جهت یابی در فضای شهری
موضوع جهت یابی در فضای شهری بر چه اساسی قابل بررسی است؟ جهت یابی در طراحی شهری می تواند بر اساس اصول مطلق انجام گیرد؟
یکی از مهمترین فاکتور ها در طراحی انواع فضاهای شهری، خصوصا انواع راه ها، اعم از پیاده و سواره موضوع جهت یابی و پیدا کردن مسیر است. این موضوع در صورتی که به درستی پیگیری نشود، می تواند به مشکلات بزرگی برای شهروندان تبدیل شود. برخی از طراحان و پژوهشگران حوزه شهرسازی بر این باورند که جهت یابی توسط شهروندان با درک شمال و جنوب و در دستگاه مختصات جغرافیایی توسط شهروندان ادراک می شود. برخی دیگر از منابع بر این باورند که نشانه های شهری نقش بسزایی در جهت یابی دارد. در این بین فرضیات و نظریات متنوع دیگری نیز وجود دارد.
امر جهت یابی و همچنین مسیر یابی می تواند در مکان های متفاوت به صور متفاوتی برای کاربران تعریف شده باشد. به عنوان مثال درنظر گرفتن جهت جغرافیایی در تهران برای افرادی که مدت زمان طولانی در این شهر ساکن بوده اند، امکان پذیر است. چرا که شیب زمین، و رشته کوه البرز در شمال تهران سابقا این امکان را برای شهروندان فراهم می کرده تا بتوانند شمال و جنوب را تشخیص دهند.
در مقابل در برخی شهرها مانند شیراز جهت یابی و آدرس دهی میان شهروندان از طریق شمال و جنوب انجام نمی شود. چرا که در اطراف شیراز کوه های متنوعی وجود دارد و شیب زمین نشان دهنده شمال و جنوب شهر نبوده است. لذا نوع خوانش شهر و جهت یابی در تهران و شیراز تفاوت دارد. این موضوع جهت یابی را برای مسافران و ساکنان موقت شهرها می تواند دچار مشکل کند.
نمونه ای از این تجربه، زیرگذر چهارراه ولیعصر تهران است که مشکل جهت یابی در آن باعث شده بسیاری از مردم برای استفاده از آن امتناع ورزند. چهار راه ولیعصر به عنوان یکی از شلوغ ترین چهارراه های شهر تهران به حساب می آید.
فرض کنید فردی شیرازی در زیرگذر چهارراه ولیعصر تهران با بیشمار تابلوهایی که با شمال و جنوب نامگذاری شده اند روبهرو شود، آیا قادر به جهت یابی خواهد بود؟ آیا فردی که شمال و جنوب در نام خیابان های شهری برایش تنها یک اسم و گاه بی مفهوم بوده در نگاه اول دستگاه جهت یابی جدید را درک خواهد کرد؟ مسلما در برخورد های اول این تغییر در دستگاه شناسی جهت و مسیر، فرد را دچار مشکل می سازد.
فرض اینکه چهار راه ولیعصر به عنوان یکی از پرترددترین گره های شهری تهران، با اکثریت کاربران تهرانی روبه رو باشد و یا کاربران آن غیر تهرانی هم باشند، موضوع جهت یابی و یافتن مسیر را برای این پروژه دیگرگون خواهد کرد. چرا که تجربه زیسته افراد در محل اصلی زندگیشان می توانسته ساختار شناسایی مسیر متفاوتی را رقم زند.
علاوه بر این درک افراد در جهت یابی به سابقه افراد از درک شلوغی و همچنین عرض و ارتفاع معبر نیز بستگی دارد. به عنوان مثال فردی که در شهری با جمعیت متوسط مانند شیراز زیسته است، شلوغی و جمعیت زیاد مکانی مانند چهار راه ولیعصر تهران بر درک و خوانش او از مسیر ها تاثیر گذاشته و می تواند موجب اختلال در امر جهت یابی باشد.
بنابراین در نظر گرفتن تک فاکتور جهت یابی بر اساس نوع خاصی از مختصات ذهنی، مثلا مختصات جغرافیایی، می تواند منجر به طراحی هایی شود که در عمل پاسخگو نیستند. جهت یابی و همچنین یافتن مسیر را نمی توان امری مطلق در نظر گرفت و بر اساس تجربه زیسته افراد متفاوت است.