پروژههای شهری برنامههای عمرانی زمانمندی هستند که در جهت تأمین منافع عمومی شهروندان، با محور شهرداری و همکاری سایر نهادهای دخیل در مدیریت شهری انجام میگیرند. این پروژهها در چهار گام بررسی میشوند. گام اول تعریف پروژه است که مواردی چون امکانسنجی و نیازسنجی باید در آن انجام شود؛ در برخی موارد پس از آنکه ایدۀ اولیۀ یک پروژه طرح میشود، مطالعاتی تحت عنوان امکانسنجی صورت میگیرد که شامل برآورد هزینههای اجرای طرح و بررسی مغایرت یا عدم مغایرت با طرحهای جامع و تفصیلی است. اما جای خالی مطالعاتی تحت عنوان نیازسنجی به شدت در رویههای جاری در تهران محسوس است. در این قسمت است که مشخص میشود آیا اصلاٌ انجام این پروژه جزو اولویتهای کنونی شهر تهران است یا خیر. مشکل اساسیای که در این قسمت بیشتر دیده میشود این است که در شرایط کنونی فرایند تعریف پروژهها بیش از آنکه برنامه-محور باشد، رئیس-محور است.
گام دوم برنامهریزی و طراحی است. در این مرحله در مواردی با برگزاری مسابقه و در مواردی، با تهیۀ فهرستی از مشاوران پیشنهادی، مشاوری برای انجام مطالعات انتخاب میشود. که در هر دو مورد فرد یا افرادی به عنوان داور یا ناظر عملی انتخاب میشوند. در این مرحله مشاهده شده که دایرۀ داوران و ناظران علمی محدود است و پروژهها بیشتر براساس معیارهای سیاسی و اقتصادی تصویب میشوند و معیارهای فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی پروژهها کمتر دیده میشوند. اما مهمترین نکته در این قسمت، سطح پایین مشارکت شهروندان در فرایند برنامهریزی و طراحی است. در برخی موراد دیده شده که سطح مشارکت حتی کمتر از حد «اطلاعرسانی» بوده است.
در گام سوم که مرحلۀ اجرای پروژه است نیز از آنجا که نظام تحقق پروژهها معمولاً در طرح ارائهشده مشخص نمیشود، عملیات اجرا عموماً با مشکلات مختلفی مواجه میشود. از طرف دیگر ضعف در شفافسازی مالی در عملیات اجرای پروژههای شهری تهران از موضوعاتی است که همواره مورد بحث واقع میشود. عملیات اجرایی گاه با کارایی پایین و هزینۀ بالا همراه بود و یا به خاطر تلاش برای افتتاح پروژه در زمانی کوتاه هزینههای زیادی را به مدیریت شهری تحمیل کرده است.
و در نهایت، گام آخر که ارزیابی و بازنگری پروژه است. مشخصاً برای روزآمدسازی و رفع نواقص یک برنامۀ شهری، پایش، ارزیابی و بازنگری مستمر ضرورت دارد. در این مرحله جای دو سند «نظام تحققپذیری» و «شاخصهای ارزیابی و بازنگری» بسیار خالی است. نبود این دو سند موجب میشود امکان سنجش میزان توفیق یا عدم توفیق این برنامهها وجود نداشته باشد.
بنابراین به طور کلی و در یک جمعبندی میتوان گفت که عدم توجه به اولویتها و ضرورتهای پیشبینیشده در طرحهای بالادست و «برنامه-محور» نبودن روند تعریف پروژه از آسیبهای موجود در طرحهای تهران امروز است. همچنین عدم «نیازسنجی» در کنار امکانسنجی پروژهها نیاز به لزوم یا ضرورت آنها را مشخص نمیکند. در برنامهریزی و طراحی پروژهها، آسیبهایی در روند انتخاب مشاوران برنامهریزی و طراحی و همچنین نظارت بر عملکرد آنها وجود دارد. به علاوه، پیوستهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی در برخی موارد از استقلال و استحکام لازم برخوردار نیستند. روند تصویب پروژههای شهری و ضعف در مشارکت مردمی در فرایند تهیه و تصویب برنامهها جزو نقاط ضعف پروژههای تهران است. در بخش اجرا، عدم تبیین نظام تحققپذیری و شفافیت پروژهها مورد تحلیل و نقد است. در نهایت نیز در مرحلۀ بازنگری و ارزیابی عدم وجود شاخصهای ارزیابی و نیز فقدان سازمان ناظر بر این بازنگری از دیگر مسائلی هستند که نقاط قوت و ضعف این پروژهها را مشخص میکنند.