مقاله ساحل زنان (طراحی منظر سواحل بر اساس روان شناسی زنان) به قلم مجید صالحی نیا در فصلنامه منظر، سال دوم، شماره 2 و در صفحات 58-59 به سال 1389 منتشر شده است. این مقاله به طور خلاصه ابتدا ساحل زنان که تفرجگاهی در امتداد ساحل دریا، رودخانه و یا حاشیه شهری است و به عنوان تفرجگاهی زنانه به نحوی که بتوانند با آزادی بیشتر از امکانات تفریحی، ورزشی و طبیعی استفاده کنند، را تعریف کرده است. سپس به ابعاد منظرشناسانه و فضاهای متناسب با زنان پرداخته و مولفه های مورد نظر در این حوزه را معرفی کرده است. اما آیا چنین بررسی ای می تواند همه عوامل تاثیر گذار بر کیفیت سواحل زنانه را بیان نماید؟
مولف برای معرفی الزامات طراحی منظر در این مکان خاص و برنامه ریزی منظر در بهینه کردن این گونه فضاها را در سه دسته معرفی می کند، ایجاد امنیت فیزیکی و روانی، خدمات حمل و نقل و رفاهی جانبی و ویژگی های کالبدی و منظرین. وی به درستی به برخی ویژگی های مؤثر در ویژگی های کالبدی و منظرین فضا اشاره داشته است مانند، مکان یابی ساحل برای اشراف کم، ایجاد محرمیت با مظاهر طبیعی و یا بهره گیری از سبزینگی از جمله مواردی است که به برای ارتقای کیفیت مولفه های کالبدی و منظرین به آنها اشاره کرده است اما دسته بندی نابه جای برخی از موارد در این دسته بندی ذهن مخاطب را مغشوش می نماید.
مثلا یکی از مولفه های معرفی شده، به کارگیری معمار زن در طراحی فضا است، که نمی توان آن را به عنوان یک مولفه کالبدی و یا منظرین معرفی کرد، چرا که تنها می توان به اثر خلق شده از معمار کیفیتی منظرین و یا فیزیکی بخشید. از طرف دیگر یک مولفه ای با عنوان «استفاده از کارکنان زن در کلیه امور نگهداری واحد ساحلی»، نیز در این دسته بندی نمی گنجد و شاید بتوان آن را در دسته بندی سیاست های مدیریتی و یا اجرایی پروژه در نظر گرفت.
به طور کلی تولید محتوایی مبنی بر ایجاد فضایی برای یک قشر خاص اعم از کودک، سالمندان، زنان و حتی مردان، نیازمند مطالعه عمیق بر نیازهای ویژه هر یک دارد و چنین تقسیم بندی ای متعاقبا درباره طراحی فضایی برای عموم، نیازمند شناخت و در نظر گرفتن نیازهای همه خرده فرهنگ ها و اقشار مردم خواهد بود. در مقاله فوق، مولفه های دیگری نیز هستند که جایشان در این دسته بندی خالی است. در دسته بندی های کلی تر، مولفه های اجتماعی، مؤلفه های معنایی و ادراکی و مؤلفه های فعالیتی اگر در کنار مؤلفه های کالبدی و منظرین قرار گیرند، موضوع را می توان جامع تر بیان کرده به دسته بندی کامل تری رسید.
البته یکی از دلایل چنین نقدی به این مقاله، وجود ادبیات پراکنده و غیرمنسجم در حوزه معماری اقشار مختلف به خصوص زنان است. نادیده گرفتن انتخاب زنان به صورت جامع، به لحاظ کالبدی، بصری، فعالیتی، منظرین و همچنین اجتماعی در غالب موارد به دلیل عدم شناخت کافی از چنین مولفه هایی است. این دسته بندی ها می توانند درباره همه خرده اجتماعات در عموم جامعه نیز باشد، به گونه ای که بیانگر هرم انتخاب های آن دسته به لحاظ اولویت بندی انتخاب باشد.