد اهميت و شدت تاثير اين مِيل است.

  • ما با توليدِ تهران به هيئتِ يك جاذبه‌ي گردش‌گري مواجه‌ايم؛ نمايشگاهي كه ديديم مي‌خواهد چشم و دل و دهان و البته بدنِ توريست‌هاي خارجيِ متمكن – نه مسافرانِ خارجيِ بي‌پول- را خوبِ خوب سير كند. آيا اين پديده بديع است؟ نه. پيش‌تر در يادداشتِ مختصري گفته بودم كه تاريخِ توليدِ نمايشگاهيِ تهران را مي‌توان قريب به يك قرن پيش دنبال كرد. امّا شگفت‌آور آنجاست كه اين نيرو، در يكي از بحراني ترين شرايطِ اقتصادي و فرهنگي تاريخِ ايرانِ مدرن با اين قدرت و شدت در حال پيش‌رَوي و توليدِ فضا در شهرِ تهران است و در اين ميان حاكمانِ شهري بي هيچ پرده پوشي و در انطباق كامل با اقدامات دولتِ مستقر –نظير احداث هتل‌هاي كپسوليِ لوكس- مسائلِ عمده‌ي شهروندانِ تهران را به مسلخِ حلّ  كم و كيفِ تحققِ «نمايشگاهي به نامِ تهران»  مي‌برند.
  • بي‌پوليِ شهرداري تهران تحريم‌هاي بي‌سابقه نيز بهانه‌ي خوبي را براي شدت بخشيدن به فروشِ شهر به وجود آورده است: سنتِ 30 ساله‌ي شهرداريِ تهران آن بوده است كه مي‌توان با پول، شهرِ تهران را خريد. حال تصور كنيد احداثِ يك هتل لوكس مي‌تواند چه لقمه‌ي چرب و شيريني براي اين شهرداري بي‌پول باشد.
  • به اين ترتيب مي‌بينيم كه احداثِ اين هتل، احضارِ همزمانِ چهار نيرو و ميلِ قدرتمند به صحنه است و پيوندِ نامباركِ آنها: ميلِ خود-شرق‌شناسانه‌اي كه كشور و مردمش را جاذبه‌اي توريستي مي‌داند، ميل‌هاي تنانه‌ي گروهِ هدف كه قرار است در تهران ارضا شود، ميلِ توليدِ تهرانِ نمايشگاهي و در آخر، نيروي سرمايه‌دارانه‌ي فروشِ شهر

پرده پنجم: دوباره تهرانِ تيرماهِ 1399

تهرانِ تيرماهِ 1399 ابدا آشوب‌ناك نيست؛ آنچه بر صحنه مي‌بينيم گرچه به ظاهر آشفته است امّا حاملِ منظومه‌ای است از نیروهای قدرتمندی در حالِ تحققِ نظمِ مطلوبِ خود در فضای تهران هستند. آنچه به چشمِ ما آشفته می‌آید، چیزی نیست جز یکی از نظم‌های مطلوبِ سلسله‌ای از نیروها که تهران را به هیئتِ امروزینش می‌سازند. اشتباه است اگر گمان کنیم تنها اقتصاد، تنها بی کفایتی، تنها تحریم‌ها هستند که تهرانِ ما را اینگونه ویران «می‌سازند»؛ منظومه‌ی نیروها و میل‌ها را نباید اینگونه پنهان کرد. تا تمامیِ نیروها را خوب نشناسیم، ره به خطا خواهیم برد؛ همچون تماشاچیانِ مبهوتی که فیلمی سوررئال به نامِ تهران تیرماهِ 1399 را تماشا می‌کنند.

[1] اهل آمريكا و بسياري از اروپايي ها ايران را اينگونه تلفظ مي‌كنند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *