برنامه بازآفرینی شهری به عنوان بزرگ ترین برنامه توسعه شهری تاریخ ایران، با هدف بهبود زندگی بیش از ۶ میلیون خانوار و بهسازی و یا نوسازی محلات بافت های فرسوده براساس توسعه خدمات روبنایی و زیر ساخت ها و ارتقای فضاهای شهری با تاکید بر توانمندی های اقتصادی و ظرفیت سازی اجتماعی در مقیاس شهری و محله ای تنظیم شده است. هرچند که این برنامه، نوسازی 10 درصدی بافت فرسوده بصورت سالانه را پیش بینی کرده اما ضمانتی برای ایجاد پایداری در بافت های فرسوده نخواهد بود. درواقع عدم در نظر گیری اساسی ترین موضوع در نوسازی بافت فرسوده یعنی حفظ جان ساکنان، نیمی از جمعیت شهر تهران را در معرض آسیب ها بواسطه زندگی در سازه های ناپایدار قرار داده است. این معضل ناشی از عدم درک اهمیت ریسک مخاطرات از سوی مدیران و بدنبال آن تعاریف ناقص از مفهوم فرسودگی، اتخاذ رویکردهای نادرست در مدیریت بافت های فرسوده و عدم تناسب فرآیندهای تصمیم گیری با مسئله بحران مخاطرات در برنامه ریزی هاست.
در حالیکه به لحاظ ویژگی های ناپایداری تقریبا نیمی از بافت شهر تهران فرسوده است، تعیین سه معیار اصلی ناپایداری، نفوذناپذیری و ریزدانگی این رقم را تا یک چهارم کاهش داده و آمار دقیقی را از میزان بافت های فرسوده مشخص نمی کند. در واقع فاکتورهای تعیین شده بجای کمک به تعیین الویت ها در اقدام و برنامه های عملیاتی، صرفا معیارهایی برای ایجاد یک تعریف واحد هستند. در تعریف بافت فرسوده، اساسا مسئله ناپایداری در کنار مسائل کیفیِ درجه چندم قرار داده شده است. هر چند توجه به کیفیات و تلاش برای ارتقای فضاهای زیست در نوسازی و بهسازی موضوعی حائز اهمیت است اما مسئله حفظ جان ازطریق کاهش ریسک مخاطرات و اقدامات متناسب با در معرض قرار گرفتن حداقلی با مقولات آسیب زا، اهمیتی چندین برابر داشته و می بایست از اولویت های اصلی در برنامه ریزی ها، تصمیم سازی ها و مدیریت بافت های فرسوده باشد. عدم وجود تعاریف صحیح، عدم برنامه ریزی های استراتژیک و هم وزنی معیارهای تعیین شده در تشخیص فرسودگی براساس تعاریف ناقص، مسئله نوسازی را با بحرانی پیچیده مواجه کرده است. لذا مفهوم خطر، ریسک بلایا و میزان آسیب پذیری ساکنان در اثر مواجهه با عوامل آسیب زا در تهیه این برنامه ها مغفول مانده است.
از طرفی دیگر طولانی بودن فرآیند نوسازی و واحدهای همواره در حال تخریب و ساخت، برنامه بازآفرینی شهری را به برنامه ای دائما در حال اجرا بدل نموده که در آن واحدهای مسکونی بدلیل ناپایداری مجددا نیازمند نوسازی هستند. بنابراین نوسازی یک برنامه غیرمقطعی و پویاست است و بیش از مدیریت مکانیکی و سنتیِ مبتنی بر شیوه سلسه مراتبی، نیازمند نگرش های ریسک محور به منظور آینده نگری و ایجاد پایداری بافت بهنگام وقوع بحران هاست. در مدیریت ریسک محور در بافت های فرسوده شناسایی ریسک (خطر+ آسیب پذیری)، الویت بندی برنامه ها بر مبنای مفهوم ریسک و آمادگی برای احتمال وقوع هرگونه فاجعه بر اساس رخدادهای طبیعی و غیرطبیعی، باید مبنای سیاست ها و اقدامات قرار گیرد.
برنامه بازآفرینی شهری با وجود ادعای در نظرگیری معیارهای متنوعی همچون مشکلات زیست محیطی، مسائل اجتماعی و اقتصادی نظیر فقر، ابعاد کالبدی مثل پایین بودن استانداردها، ریزدانگی و معابر و … ماهیتا ایستا و فاقد یکپارچگی بوده و مبنای مطالعات آن در نظرگیری وضعیتی ثابت از ساختارهای کالبدی، جمعیتی، کاربری و … بافت های فرسوده و برنامه ریزی با استراتژی های ثابت است. تدوین برنامه و آیین نامه ها عمدتا با رویکرد مهندسی معطوف به مسئله مقاوم سازی است و جنبه های کالبدی بر سایر ابعاد غلبه داشته و موضوع نوسازی و بهسازی بصورت تک بعدی دیده شده است. به دلیل عدم انعطاف پذیری برنامه ها در افزایش ظرفیت تاب آوری، نداشتن ظرفیت و آمادگی لازم، عدم پیش بینی زیرساخت های کافی برای پاسخ به بحران ها و شناوری بالای جمعیت، بافت فرسوده و ساکنان آن در مواجهه با آسیب های جدی قرارگفته و با بالارفتن ریسک بلایا دچار شرایط بحرانی خواهند شد.