واژه ای که امروزه در علم شهرسازی برای شهر به کار برده می شود، بیان کننده سازمان فضایی و مفهوم شهر است؟
با مروری بر لغتنامه انگلیسی مریام وبستر و آکسفورد، نتایجی از مفهوم شهر حاصل می شود که از حیث تاریخی و مفهومی قابل تعمق است. واژه های “city” و “town” هر دو با معنی شهر در لغت نامه های لاتین و انگلیسی ثبت شده اند. با مروری تاریخی در بخش تاریخ نگاری لغت نامه ها نکته قابل توجه این است که نام شهر با واژه town قبل از قرن 12 میلادی در اسناد مکتوب موجود است؛ که به مفهوم شهر یکپارچه با سازمان فضایی مشخص و مرکز شهر واحد بوده که در لغت نامه از آن به شهر قرون وسطایی نام برده می شود و امروز به شهرهای کوچک بنیان با مرکز واحد town گفته می شود.
واژه سیتی از واژه های باستانی در زبان لاتین است که در اوایل قرن سیزدهم به عنوان صفت و روایت کننده یک مکان خاص وارد زبان انگلیسی شده است و برای اشاره به یک شهر کلیسای جامع استفاده می شد. اما در اصل به معنای هر مکان سیاسی، صرف نظر از مقیاس آن بوده است. این کلمه بر گرفته از زبان فرانسه قدیمی است که به شهر با هدف خاص استناد می کند. واژه سیتی در فرانسه قدیم به مفهوم سیاست از ریشه واژه civitas گرفته شده که به معنای دولت و نهاد سیاسی است و یکی از مفاهیم امروزی آن به ارگ یا مقر حکومت و قدرت اشاره دارد.
این واژه در لندن، سال 1550 به عنوان صفت مربوط به سازمان اداره شهر مانند city hall به کار رفته است و در 1670 برای اولین بار در روایت وصفی یک عملکرد شهری مانند دفاتر ارشد شهرداری، به کار گرفته شد. در 1893 با عبارت شهر-دولت (city-state)مورد استفاده قرار گرفت و در 1916 با تعبیر شهر و محدوده شهر (City, City Limits)وارد فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد (OED) شد.
در ادبیات شهرسازی نوین، واژه سیتی (City) به مفهوم شهر به معنای مجموعه ای از مناطق مسکونی یا عملکردی است که از محصولات شهرسازی دوره مدرن به شمار می آید. در حقیقت امروز به مناطق مسکونی بزرگی که از حیث جغرافیایی و آمار کمی جمعیت در استانداردهای مکتوب قرار بگیرند شهر گفته می شود، بدون آنکه از زیرساخت مفهومی و سازمان فضایی برخوردار باشند. در سیتی، ساختار فضایی بر اساس الگویی مهندسی و از پیش تعیین شده توسعه می یابد و لایه های متعدد آن توسط ارگان های مختلف با الگویی خاص سیاست گذاری و مدیریت خواهد شد.
در شهر دوره مدرن یا همان سیتی، سازمان فضایی با مرکز شهر واحد آن نادیده گرفته شد و مباحث جغرافیایی مبنای عمل قرار گرفت. شهر در جغرافیای کلاسیک بر مبنای یک نقشه دو بعدی بنا می شود و به عنوان موجویت کالبدی تلقی می گردد که تحت اندازه، تراکم، کاربری زمین، جمعیت و مرکزیت عملکردی، قابل تجزیه و تحلیل است. تحول مفهومی مرکز شهر از نتایج مهم تحولات شهر است که به اندامی کالبدی در تحقق آرمان های شهر نوگرا در شهرسازی مدرن تلقی می شود و تکثیر و پراکندگی آن در جغرافیایی مدیریت شده صورت می گیرد.
با گذر از مباحث نوگرایی در شهرسازی و عبور از کالبد محوری صرف، امروز با اصول فراساختارگرایی شهر را مورد تحلیل قرار می دهند. شهری که در آن جامعه محور بودن یکی از عوامل هویتی آن است و در لایه های مختلف یک جغرافیای شهری قابل بررسی است. اما در این دوره نیز اجتماع نقش ثانویه و از عوامل وابسته کالبد در هویت بخشی شهر ها است.
شهرهای امروز و روند توسعه آنها از ساختاری کالبدی به نام «طرح شهر» یا همان «طرح جامع شهر» پیروی می کنند. توسعه ای که بر مبنای لکه های از پیش طراحی و مدیریت شده با مراکز متعدد صورت می گیرد و ماهیتی انعطاف ناپذیر دارد.
همزمان با گسترش شهرها بر مبنای اصول طرح جامع شهری، مرکز آن به عنوان عنصر وحدت بخش در واحدی جغرافیایی حذف گردید؛ و به عنوان عنصری نظم دهنده در لایه های عملکردی مختلف شهر مدرن، بازتعریف شد. عنصری که صرفا نقطه هدایت گر مدیریت شهری برای ساماندهی یک منطقه از مجموع مناطق اطراف آن بود. در این نظام شهری مدرن، مرکز قابل جابجایی و تکثیر به مراکز متعدد است که هر مرکز وظایف تعریف شده ای را عهده دارد می شود.
این در شرایطی است که مرکز حقیقی شهر، ناظر کاهش تراکم جمعیت، افول و فرسودگی محلات مسکونی اطراف آن و هجرت عملکردهای همزمان تولیدی و مصرفی و یا تمرکز عملکردی خاص و به هم خوردن توازن عملکردی شهر است. ژان باستیه در کتاب شهر از این فرایند به «پدیده سیتی» نام برده است. پدیده ای که در آن مفهوم town به معنی شهر با مرکز واحد، با واژه سیتی به مفهوم اجماع مناطق زیستی مختلف کنار هم، جابه جا شده و به مرور زمان هر دو به معنی شهر در لغت نامه ها و ادبیات تخصصی شهرسازی مورد استفاده قرار گرفتند. این در حالی است که با وجود غلبه استفاده واژه سیتی، همچنان در تعریف مرکز شهر در سیتی ها، از واژه downtown بر پایهtown استفاده می شود که به واحد اجتماعی کوچکی در منطقه ای جغرافیایی تقلیل داده شده است.
امروز عمده تلاش شهرسازان سیتی، صرف پیش بینی تحول و انطباق مراکز شهری مدیریت شده و ایجاد مراکز و محورهای نوین در راستای ازدیاد جمعیت شهری و جغرافیای شهری می باشد. شکل اساسی در شهرهای نوین، ایجاد تعادل بین واحدهای مسکونی و مشاغل یعنی استقرار فعالیت های کافی در کنار مسکن های ساخته شده برای عرضه مشاغل متنوع به گروه های سنی فعال است. به گونه ای که مهاجرت های متناوبی به سوی شهرهای قدیمی و مرکز واحد آن به حداقل ممکن برسد. در حقیقت نظام سیتی ها و کلانشهرهای امروز بر مبنای هدفی سیاسی-اقتصادی با سیاست مرکززدایی شهرِ پایه، برنامه ریزی شده است.
در این راستا همه لایه های شهر به عنوان ابزاری عملکردی، سهمی اقتصادی در تحقق اهداف سیتی دارند. اهمیت مراکز در قدرت جاذبه آن است که پیش از هر چیز در محدوده عملکردی خود از تعداد و ظرفیت محورهایی که به آن منتهی می شود و جریان های ترددی که از آن می گذرند بیشترین ظرفیت در قیاس با دیگر مناطق شهری را داراست. از نگاه شهرسازی نوگرا، مرکز شهر نقش های افزاینده دارد، پس می توان نقش های آنرا تفکیک کرد و به عنوان مراکز تخصصی و قابل مدیریت، تکثیر شوند. به این صورت توسعه شهر بر مبنای یک محور مدیریتی و از پیش تعیین شده در نظام شهرهای چند مرکزی توسعه خواهد یافت.
توسعه ای که به اجماع عناصر عملکردی وابسته بوده و تعاریف مهندسی مشخص دارند. در این شرایط در هر جغرافیای شهری می توان مراکز بسیار متعددی را تولید کرد و از نظر جغرافی اتصال ساختاری آنها با کمک بزرگراه ها و محورهای ارتباطی، همه لایه های جدید تولیدی را در راستای تعاریف و استانداردهای شهر کالبدی قرار خواهد داد. اجتماع در این شهر نقشی ثانویه و واسط جهت هویت بخشی مدیریت شده به شهر را دارد که هر کدام در منطقه عملکردی خود متمرکز می باشند و قابل تعمیم به ساختار کل شهر نیستند. حاصل این نگاه کالبدی، تولید شهرهای چند مرکزی است که مرکز در آنها نقش هدایتگر مناطق عملکردی کوچک را دارد و با وجود مراکز متعدد در یک جغرافیای شهری، شهرهای امروز با معضل بی هویتی و توسعه لجام گسیخته روبرو هستند.