چگونه می توان منظر شهری را قرائت کرد؟
شهر یک کل است؛ یک سیستم متشکل از اجزای گوناگون که در راستای تحقق هدف مشخص هر یک نقشی بر عهده دارند و در رابطه با یکدیگر مفهومی نو بنام شهر را در ذهن مخاطب خود شکل می دهند.
هرگونه آسیب شناسی، رفع نقصان و یا مداخله ارتقا دهنده در شهر مستلزم شناخت و قرائت منظر شهری آن است. منظر شهری نیز یک کلیت است که لازمه درک آن مسلح شدن به ابزار نگرش کل نگر یا همان نگرش سیستمی است.
در میان دیدگاه های مختلفی که شهر را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند، نگرش سیستمی از زاویه ای به آن می نگرد که آن را موجودی واحد، هدفمند و متشکل از اجزای مرتبط با یکدیگر می شناسد. به عبارتی قرائتی به واقعیت شهر نزدیک تر است که از نظر گاه نگرش سیستمی که به ماهیت کلی شهر نزدیک تر است آن را مورد بررسی قرار دهد.
شناخت و خوانش یک پدیده اولا مستلزم تعریف جامع و مانع از آن است. منظر شهری ترکیبی وصفی در حوزه معماری منظر است؛ اما قرائت آن وابسته به فهمی کلی از شهر است. به این جهت به نظر می رسد خوانش منظر شهری طی دو مرحله صورت خواهد پذیرفت:
گام اول: ادراک و شناخت کلیت شهر. چرا که هویت شهر بدان وابسته است و هر مطالعه ای بدون فهم آن ناقص خواهد بود.
برای شناخت کلیت شهر می بایست با فاصله به آن نگریست: 1- فاصله مکانی و 2- فاصله زمانی
– فاصله مکانی؛ مطابق نظریه سیستمی می توان گفت درک کلیت شهر از طریق مولفههای اصلی سیستم شهر همچون مرکز ممکن میشود. شناخت این مولفه ها و فهم روابط حاکم بر این آن ها ما را به کلیت شهر نزدیک خوهد کرد. (روابط چگونه کشف خواهند شد؟)
– فاصله زمانی؛ از طریق بررسی و مطالعه آثار روشنفکری، سفرنامه ها و منابع تاریخی که در نهایت منجر به کشف روابط حاکم بر اجزای شهر خواهد شد. عامل حیات و روح حاکم بر تمامی این عناصر و روابط، انسان (نظام اجتماعی) است.
گام دوم: پس از شناخت کلیت شهر، نوبت به قرائت منظر شهری می رسد. در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا کلیت شهر همان منظر شهر است؟ به عقیده نگارنده خیر. به 2 دلیل. نخست: ماهیت منظر شهری طبق تعریف متفاوت از ماهیت کلیت شهر است. منظر حاصل از ادراک شهر در ذهن مخاطب است نه اجزای شهر.
دوم: شهروندان ممکن است درکی از کلیت شهر نداشته باشند اما کیفیتی بنام منظر شهری را ادراک می کنند. به عبارتی درک کلیت شهر ما را در خوانش منظر کمک می کند اما این دو یکی نیستند. بنابر این نمی توان صرفا از طریق مطالعه سازمان فضایی شهر به شناخت منظر شهری رسید.
مطابق تعریف منظر شهری ادراک مخاطبان از شهر با واسطه نماد ها و نشانه های آنست. پس برای قرائت منظر شهری می بایست به اشباعی از ادراکات مشترک کاربران اصلی فضا، که نماینده های تمامی اقشار در آن هستند، نایل شویم.
نکته قابل توجه در این میان آنست که به میزانی که نتیجه حاصل از مطالعه به دخالت و تحلیل شخص محقق وابستگی کمتری داشته باشد روش علمی تر خواهد بود به این منظور روشی دقیق و سیستماتیک باید مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از روش های کیفی دقیق و شفاف در کشف نظر کاربران همچون مصاحبه عمیق با استفاده از ترکیب تکنیک تحلیل محتوا و تکنیک های مکان سنجی روشی کم ریسک و مناسب به نظر می رسد.