جایگاه دوچرخه اشتراکی در حمل و نقل عمومی
مهم ترین علت عدم رونق استفاده از دوچرخه های اشتراکی در مشهد چیست؟
در مقوله حمل و نقل عمومی، در بسیاری از شهرهای دنیا بحث جا به جایی درون شهری با عنوان mobility مطرح می شود.در سیاست های کلان شهر های اروپایی، گسترش زیر ساختی در ایجاد شبکه دوچرخه، ایجاد معابر عریض و اولویت قرار دادن زندگی پیاده بر سواره، موجب ایجاد فرهنگ استفاده از دوچرخه به عنوان یک سیستم حمل و نقل پاک درون شهری شده است. این فرهنگ سازی در ایران در قالب دوچرخه های اشتراکی در برخی شهرها مانند تهران، شیراز، اصفهان و مشهد آغاز شده است.
طرح دوچرخه های عمومی مشهد که عنوان سامانه مکانیزه حمل و نقل عمومی را یدک می کشید، با ساخت ایستگاه ای مختلف در سطح شهر در سال 1390 شروع به کار کرد. اما اقبال عمومی از سوی شهروندان برای استفاده از این دوچرخه ها صورت نگرفت. چرا که استفاده از دوچرخه های آن برای شهروندان، پیش نیاز ثبت نامی پیچیده ای داشت و بانوان حق استفاده از آن را نداشتند. عدم استفاده مردم از این سیستم موجب تعطیلی و تخریب ایستگاه ها شد.
پس از گذشت چند سال طرح دوچرخه اشتراکی بایدو در نوروز 1400 مشابه آنچه که در تهران با عنوان بیدود شروع به فعالیت کرده بود، در مشهد راه اندازی شد به طوریکه اجازه استفاده از زنان و مردان به صورت برابر مهیا شد بود. تا این که به یکباره در تابستان 1400، مطلب ممنوعیت استفاده از بانوان از دوچرخه های اشتراکی بایدو در سطح شهر منتشر شد و در بیان آن مطرح شده بود: بانوان جهت استفاده از دوچرخه به پارک های بانوان مراجعه کنند.
تحلیل مطالب ذکر شده در دو جنبه زیرساختی و فرهنگی قابل بررسی است: در سیاست کلانشهرهایی همچون مشهد، همواره ملاک مداخله در معابر شهری، تعریض و تسهیل معابر جهت تردد خودرو های شخصی است. در سخن مسئولین شهری نیز، توسعه شبکه دوچرخه در واژه افزایش طول مسیر دوچرخه خلاصه می شود و هیچ گاه اشاره به عرض مسیر ها نمی شود. چرا که شاخص توسعه مسیر دوچرخه به جای کیفیت، تبدیل به یک شاخص کمیتی شده است.
اگرچه معاونت توسعه انسان محور در مدیریت حمل و نقل شهر، سعی در گنجاندن مسیر دوچرخه در طرح های تفصیلی محدوده های شهری میکند، ولی این اقدام به دلیل عدم وجود نگاه توسعه انسان محور در اسناد بالا دستی، در حد محدود باقی می ماند و از آن فراتر نمی رود.
بعد فرهنگی و اجتماعی استفاده از دوچرخه به عنوان یک وسیله جابه جایی در شهر، مسئله دیگری است که باید بدان اشاره کرد. محدود سازی و نگاه جنسیتی به شهروندان و ورود نهاد های غیر مربوطه به مسائل تخصصی شهر، مسئله دیگری است که هر گونه طرح و برنامه در خصوص ترویج فرهنگ استفاده از دوچرخه های اشتراکی را در نطفه خفه می کند. ممنوعیت استفاده از دوچرخه اشتراکی برای بانوان توسط یک نهاد مذهبی و تقلیل دادن امر استفاده از دوچرخه در حمل و نقل شهری به واژه دوچرخه سواری و دوچرخه بازی، موجب صدور بیانه ای می شود که اساساً صورت مسئله را دچار مشکل می سازد: «بانوان جهت دوچرخه سواری به پارک بانوان بروند».
این گزاره ایست که نشان می دهد مسئولین مربوطه و غیر مربوطه، نه تنها دوچرخه را یک عنصر حمل و نقل عمومی نمی بینند بلکه با محدود سازی آن اساس تعریف مسئله را دچار خدشه می کنند. مهم ترین دلیل عدم رونق رفت و آمد با دوچرخه های اشتراکی، ضعف زیرساختی است.
توسعه حمل و نقل پاک در شهر انجام نمی پذیرد مگر این که زیر ساخت آن در طرح های بالا دست مهیا شده باشد. همچنین نمی شود در یک شهر شعار اولویت برتری زندگی پیاده بر سواره را سر داد ولی هیچ گونه اقدام زیر بنایی در توسعه پیاده محور صورت نداد. دو تجربه شرح داده شده از دوچرخه اشتراکی در مشهد علاوه بر ممنوعیت زنان، مردان را هم با عدم اشتیاق جهت استفاده از این سیستم حمل و نقل شهری، مواجه ساخته است.