ارتباط انسان به مثابۀ شهروند، با شهر چیست و این ارتباط چگونه می تواند در خلق فضاهای شهری تأثیرگذار باشد؟ اگر قصدمان این باشد که از زاویه ای نو به معنای شهر نگاهی بیندازیم، می بینیم که معنای شهر از نظر دهخدا (مصدر) «آشکاراکردن چیزی» است. چه چیز قرار است در شهر آشکار شود؟
به نظر می رسد شهر عرصه ای است که انسان در آن «خود» را آشکار می کند. اینکه چگونه می اندیشد و چگونه عمل می کند. اما این آشکارگی تنها مرتبط با هر فرد به تنهایی نیست، بلکه از آنجایی که شهر حاصل نوعي کنش اشتراکي و همگاني است، بنابراین بخشی از معنای شهروندی در «با دیگران» و «در کنار دیگر چیزها بودن» و به عبارتی «باهمبودگی» است. یعنی با وجود دیگران و تعامل با آنهاست که شهروندی برای فرد معنا پیدا می کند.
فرد در عرصۀ عمومی خود را از طریق سخن گفتن و کنش با دیگران به نمود در می آورد و آشکار می کند. چنین عملی به نوعی انکشاف کیستی فرد می انجامد و در آن شهروند هویت خود را در مقابل دیگران آشکار می کند. بنابراین بخشی از این آشکارگی صرفا در گروی ارتباط فرد با افراد دیگر است. از طرفی وجود «ناهمسانی» و «تکثر» در شهر نیز، به تکامل معنای شهروندی کمک می کند. در واقع وجود تفاوت ها و درک آنها مقوم مفهوم شهروندی و به عنوان یک مزیت برای شهر محسوب می شود.
بنابراین می توان گفت شهر عرصه ای برای آشکارگی این گسست ها و تفاوت ها نیز هست، همچون متنی که گفتمان های گوناگونی را در خود جای می دهد. از طرف دیگر شهر به مثابۀ عرصۀ نمایش و آشکارگی، هر لحظه در حال خلق و آشکار کردن «رخداد» هاست. اتفاق افتادن این رخدادها (در شهر) به واسطۀ افراد انسانی و یا همان شهروندان رخ می دهند. در واقع شهر توسط سوژه های انسانی که همان شهروندان هستند، برساخته می شود. این رخدادها در شکل گیری هویت و حافظۀ شهر نقش داشته، خاطرات جمعی تولید کرده و در هر لحظه در حال وقوع هستند. منظر شهر نیز حاصل همین رخدادهاست.
رخدادها پس از وقوع، از بین رفته و محو می شوند اما تأثیر خود را از طریق ذهن شهروندان باقی می گذارند. به همین ترتیب از طریق سوژه های انسانی (یعنی شهروندان متکثر)، به حیات خود ادامه می دهند. در واقع رخدادها هرگز از بین نمی روند بلکه از طریق ذهن هر شهروند باقی مانده و تکثیر می شوند، که این خود عامل ماندگاری آنهاست.
بنابراین می توان اینگونه نتیجه گرفت مسئله ای که امروزه در خلق مناظر شهری مغفول مانده و باید به آن توجه ویژه شود، انسان بهمثابۀ شهروند است؛ یعنی ارتباطی در هم تنیده و پیچیده از خودآشکارگی، باهمبودگی، ناهمسانی و تکثر و رخدادها. این مفاهیم نباید به طور تصادفی در برپایی فضاهای شهری و به خصوص فضاهای جمعی لحاظ شوند، بلکه باید از ابتدا برنامه ریزی و اندیشیده شده باشند.
«آشکارگی» در فهم چگونگی فضاهایی که می توانند انعکاسی از اعمال و رفتار انسانی باشند کمک می کنند. یعنی آنچه انسانِ شهروند به آن می اندیشد و آنچه در عرصۀ شهر بدان عمل می کند و با توجه به آن فضا را برمی سازد. «باهمبودگی» به عنوان جزئی لاینفک از ارتباط شهر و شهروند و مکمل خودآشکارگی است. شهر باید عرصۀ مشارکت و تعامل شهروندان با یکدیگر و همچنین با برنامه ریزان و تولیدکنندگان فضا باشد.
«ناهمسانی و تکثر» نشان دهندۀ طیف متنوع شهروندانِ مخاطب فضاهای شهری و همچنین چگونگی تأثیرگذاری این تفاوت ها در خلق این فضاهاست. و در نهایت «رخداد» ها که عامل اصلی شکل گیری و ثبت وقایع، خاطرات و هویت جمعی شهروندان هستند و اگر با این نگاه به فضاهای شهری توجه شود، می تواند در چگونگی تاثیرگذاری این فضاها بر ذهن شهروندان و همچنین چگونگی تاثیر گذاری شهروندان در برساختن فضاهای شهری موثر باشد.