بهرام کلهرنیا هنرمند برجسته گرافیست، بر لزوم توجه به هنر شهری تأکید کرد و در اینباره گفت: به طور حتم، هنر شهری با گالری و موزه اختلاف دارد بنابراین وقتی از هنر شهری صحبت میکنیم، از مدیریت یک طرز اندیشه یاد میکنیم که میکوشد عوامل مختلف شهری را برحسب ظرفیتها و قابلیتها به مثابه یک سیستم برنامهپذیر مد نظر قرار دهد.
او معماری را از جمله مقولههای نیازمند به بازبینی دانست و در این باره بیان کرد: معماری شهری از جمله پروژههایی است که باید مورد بازنگری قرار گیرد زیرا بدنه معماری و هر آن چیزی که در معرض دید مخاطب در حال حرکت شهری است، نظیر نمای ساختمانها، نمای کوچهها و … متعلق به مردم است و باید مورد توجه قرار گیرد. متأسفانه این مسئله یکی از گمشدههای بزرگ ماست که مالکیت شهروندان بر بدنه و نمای شهری تعریف نشده است. این هنرمند مشکلات موجود در نمای شهری را عامل مهمی در وضعیت بصری دانست و تصریح کرد: بسیاری از معماران کوشیدهاند که مشکلات این بخش را با زبان و روایت خودشان به احکام اجرایی در نظارت بر تولید ساختمانها نزدیک کنند اما متأسفانه نتوانستند، به شکل درستی به موفقیت دست یابند.
کلهرنیا ادامه داد: یک معمار باید در انتخاب مصالح شامل: آجر، سنگ و حتی اینکه کدام استایل زیباییشناختی در نمای ساختمان به کار برود، بیاندیشد اما متأسفانه امروزه همه ساختمانها با یکدیگر رقابت دارند. به این معنی که وقتی ساختمان کناری به رنگ سفید است، مالک دیگر برای بهتر دیده شدن ساختمانش، آن را به رنگ قرمز درمیآورد.
او با اشاره به فعالیتهای سازمان زیباسازی در راستای افزایش میزان رنگ در شهر، گفت: ورود رنگ به فضای شهری، لزوماً باعث التیام و بهبود موقعیت انسان در جامعه نمیشود زیرا مسائل گوناگونی در این بخش وجود دارد که هر کدام به صورت لایههای مؤثر در زندگی روحی، عاطفی، فکری، کارکردی افراد و مخاطبان نقش بازی میکند.
این هنرمند ادامه داد: وقتی نمای یک ساختمان را قرمز میکنیم، ممکن است در آن نقطه یک ضایعه رخ دهد. در واقع با تمام امتیازهایی که رنگ قرمز دارد، یک معمار وقتی چنین رنگی را در بنا به کار میبرد، باید در مورد آن توضیح داده و چرایی آن را بیان کند. فعالان این عرصهها باید بدانند که کفها، سقفها، بدنهها، دیوارهها و… همه متعلق به شهروندان و مردم است بنابراین شهر باید پیکره عمومی و پرتره و نمایش خود را بر اساس پالتی هدفمند و با برنامهریزی تعریف کند.
کلهرنیا تقسیم شهر به بلوکهای مختلف را در شرایط حاضر ضروری خواند و گفت: بالطبع در ابعاد تهران بزرگ که کلانشهر بسیار عجیب، بههمریخته و آشوبزدهای است، ما چارهای نداریم جز اینکه شهر را به بلوکها و واحدهای تعریف شده، تقسیم کنیم.
او ادامه داد: ما چارهای نداریم جز اینکه شهر را به قابلیتهای آن یعنی محلات مختلفی چون: محله فرهنگ، محله سنت، تاریخ، جوان، کودک، زنان و… تقسیم کنیم. در واقع اگر بتوانیم تعریفهای گوناگونی از مناطق داشته باشیم و محدوده جغرافیایی آنان را تعریف کنیم، میتوانیم به تناسب کاستیها، نیازها، فرصتها و امتیازات این بخشها، برای شهر برنامهریزی کنیم.
این هنرمند تأکید کرد: در بدنه یک شهر از درختکاری گرفته تا آسفالت در رنگسازی و شکل دادن به شهر مؤثر است. حتی خطکشیهای ترافیکی نیز بسیار مهم است زیرا این خطهای ترافیکی، قبل از هر چیز خطکشیهای گرافیکی شهر هستند بنابراین ما باید برحسب شناخت مخاطب و اعمال او باید این خطکشیها را انجام دهیم.