طرح های توسعه شهری چگونه می توانند زمینه ساز مداخلات مثبت یا منفی در بافت های شهری شوند؟
بافت شهری مشهد به مرکزیت آرامگاه امام هشتم شکل گرفت و به تدریج گسترش یافت. نظام شکل دهنده بافت از ابتدا تا قبل از شروع مداخلات دستوری طرح های شهری در دوره معاصر، نظامی ارگانیک با استخوان بندی ویژه و خاص این شهر بوده است. محورهای تشرف، محورهای قدرتمند در طول تاریخ بوده است که نقاط گوناگون بافت را به مرکز (حرم مطهر) متصل می کردند و محورهای عمود بر آنها تامین ارتباط و سرویس دهی به محلات را بر عهده داشتند؛ بدین ترتیب نظامی تار و پودی به مرکزیت حرم مطهر کلیت شهر را شکل می داد.
از حدوده دهه پنجاه شمسی همزمان با شروع تدوین طرح های شهری تحولات گسترده ای در بافت مرکزی شهر مشهد صورت پذیرفت. از همین سال ها با احداث رینگ سواره به دوره حرم و پس از آن احداث رینگ سبز، برای اولین بار پیوند بین بافت و حرم مطهر گسسته شد. در واقع این اقدام اولین مداخله در راستای قطع شاهرگ ها و ساختارهای اساسی شهر و جداسازی اجزای اصلی سازنده سازمان فضایی بافت بود که مقدمه فروپاشی شاکله کلی را فراهم کرد.
حرم مطهر (به عنوان مرکز)، که تا قبل از آن بواسطه ساختارهای همچون محورهای تشرف و راسته بازارها با بافت پیرامونی خود به صورت کاملا فعال در ارتباط بود، از بافت پیرامونی خود جدا گردید. دهه های بعد و در اوج خود در سال های اخیر همزمان با اجرای طرح نوسازی و بهسازی (طرح طاش)، جدایی بافت از حرم تشدید گردید تا جایی که طاش به وضوح بافت را به دو پهنه قدسی (حرم) و عرفی (بافت شهری) تقسیم می کند.
عدم توجه به زمینه، نادیده انگاشتن حق مالکیت ساکنان و به طور کلی عدم شناخت نظامات حاکم بر بافت موجب بر هم خوردن تعادل بین اجزای آن گردید. اکنون پس از گذشت حدود 50 سال از شروع این نوع مداخلات، نتیجه اینگونه رویکردهای جزء نگر به بافت های شهری، کاملا مشهود است. بروز مشکلات عدیده اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، فرهنگی و… همگی نتیجه این پارادایم و ناشی از عدم فهم کلیت شهر و نادیده انگاشتن زمینه و جامعه است که نیروهای اجتماعی را در تقابل با نیروهای حاکمیتی (سرمایه داری) قرار داده است.
اخیرا طرح تفصیلی ویژه بافت اطراف حرم با عنوان طرح حریم رضوی، تدوین گردیده که اساسا به دنبال تغییر این پارادایم به نفع نیروهای اجتماعی بوده و با در نظر گرفتن امر زیارت به مثابه ژنوم شهر مشهد، حرم مطهر (مرکز) و بافت پیرامون آن را به عنوان یک کل واحد منظور کرده است. هر چند نقدهایی به فرآیند و نحوه تدوین طرح وجود دارد اما رویکرد کلی و شناخت کامل طراحان بر اجزا و روابط حاکم بر بافت از نقاط قوت این طرح محسوب می شود.
سیاست هایی نظیر احیای محور های تشرف با رویکرد پیاده محور و همچنین محورهای عمود سرویس دهنده به محلات، به عنوان ساختار و استخوان بندی اصلی سازمان فضایی بافت، احیا و تقویت هسته محلات از طریق توجه ویژه به مراکز آن همچون مساجد و کانون های فعال محلات، توجه ویژه و ارائه راهکار نسبت به مساله مالکیت و سکونت در بافت و اقداماتی از این قبیل امید به اصلاح نحوه مداخله در اینگونه بافت های شهری را بیشتر کرده است.