چه شد که معماری ابژه شد؟
می گویند قابی که عکاس، نقاش و یا فیلم بردار می گزیند؛ تمام ناخودآگاه، تفکرات و سویه های او را نسبت به موضوع فاش می کند. و اساساً یحتمل پایۀ زیبایی شناسی در همین مرحلۀ «گزینش» رخ می دهد. آن چیز که – تجربه و زیست آن – واجد ارزش است به پیش میاد و آن چیز که نه، به پس یا حتی خارج از قاب رانده می شود. قاب ها، جهانبینیِ مستور قاب گیرنده را آشکار می کنند.
بنابراین به مدد هرمنوتیک می توان به سویه های خالق پی برد. با این منطق تصاویری که جهت ارائۀ آثار معماری نیز به کار برده می شود را نیز می توان مشول این قاب ها پنداشت و خوانش کرد. روزانه خیل عظیمی از تصاویر معماری از نگاه هر یک از ما می گذرد. در وبسایت ها، اینستاگرام و باقی فضاهای مجازی؛ چه آن ها که ساخته شده اند و چه آن ها که مدلسازی و تصویرسازی شده اند. نمی توان این مهم را فراموش کرد که این تصاویر روزانه تصور ما از معماری را شکل می دهند و آن را برای ما باز تعریف می کنند.
زمانی که به این قاب ها توجه کنید خواهید دید که سویه نگاه خالقان اثر معماری به آن، به گونۀ نگاه به یک ابژۀ تزئینی است. هنگامی که شما به تصاویری که از آثار معماری ایران منتشر می شود نظر می کنید و آن را با بدیلش در خارج از ایران مقایسه می کنید می بینید که به دور از غرض و عصبه، این بیماری در ایران شدت بیشتری دارد.
به راستی چند نفر از ما از داخل مسجد ولیعصر تهران اثر آقای دانشمیر تصویر دیده ایم؟ چه کسی دیده است که این اتاق های چرخنده و متحرک خانه شریفی ها، اثر آقای تغابنی، دائماً به کدامین سو می لغزند؟ امتحان کنید و نام یک اثر شهره در بازار معماری امروز ایران را در اینترنت جستجو کنید. آخر سر اغلب ناچار خواهید شد که برای دیدن این آثار از «درون»، واژه «داخلی» را به عبارت جستجو اضافه کنید.
نباید فراموش کرد که «گزینش» بیش از آن که یک امر ایجابی باشد امری سلبی است. هر کسی با گزینش چیزی، بی نهایت امکان نظر کردنِ دیگر را وا می نهد. بنابراین قاب ها نه تنها صرفاً سویه ای به موضوع هستند بلکه موضوع را نیز از آن خلال تعریف می کنند و اندام هایی را از تعریف آن حذف می کنند.
این کاری است که این قاب های از بیرون با معماری کرده اند. به زودی دیگر «پنجره» معنایش را از دست می دهد. یا بهتر بگوییم؛ معنایش می شود لکه های شفافی بر تن ساختمان. ما امروز معماری را از خلال تصاویر، همچون یک کوزه روی میز می بینیم. معماران هم در تلاشند طوری این توده را پرداخت کنند که از همان جهت رخنمایی کند.
جستجوی منشأ این نگاه دشوار است. از طرفی «ابزار طراحی» امروز چنین ایجابی فراهم می کنند. شما زمانی که هر یک از نرم افزارهای مدلسازی را باز می کنید صفحه ای شطرنجی، از بالا و در فضایی بی رنگ و خلاگونه را نمایش می دهد. هیچ نرم افزاری از ابتدا دید از روی نقطه مختصات و به سوی آسمان را نشان نمی دهد. به این ترتیب عطشی در شما به وجود می آورد همچون حس تمنای شکل دادن به گِلی که هنگام نشستن پشت چرخ سفالگری به شما دست می دهد. «رسانه» و هژمونی تصویر یکی دیگر از اساسی ترین دلایل این نگاه است.
تعداد بالای داده های تصویری از اشیا خود به خود ذهن انسان را به دیدن پدیده از پیرامون عادت می دهد. مشخص است که معماری دارای ماهیتی متفاوت دارد؛ شما درون هیچ یک از اشیا همچون معماری زیست نمی کنید. با این وجود این نگاه مسری سویۀ نگاه به معماری را نیز آلوده کرده است.
معماری تا به حال هیچ گاه همچون امروز به کالا و ابژه تبدیل نشده بود. بازیابی ماهیت معماری، نیازمند آن است که با معماری مواجهه مستقیم و بی واسطه صورت گیرد. امروزه بر هر متخصصی واجب است که ورای زندگی مجازی، این مواجهه مستقیم را فراموش نکند تا معماری بیش از این فرو نپاشد.